بازدید 4070

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي صبح امروز

کد خبر: ۲۲۲۸۳۹
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۹۰ - ۱۰:۱۷ 29 January 2012
جام جم
«فرصتي براي همكاري» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم جلال برزگر است كه در آن مي‌خوانيد:
حضور هيات عالي‌رتبه بازرسان آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در ايران فرصتي است دوباره براي يك همكاري مهم و موثر ميان طرفين.

اين فرصت به دليل باور به سلامت فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران و عدم انحراف آن به سمت مقاصد نظامي نزد مسوولان و مردم كشورمان ايجاد شده و مقامات آژانس اتمي بايد قدردان آن بوده و استفاده لازم را ببرند. پس از صدور گزارش مغرضانه مديركل آژانس اتمي كه در آن به ادعاهاي ثابت نشده و غيرمستند آمريكا و همراهانش توجه نابجا شده بود، طبيعي بود كه ايرانيان به فعاليت‌هاي ويژه و فراتر از پادمان‌هاي نظارتي در حال اجرا روي خوش به آژانس نشان ندهند.

با وجود اعلام موضع صريح ايران و اظهار گلايه‌ها اما ايرانيان به دليل برخورداري از اعتماد به نفس و يقين به سلامت و درستي كار خود در زمينه انرژي صلح‌آميز هسته‌اي و براي نشان دادن حسن نيت و كذب بودن آنچه آمريكا و غرب درباره فعاليت‌هاي ايران ادعا كرده‌اند اكنون بار ديگر ميزبان هيات عالي‌رتبه آژانس شده‌اند.

اين هيات به دليل سطح عالي كه از آن برخوردار است مي‌تواند از فرصت مذكور براي پايه‌ريزي يك مداليته و نقشه راه همكاري جديد مبتني بر تجربه‌هاي قبلي ايران و آژانس براي رفع همه ابهام‌هاي خود اقدام كند به طوري كه اگر پاي بهانه‌گيري و اعمال استانداردهاي دوگانه به صورت افراطي در ميان نباشد، ايران و آژانس مي‌توانند براي هميشه پرونده ابهام‌هاي موجود را بسته و حل و فصل كنند.

فراهم ساختن زمينه و امكان اين امر از طرف ايران آن هم در حالي كه پاي بازرسان آژانس تاكنون به مراكز اتمي رژيم صهيونيستي در منطقه نرسيده، خود گوياي اين امر است كه در خاورميانه كدام نظام و كشور در پي شفافيت امور و كاستن از بار تنش‌هاست و با وجود همه بي‌مهري‌ها و بد‌اخلاقي‌ها به اين روش همچنان متعهد است و كدام رژيم و نظام و حاميان آنها هستند كه با وجود اتهام به ديگران از نظارت هسته‌اي سر باز مي‌زنند؟!

پاسخ روشن است؛ غرب در حالي به ايران فشار مي‌آورد كه كشورمان همواره به تعهدات خود در ان. پي. تي عمل كرده است، حال آن كه كشورهاي اروپايي هرگز اجازه نداده‌اند رژيم صهيونيستي حتي يك‌بار درهاي تاسيسات هسته‌اي نظامي خود را روي بازرسان آژانس بگشايد. نبايد از ياد برد طرح مطالعات ادعايي آمريكا و غرب در مورد برنامه صلح‌آميز هسته‌اي ايران پس از آن صورت گرفت كه به تصريح گزارش‌هاي آژانس، اين نهاد به تمام پاسخ‌هاي لازم درباره مهم‌ترين ابهامات خود در ايران دست يافته و آن موضوعات حل و فصل شده بود.

معناي روشن آن بازگشت پرونده هسته‌اي ايران از شوراي امنيت و تداوم بررسي آن به‌صورت عادي زير نظر آژانس بود. با اين حال برخي از قدرت‌هاي غربي با اعمال فشار و طرح ادعاهاي بدون مصداق و ثابت نشده ذهن آژانس را نسبت به ايران مكدر كردند، به طوري كه آژانس با اذعان به يافت نشدن دليلي براي انحراف فعاليت‌هاي ايران، درباره اين ادعاها نيز ابراز نگراني كرده است.

فرصتي كه ايران فراهم ساخته مي‌تواند بار ديگر پايه‌هاي ادعاهاي كذب قدرت‌هاي غربي را فرو ريخته و اطمينان و آرامش را نزد افكار عمومي و وجدان‌هاي غيرمغرض در دنيا كه كم هم نيستند فراهم آورد. همكاري موثر ايران و آژانس اگر شكل گرفته و اگر آژانس قدردان فرصت موجود باشد، آب سردي خواهد بود بر هيجان‌هاي كاذب و ناروايي كه برخي از محافل سياسي و خبري در جهان غرب ايجاد كرده‌اند. وظيفه ذاتي آژانس، بهره بردن از چنين فرصت‌هايي است؛ تا كارشناسان و مديران آژانس چقدر فرصت‌شناس باشند.

كيهان
«اين گزينه زير ميز است!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسام الدين برومند است كه در آن مي‌خوانيد:
اين روزها باراك اوباما رئيس جمهور آمريكا كاملا فعال شده و در حالي كه تنها 10 ماه به انتخابات رياست جمهوري آمريكا مانده است پي در پي به ايراد سخنراني مي‌پردازد.

اين سخنان چه در رستوراني در منهتن نيويورك باشد و چه در قالب گفت وگو با نشريه تايم و يا اظهاراتي در برابر كنگره باشد يك ترجيع بند مشترك دارد: «جمهوري اسلامي ايران».

اوباما سه شنبه گذشته طي سخناني در كنگره كه آخرين نطق سالانه در دوره اول رياست جمهوري او محسوب مي‌شد ناگزير موضوع ايران را پيش كشيد و پس از آنكه ادعا كرد ايران از هميشه منزوي تر شده و آمريكا مصمم است از دستيابي ايران به سلاح هسته‌اي جلوگيري كند گفت: «همه گزينه‌ها روي ميز است».

البته 45 روز پيش نيز باراك اوباما در ديدار با ايهود باراك وزير جنگ رژيم صهيونيستي كه در هتل گايلورد در نشنال هاربور مريلند برگزار شد به موضوع ايران پرداخته و گفته بود: «همه گزينه‌ها روي ميز است».

هيلاري كلينتون وزير خارجه آمريكا هم چندي پيش از اين عبارت «همه گزينه‌ها روي ميز است» استفاده كرد تا گويا يك عبارت تمام عيار آمريكايي باشد. عبارتي كه البته واكنش تحليلگران سابق و مديران پيشين آژانس اطلاعات مركزي آمريكا-CIA- را برانگيخته است.

ري مك گاورن، اليزابت مور، جان اي مك لافلين و... از جمله تحليلگران و مديران سيا بودند كه به صراحت بيان كردند اين عبارت براساس محاسبات اشتباه است و پيامدهاي آن مورد ارزيابي قرار نگرفته است.

جالب است كه حتي «گاورن» و «مور» در مقاله‌اي كه در نشريه آنلاين «كانسرتيوم نيوز» منتشر شد خطاب به اوباما مي‌نويسند:«استفاده مكرر شما از عبارت پيش پا افتاده «همه گزينه‌ها روي ميز است» باعث مي‌شود اين سوال را مطرح كنيم كه آيا شما و مشاورانتان تاثيرهاي از كنترل خارج شدن خصومت‌ها با ايران را متوجه هستيد يا خير؟... به اين ديوانگي خاتمه دهيد... اگر مشاوران شما توصيه كرده‌اند كه خصومت با ايران به نفع اسرائيل تمام مي‌شود، سخت در اشتباهند چون جنگ با ايران در بلندمدت به نابودي اسرائيل منجر مي‌شود و پيامدهايي فاجعه آميز براي اقتصاد جهان خواهد داشت كه بايد از آن آگاه باشيد».

اين دو مقام سابق سيا يك توصيه استراتژيك نيز به اوباما كردند: «يك حادثه يا تحريك مي‌تواند به خارج شدن اوضاع از كنترل در تنگه هرمز منجر شود».

طرفه آنكه بارها منابع رسانه‌اي آمريكا طي چند ماه گذشته به اوباما هشدار داده‌اند كه ارزيابي‌هاي مارتين دمپسي رئيس جديد ستاد مشترك آمريكا قابل تكيه نيست و اوباما را به سخنان سلف او مايكل مولن ارجاع داده‌اند كه هشدار داده بود ايران مي‌تواند تنگه هرمز را ببندد.
اما يك روي ديگر عبارت «همه گزينه‌ها روي ميز است» موضوع مذاكره در نقطه مقابل تهديد، تحريم و ترور است كه باراك اوباما آن را در سخنان خود مطرح كرده است.

در همين سخنان اخيرش در كنگره او بر حل پرونده هسته‌اي ايران از طريق مسالمت آميز اشاره مي‌كند و البته جنس اين دست از سخنان اوباما وقتي بهتر فهميده مي‌شود كه در گفت وگو با فريد زكريا در نشريه تايم مي‌گويد: «بايد اعتراف كنم هركسي پرونده ايران را آسان بپندارد قطعا نمي‌داند كه ما در خصوص چه چيزي حرف مي‌زنيم... جامعه جهاني بايد همزمان از اهرم مذاكره و فشار استفاده كند.! بنابراين وقتي اوباما مدعي است كه در رويارويي با جمهوري اسلامي ايران از همه گزينه‌ها استفاده خواهد كرد و «تهديد»، «حمله»، «ترور»، «تحريم» تا «مذاكره» و راههاي به اصطلاح مسالمت آميز بر روي ميز قرار دارد بايد ديد عيار اين عبارت مورد ادعا چه ميزان است و اين نوشته تلاش مي‌كند در شرايط موجود به ارزيابي سخنان اوباما بنشيند و هدف اصلي مجموعه سخنان او را مورد واكاوي قرار دهد.

براي آنكه معلوم شود آمريكايي‌ها چه در سر دارند و اينكه پس از به سقف رساندن فشارها و تهديدها و به تصويب رساندن تحريم‌هاي يكجانبه عليه ايران، چرا از مذاكره و روش‌هاي مسالمت آميز نيز صحبت مي‌كنند و همواره طوطي وار در چند ماه گذشته مي‌گويند «همه گزينه‌ها روي ميز است» بايد ترفندها و اقدامات آنها بر ضد جمهوري اسلامي و خروجي آن كارشكني‌ها و دسيسه‌ها در افق نگاهي جامع مرور و تحليل شود.

ملت ما
«آيا روسيه قابل اعتمادتر شده است؟» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم محمدمهدي مظاهري است که در آن می خوانید:
پس‌از گسترش چتر تحريمي امريكا و اتحاديه اروپا (تحريم‌نفت و بانك‌مركزي) به دليل تداوم فعاليت‌هاي صلح‌آميز هسته‌اي ايران و تكرار اتهامات واهي مبني بر امكان انحراف اين فعاليت‌ها به مسير نظامي، اين موضوع با واكنش‌هاي متعددي روبه‌رو شده است. در اين مسير، غرب همچنان با دستاويز قرار دادن گزارش يوكيا آمانو دبيركل آژانس بين‌المللي اتمي (IAEA) روند تقابل و تهديد و تحريم عليه ايران را پيش گرفته است. به‌طوري كه امريكا و برخي كشورهاي اتحاديه اروپا لزوم اعمال فشارهاي اقتصادي و سياسي ظالمانه عليه ايران را مسير دستيابي به اهداف خويش از جمله بازداشتن ايران از تداوم فعاليت‌ها عنوان كردند.

 

 

در اين ميان، واكنش روسيه نيز به عنوان كشور تاثيرگذار در پرونده هسته‌اي ايران به تشديد تحريم‌ها و تهديدات از زواياي مختلف قابل بررسي است:

 

1- پس از سرنگوني قذافي به عنوان متحد نزديك كرملين و نيز بيم سقوط دولت بشار اسد در سوريه، روس‌ها به نوعي با تهديدات جدي و گسترش نفوذ بي‌سابقه غرب در منطقه خاورميانه و شمال افريقا روبه‌رو هستند.‌ گرچه بي‌كفايتي روس‌ها در ليبي باعث شد كه غرب تمام امتيازات نفتي و گازي را تصاحب كنند و با فريب مقامات كرملين و دادن امتيازات اندك باعث شد كه روس‌ها توان دفاع از منافع راهبردي خود را پيدا نكنند، ولي ترس از تكرار مدل ليبي در سوريه، روس‌ها را به مقاومت جدي در قبال منطق چماق غرب و اپوزيسيون داخلي عليه بشار اسد واداشته است.

 

به‌طوري‌كه روس‌ها با وتوي چندين قطعنامه و نيز ارسال ناوي جنگ به سواحل سوريه نشان دادند كه اين دفعه قصد مقاومت و دفاع از متحدين خود را دارند. به نظر مي‌رسد كه مجموعه تحولات منطقه خاورميانه و نيز بروز ناآرامي‌هاي داخلي در روسيه كه پوتين عامل آن را كشورهاي غربي اعلام مي‌كند، روس‌ها را به دگرديسي در سياست منطقه‌اي خود واداشته است.

 

درباره ايران نيز روس‌ها علنا در جدال ايران – غرب جانب كشورمان را گرفتند و نسبت به هرگونه حمله نظامي امريكا و متحدان آن به ايران هشدار مي‌دهند، سفر مقامات امنيتي ايران به مسكو و رايزني‌هاي ديپلماتيك با همتايان روسي نشان مي‌دهد كه ايران نيز مي‌خواهد از ظرفيت‌هاي ديپلماتيك و سياسي بالقوه و بالفعل روس‌ها براي دفع تهديدات همه‌جانبه غرب استفاده كند.

 

2- بايد در نظر داشت روسيه فعلي و ميراث‌دار اصلي شوروي سابق، 45 سال تقابل با غرب را در شناسنامه خود دارد و ايران نيز پس از وقوع انقلاب اسلامي به دليل تضاد منافع و اولويت‌هاي منطقه‌اي در 30 سال گذشته در مقابل غرب به رهبري امريكا قرار گرفته است. هر دو كشور همواره به نوعي مورد تهديد غرب قرار گرفته‌اند. ورود ناتو به حيات خلوت روس‌ها يكي از اين موارد است. همچنين استقرار سپر موشكي در شرق اروپا همواره براي روسيه تهديدزا بوده است.


ايران نيز از حضور امريكا در كشورهاي حوزه خليج فارس و ايجاد پايگاه‌هاي استراتژيك ناراضي و معترض است. در هر صورت مداخله همه‌جانبه امريكا در منطقه دو كشور را به نوعي همگرايي ناخواسته كشانده است.

.

3- با وجود برخي اشتراكات و وجود همكاري‌هاي تهران – مسكو در طول دهه‌هاي اخير عوامل منفي و اختلاف‌نظرهاي فيمابين، همواره مانع از شكل‌گيري روابط استراتژيك شده است. ذهنيت ايراني تحت تاثير اقدامات روس‌ها همواره تيره و تار است. عملكرد روس‌ها در جنگ تحميلي و حمايت رژيم بعثي صدام و نيز بي‌اعتنايي به قراردادهاي منعقده (تاخير در تحويل موشك‌هاي اس 300 و راه‌اندازي نيروگاه اتمي بوشهر) و نيز تلاش براي كاهش سهم ايران در درياي خزر، نشانگر بي‌صداقتي روس‌هاست.

 

روسيه با اذعان به اين بدبيني‌ها و مشكلات فيمابين اخيرا اقداماتي را براي نزديكي بيش‌تر و رفع برخي سوءتفاهمات آغاز كرده است از جمله قبول پرداخت غرامت به دليل عدم تحويل موشك اس 300 و نيز ارايه پيشنهادات جديد فروش تسليحات نظامي مدرن به ايران است كه اين امر مي‌تواند روند همگرايي دو كشور را تسهيل نمايد.

 

4- سناريويي كه مي‌توانست براي منافع ايران خطرآفرين باشد گرايش بيش‌تر روس‌ها به غرب و مصالحه آنها بر موضوعات منطقه‌اي از جمله ايران بود. در تبيین دقيق موضوع بايد گفت روس‌ها قبل از بروز تحولات منطقه خاورميانه و نيز انتخابات پارلماني (دوما) كه با پيروزي حزب روسيه واحد به رهبري پوتين پايان پذيرفت.

 

مسكو در حال قالب‌ريزي مجدد سياست خارجي خود در جهت يكپارچگي با غرب و رها كردن مسائل ايدئولوژيكي در عرصه بين‌المللي بود، لذا با محوريت يافتن اقتصاد و همكاري‌هاي بين‌المللي در اين عرصه شاهد تلاش‌هاي كرملين براي ادغام در نهادهاي بين‌المللي و تحرك بيش‌تر در گروه جي هشت مقامات كرملين بوديم

خراسان
«بررسي مقايسه‌اي بازار مسکن در سال‌هاي ۷۵ و ۹۰» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم سهيل روشن است كه در آن مي‌خوانيد:
جديدترين تحليل بازار مسکن، براساس اصول اقتصاد مسکن نشانه‌هاي جالبي را از اين بازار نشان مي‌دهد. همان طور که براساس همين نشانه‌ها پيش از اين در ستون تحليل هفتگي بازارها در روزنامه خراسان کف قيمتي بازار مسکن را در نيمه دوم سال ۱۳۸۹ پيش بيني کرديم، حال به نظر اگر مسئولان نتوانند اقدام موثري انجام دهند، احتمال جهش يا شوک قيمتي در سال‌هاي ۹۲ و ۹۳ در اين بازار وجود دارد. احتمالي که بايد از سوي مسئولان جدي گرفته شود. براي درک بهتر، شرايط بازار مسکن کشور در سال‌هاي ۱۳۷۵ را به ياد بياوريد. در سال‌هاي ۱۳۷۴ و ۱۳۷۵ طي دو سال متوالي قيمت مسکن در تهران بيش از ۶۰ درصد رشد يافت که در طول دوره بعد از انقلاب بي سابقه بوده است.

به دنبال آن قيمت در ساير شهرها و به تبعيت از تهران با افزايش لجام گسيخته روبه رو شد. دليل اصلي رشد قيمت در بازار مسکن در آن زمان مربوط به اصلاحات ساختاري کشور و در نتيجه افزايش قابل ملاحظه ارز (کاهش رسمي ارزش پول کشور و نوسان‌هاي غيررسمي پس از آن) و رشد نقدينگي و افزايش نرخ تورم تا حدود ۵۰ درصد بود. پس از به سقف رسيدن قيمت دلار در آن زمان و خروج سرمايه‌هاي سرگردان از بازار ارز رشد قيمت به بازار مسکن رسيد.

حال به نظر شما شرايط فعلي بسيار مشابه به شرايط سال ۱۳۷۴ نيست؟ هرچند نمي‌توان شرايط اقتصادي فعلي کشور و سال ۷۴ را کاملا مشابه دانست اما براي اين که پاسخ دقيق تري به اين سوال بدهيم شرايط را به صورت مشابه مقايسه مي‌کنيم. از سال ۱۳۷۰ تا سال ۱۳۷۵ بازار بورس با رونق خيره کننده‌اي روبه رو شد. از سال ۱۳۸۷ تا به حال نيز بازار بورس رشد خيره کننده‌اي را از خود به نمايش گذاشته است. قيمت سکه از محدوده ۱۲۵۰۰ تومان درسال ۱۳۷۰ به ۴۲۰۰۰ تومان در سال ۱۳۷۵ رسيد. افزايشي تقريبا ۲۳۲ درصدي طي ۵ سال. حال قيمت سکه از سال ۱۳۸۵ از محدوده ۱۶۸ هزار تومان به محدوده ۶۵۰ هزار تومان رسيده است. افزايشي تقريبا ۲۸۷ درصدي طي ۵ سال.

قيمت دلار نيز در هر دو دوره زماني مورد بحث با افزايش روبه رو شده است. انتخابات رياست جمهوري ۲ سال بعد در سال ۱۳۷۶ برگزار شد. هم اکنون نيز ۲ سال تا انتخابات رياست جمهوري فاصله داريم. سياست‌هاي اقتصادي کشور پس از دو دوره حاکميت يک رئيس جمهور با يک ايده فکري خاص در آن زمان عوض شد. هم اکنون نيز در دو سال آينده رياست جمهوري عوض خواهد شد. در آن زمان اصلاحات اقتصادي در کشور انجام شد، هم اکنون نيز طرح تحول اقتصادي در حال انجام است. حجم نقدينگي در هر دو دوره مورد بحث با افزايش روبه رو شده است. در آن زمان بازار در سال‌هاي ۷۴ تا ۷۶ با جهش قيمتي مواجه شد.

باز هم تاکيد مي‌کنيم هرچند نمي‌توان شرايط اقتصادي فعلي و سال ۷۴ را کاملا مشابه دانست اما مشابهت نسبي وضعيت بازار که به نظر ريشه در مديريت نشدن نقدينگي سرگردان دارد ضرورت توجه جدي تر به جمع آوري نقدينگي سرگردان را ضروري مي‌سازد و اگرچه با افزايش نرخ سود سپرده‌ها مي‌توان تا حدي نقدينگي سرگردان را روانه بانک‌ها کرد اما توجه جدي تر به ريشه‌هاي بروز افزايش نقدينگي ضروري است.

جمهوري اسلامي
«آل خليفه در آخر خط» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي‌خوانيد:
اين روزها حوادث بحرين مرحله جديد و توفنده‌اي را تجربه مي‌كند كه از عمق اراده خلل ناپذير مردم براي رويارويي با رژيم خودكامه آل خليفه حكايت دارد. قيام و انقلاب بحرين درحالي اولين سال خود را رفته رفته پشت سر مي‌گذارد كه مردم نه تنها در مقابل ترفندهاي سركوبگرانه رژيم آل خليفه و حاميان بين‌المللي آن سر فرود نياورده‌اند بلكه روز به روز مصمم‌تر شده و با تقديم شهداي بيشتر بر خواسته‌هاي قانوني خود پاي مي‌فشارند.

قيام مردم مظلوم بحرين اين روزها در عين برخوردهاي دوگانه سازمان‌هاي بين‌المللي و سياست‌هاي كينه توزانه رژيم‌هاي غربي و عربي، در دوازدهمين ماه از شكل گيري خود وارد مرحله‌اي مي‌شود كه نشانه‌هاي پيروزي آن به چشم مي‌خورد. حوادث خونبار بحرين نشان مي‌دهد رژيم آل خليفه در 11 ماه گذشته عليرغم پشتيباني نيروهاي "سپر جزيره" از كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس و حضور پر تعداد نيروهاي ارتش رژيم سعودي نتوانسته بر اعتراضات مردمي و حركت توفنده اكثريت ملت فائق آيد و حتي استفاده از شيوه‌هاي خيانت بار نيز نتوانسته ملت اين كشور را از استيفاي حقوق اساسي و ملي خود منصرف كند.

شايد كسي تصور نمي‌كرد در كشور كم جمعيت بحرين، مردم بتوانند يكسال در مقابل انواع شيوه‌هاي ارعاب، سركوب و كشتار رژيم آل خليفه، آل سعود و حاميان غربي و عربي آنها مقاومت كنند، ولي اين مردم شجاع نشان دادند كه از پاي ننشسته و تا تحقق كامل خواسته‌هاي حقه خود و به زير كشيدن رژيم ظلم و استبداد به قيام خود ادامه خواهند داد.

متأسفانه حركت مردمي و خودجوش بحرين كه با هدف رسيدن به دولتي منتخب و مجلسي متشكل از اراده و خواست ملي است به جاي آنكه با پاسخي منطقي مواجه شود، ماههاست كه با آتش افروزي و جنايت پاسخ داده مي‌شود و كوچه‌ها و خيابان‌هاي اين جزيره كوچك به خون ملت آزاديخواه و علما و روحانيون بحريني آغشته شده است.

در مقابل اين همه جنايت، از مقاومت ملت بحرين تحت هيچ شرايطي كاسته نشده و حتي ورود نيروهاي نظامي رژيم آل سعود، اجراي سياست مشت آهنين و نيرنگ تغيير قانون اساسي نيز نتوانست ملت آزاديخواه بحرين را به خانه‌ها برگرداند. مردم منامه عليرغم اين آتش افروزي‌ها و جنايات نه تنها عقب ننشسته و خيابانها را خالي نكردند بلكه دامنه قيام را به ديگر شهرها كشاندند. آنچه در انقلاب مردم بحرين، بسيار چشمگير است، حضور زنان و دختران است كه عليرغم برخوردهاي ددمنشانه دژخيمان آل خليفه و آل سعود، از آغاز تاكنون در كنار مردان در كليه صحنه‌ها حضور داشته و دارند و تأثير زيادي بر گسترش قيام گذاشته‌اند. روند تحولات بحرين ثابت كرد هرچه بر خشونت آل خليفه افزوده شود، ملت بحرين نيز آبديده‌تر شده و بر مطالبات قانوني خود بيشتر پاي خواهند فشرد.

به همين علت مردم و همه احزاب بحرين با شعار "پايداري نامحدود" به ميدان آمده و اعلام كرده‌اند براي تحقق خواسته‌هاي خود هر قدر كه لازم باشد جانفشاني خواهند كرد تا لحظه سرنوشت ساز سقوط رژيم آل خليفه فرا برسد.

هر چند ملت بحرين در يازده ماه گذشته بيش از 50 شهيد و افزون بر 3 هزار زنداني تقديم كرده و دهها مسجد در اين كشور ويران شده كه با توجه به جمعيت اندك 700 هزار نفري بحرين آمار قابل ملاحظه‌اي است ولي شرايط خونبار در هفته‌هاي اخير شدت يافته و به اعتراف سازمان عفو بين الملل در يكماه گذشته 13 نفر از معترضين كه در اعتراض به جنايات آل خليفه در مراسم تشييع پيكر شهدا شركت كرده بودند بر اثر استفاده نيروهاي امنيتي ازگازهاي سمي به شهادت رسيدند. با اينكه رسانه‌هاي غربي و عربي اخبار بحرين را به شدت سانسور كرده و همزمان سوريه را هدف قرار داده‌اند، ولي خبرهايي كه از داخل بحرين مي‌رسد و سازمان عفو بين‌الملل نيز تنها به بخش‌هايي از آن اذعان كرده نشان مي‌دهند مأموران امنيتي رژيم آل خليفه و آل سعود از گازهاي سمي "سي آر" كه يك سلاح شيميايي و سمي كشنده است، در گازهاي اشك آور جديدي كه آمريكا به تازگي در اختيار رژيم بحرين قرار داده استفاده كرده و با آن به مراسم تشييع جنازه شهدا، تجمع مردم در منازل و مساجد حمله ور مي‌شوند.

عليرغم تمامي اين جلوه‌هاي خشونت و سركوب حركت‌هاي مردمي در بحرين كه در قالب كشتار تظاهر كنندگان، تعرض به خانه‌هاي مردم در نيمه شب، حمله به مساجد و قتل كودكان و نوجوانان و زنان ادامه دارد، مقاومت حيرت انگيز ملت بحرين در مقابل جنايات رژيم آل خليفه نيز ادامه دارد به گونه‌اي كه همه شرايط از ناتواني رژيم در كنترل قيام مردمي حكايت مي‌كند. واقعيت‌هاي ميداني نشان مي‌دهند امتناع آل خليفه از پذيرش راه‌حل‌هاي سياسي موجب از دست دادن موقعيت‌ها و فرصت‌ها شده و اكنون مردم بحرين به چيزي غير از سقوط آل خليفه راضي نمي‌شوند. اين وضعيت، آل خليفه را به بن بستي كشانده كه هيچ راهي براي نجات ندارد و هر لحظه بايد در انتظار سقوط باشد.

امروزه ناتواني رژيم آل خليفه در سركوب مردم با وجود حمايت‌هاي گسترده آمريكا، اسرائيل، عربستان و اردن آنقدر آشكار است كه روزنامه آمريكايي "واشنگتن پست" در سرمقاله‌اي به نقل از تحليل گران اعتراف مي‌كند كه سيل اعتراض‌هاي مردمي در بحرين به گونه‌اي است كه امواج آن علاوه بر خاندان آل خليفه، رژيم آل سعود را هم در خواهد نورديد.

رسالت
«شکوفه‌هاي انقلاب در سي و سومين بهار بيداري اسلامي» عوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن مي‌خوانيد:
در آستانه سي و سومين بهار پيروزي انقلاب اسلامي و جشنهاي بزرگ دهه فجر قرار داريم. درخت انقلاب اسلامي ايران روزي نهالي نوپا بود که توسط امام راحل و عزيزمان غرس شد امروز به يمن خون هزاران شهيدي که پاي آن ريخته و دلسوزي و پاسباني باغبان ولايت و بصيرت ملت بيدار با عبور از توفان‌هايي سهمگين به درخت تنومندي تبديل شده است که در دهه چهارم عمر خود شاخه هايش به حياط همسايه سرک کشيده و در حال شکوفه دادن در دل کشورهاي خاورميانه و حتي فراتر از آن است. ورود امام عزيزمان به ايران زنگ بيداري اسلامي را به صدا در آورد و نقطه عزيمتي در نظام سازي سياسي بر مبناي اسلام در منطقه شد. پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 معادله‌اي جديد را مقابل غرب قرار داد كه به مراتب پيچيده تر از تمام مسائلي بود كه استعمار در دوره چند صد ساله حضور خود در خاورميانه با آنها روبرو بود. يكي از وجوه اين معادله پيچيده، ماهيتي است كه با پيروزي انقلاب ايران در گفتمان حاكم بر جنبشهاي مردمي جهان اسلام جريان يافته وموجب اعتلاي ماهيت اين حركتها گشته است. عمده جنبشهاي اسلامي سده اخيربا فروپاشي امپراتوري عثماني در جنگ جهاني اول، تحت تاثير گرايشات ناسيوناليستي وضد استعماري شکل گرفتند اما پيروزي انقلاب اسلامي ايران موجب نفخ روح جديد واصيلي در كالبد خسته جنبشهاي اسلامي دهه‌هاي گذشته شد.

اين ماهيت قديم واصيل همان تجديد حيات اسلامي، بيداري اسلامي ويا به تعبير حضرت امام خميني(ره) بازگشت به مفاهيم اسلام ناب محمدي (ص) در اداره جامعه است. البته نبايد دور از نظر داشت كه در جنبش‌هاي پيش از انقلاب ايران نيز برخي از اين مفاهيم، علي الخصوص در بيانات و نوشته‌هاي رهبران اين جنبشها مثل سيد قطب در مصر ويا مصطفي السباعي در سوريه و... نمود مي‌يافت اما بايد اذعان كرد كه در بيشتر اوقات اين ناسيوناليسم بود كه موتور محرك حركتها مي‌شد. به هر حال با پيروزي انقلاب اسلامي استعمار فرا نو با پديده جديدي روبه‌رو شد كه به ناگزير مي‌بايست راه حلي براي مقابله با آن
مي يافت. اربابان زر و زور استعمار، به منظور حذف دال برتر بيداري اسلامي كه در گفتمان حاكم بر جنبشهاي مردمي جهان اسلام رسوخ يافته است راه‌هاي متفاوتي را تجربه كردند.

مقابله مستقيم اقتصادي و نظامي با انقلاب ايران به عنوان سرچشمه و کانون اين جريان، خطرناك جلوه دادن انقلاب ايران براي منطقه، پروژه دموكراتيزاسيون در خاورميانه، لشكركشي به منطقه به بهانه مبارزه با تروريسم و... كه البته هيچ يك از اين توطئه‌ها تا كنون به نتيجه نرسيده‌اند وعموما ناكام مانده‌اند. مفهوم «بيداري اسلامي» كه با انقلاب اسلامي در ايران كليد خورد و باگذشت زمان در حال اوج‌گيري است فاقد تمايلات ناسيوناليستي است. موتور محرك بيداري اسلامي، اسلام‌خواهي در پرتو تشكيل امت اسلامي به واسطه نظام سازي‌هاي نو در منطقه است. در دوره بحراني تشديد منازعات ليبراليسم و كمونيسم، مفهوم جديدي از سياست، توسط انقلاب اسلامي شكل ‌گرفت كه تزلزل اركان اومانيسم سوسياليستي و ليبراليستي را در پي داشت. حکومت ديني در ايران نقطه عزيمت يک تلقي جديد از حاکم در افکار عمومي جهاني است. مردم سالاري ديني يک نوآوري سياسي است که در ادامه سيره پيامبران الهي به عنوان يک الگوي بي بديل در معرض قضاوت فرمانروايان و فرمانبرداران قرن بيست و يکم قرار گرفته است و اين مديون شجاعت نقطه ثقل هويت انقلاب اسلامي حضرت امام خميني‌(ره)
 و استقامت و ايستادگي بي نظير ملت ايران طي 30 سال گذشته بوده است. نيروي دروني و ظرفيت سرشار انقلاب اسلامي، درايت رهبر فرزانه انقلاب و کشش دروني مردم به آرمانها و افکار امام خميني(ره) موجد گفتماني اصيل در کشور شده است که به عنوان يک الگوي اصلاحي و اصيل توجه و التفات جهاني را به خود جلب نموده است.

امروز در حالي که استکبار جهاني به سرکردگي آمريکا در حال فروپاشي است انقلاب اسلامي در حال شکوفه دادن است. سياستها و تصميمات دولت اوباما در سالهاي آغازين دهه دوم هزاره سوم ميلادي آخرين ميخ‌ها را بر تابوت ليبرال دموکراسي کوبيده و فرجامي زودهنگام براي ماه عسل دموکراسي ليبرال که با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي شروع شده بود، مهيا نموده است. پس از ناکامي‌هاي اقتصادي و سياسي دولت اوباما، بحران مالي اخير آمريکا که به سرتاسر نيمکره غربي و بخشهايي از نيمکره شرقي سرايت کرده است هيمنه پولي و مالي ليبرال دموکراسي را براي هميشه فرو ريخت و روياي درهم تنيدگي بازارهاي مالي را برآشفت.

 از جنگ جهاني دوم و پس از بحران سوئز که انگليس تصميم گرفت با احاله مسئوليتهاي امپرياليستي به آمريکا با ضميمه رژيم جعلي صهيونيستي! ارزش پوند خود را براي هميشه حفظ کند، ليبرال دموکراسي آمريکايي تا به اين اندازه بي اعتبار و غير قابل اطمينان نبوده است. اساسا وسوسه اغوا کننده امپرياليسم آمريکايي بر خلاف انگليس هيچ گاه براي ايالات متحده خوشايند و راضي کننده نبوده و روز به روز دردسرساز تر شده است. توماس فريدمن ستون نويس روزنامه نيويورک تايمز در يکي از يادداشتهاي خود نوشته بود: "دست پنهان بازار هرگز نمي‌تواند بدون مشتي پنهان کار کند. " اما انگار امروز اين مشت پنهان به دليل بي درايتي‌ها و بي سياستي‌هاي دولت آمريکا از کار افتاده است.

‌"زبيگنيوبرژينسکي" در کتاب جديد خود به بررسي وضع کنوني آمريکا پرداخته و آن‌را مشابه شرايط حاکم بر اتحاد جماهير شوروي سابق قبل از فروپاشي دانسته است. مشاور پيشين شوراي امنيت ملي آمريکا تصريح کرد: وضع کنوني آمريکا مشابه زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي سابق است و موج انتقادهاي مردم آمريکا از رژيم صهيونيستي روز به روز در حال افزايش بوده و سياست جنگ افروزي محکوم به شکست است. جرج سوروس، سرمايه‌دار شهير آمريکايي نيز ضمن مقايسه شرايط کنوني غرب با شرايط پيش از فروپاشي بلوک شرق، آمريکا را به بروز شورش‌هاي خياباني نويد داد. بنا بر گزارش روزنامه ديلي ميل انگليس سوروس تاکيد کرد: "يورو بايد باقي بماند چرا که در غير اين صورت نوعي فروپاشي رخ مي‌دهد که جهان طاقت آن را ندارد. "در چنين شرايطي در پي ناکارآمدي روشهاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي ليبرال دموکراسي بايد عوامل اصلي پيدايش انقلاب اسلامي به عنوان موتور محرک حرکت اسلامي و استمرار آن يعني ايمان الهي، روحيه اميد به آينده و روحيه کار و تلاش را بيش از پيش تقويت نمود. راز ماندگاري انقلاب اسلامي حفظ و تقويت روحيه ايستادگي و پايبندي به آرمانهاي انقلاب و منطق امام خميني(ره) است و امروز کشور در شرايطي است که هم مسئولان و هم مردم ضرورت اين ايستادگي را درک مي‌کنند. ملت ايران هيچ وقت بيشتر از شرايط کنوني به آينده اميدوار تر نبوده است. البته حجم توطئه‌ها افزايش يافته اما رويش‌هاي انقلاب همواره پيش تر ريزشها و نقش‌هاي شوم دشمن بوده است.
 
حمايت
«جایگزین حبس و عدالت کیفری» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن مي‌خوانيد:
در خبرها اعلام شد که قاضی دادگستری کل استان کرمان، نوجوان مجرمی را به جای فرستادن به کانون اصلاح و تربیت به حفظ سوره ای از قرآن کریم و ترجمۀ آن موظف ساخته تا بدین ترتیب نوجوان مزبور از حیطه خانواده اش دور نشود و در عین حال با بهره مندی از معنویت قرآن کریم، تنبه لازم و اصلاح مورد نیاز در رفتار وی صورت پذیرد. مشابه این آرا را قبل از این نیز در دادگستری های برخی استان های دیگر مشاهده کرده ایم و سوای موارد مربوط به کودکان و نوجوانان، موارد متعددی را نیز می توان گردآوری کرد که قضات محترم با بهره مندی از مقدورات قانونی و تفاسیر عدالت خواهانه از مقررات موجود، به جای استفاده از مجازات حبس از امکان های جایگزین بهره مند شده‌اند، حال آنکه بسیاری از این موارد اصلاً خبری نمی شوند تا افکار عمومی از آنها مطلع شوند.

به هرحال خبر اخیر مربوط به اقدام قاضی محترم دادگستری استان کرمان فرصت و بهانه خوبی فراهم آورد تا در این خصوص تأملی داشته باشیم با این هدف که در فرایند عدالت کیفری در کشور عزیزمان مقولۀ جایگزین حبس را جدی تر مورد توجه قرار دهیم. نکتۀ اول در خصوص جایگزین حبس، ملاحظۀ این واقعیت است که ناکارآمدی زندان در اصلاح مجرم و آثار نامناسب آن بر زندانی و خانواده اش در سطح بسیاری از کشورها به اثبات رسیده است. از همین رو به عنوان یک واقعیت و نه فقط حاصل برخی تئوری‌ها و نظریات مطرح در کلاس های درس، مورد توجه سیاستگذاران کیفری قرار گرفته و در نظام های حقوقی مختلف سعی کرده‌اند که زندان را در قبال موارد محدود که جایگزین مناسب دیگری قابل تعبیه نمی باشد، مورد بهره برداری قرار دهند.

برای تقویت این رویکرد، مراکز علمی نیز به کمک آمده‌اند و نتیجه این شده که در سال های اخیر، ده‌ها کتاب و گزارش و سند حقوقی در این خصوص تهیه و منتشر شده است که خوشبختانه بعضی از آنها به فارسی نیز برگردان شده‌اند. واقعیت ملموس عدم کارآمدی زندان‌ها (به ویژه حبس های کوتاه مدت) در اصلاح مجرمین را قانونگذاران، سیاست گذاران اجرایی و قضات و مدیران قضایی با بازدیدهای ادواری از زندان‌ها و بررسی توابع مربوطه می توانند به خوبی ملاحظه کنند.

نکته دوم اینکه برای جایگزین کردن حبس نمی توان راه افراط و تفریط را طی کرد بلکه لازم است بررسی های دقیقی از حیث ظرفیت های حقوقی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی صورت پذیرد چراکه ممکن است یک روش جایگزین در جامعه ای مناسب باشد ولی در جامعه دیگر کارایی نداشته یا زیرساخت های مورد نیاز اجرای آن فراهم نباشد. انتخاب سطح و حد مناسبِ جایگزینِ حبس را در وهله نخست باید در قانونگذاری به خوبی انجام داد. اگر قانون مناسبی در این زمینه وجود داشته باشد چارچوب های دقیق در اختیار قضات محترم و عموم سازمان های ذیربط خواهد بود و راه برای تفاسیر و بهره برداری های نادرست بسته می شود.

 در گام بعدی لازم است قضات محترم در مرحله صدور احکام، تفاسیر مناسب و دقیقی را ارایه کنند. برای تقویت تفاسیر اجتهادی قضات در این زمینه، قطعاً آموزش های ضمن خدمت قضات و یا بخشنامه‌ها و ابلاغیه های مدیریت قضایی که نقش اصول راهنما را ایفا می کنند، می توانند کارساز واقع شوند. در سطح سوم لازم است آموزش های عمومی برای عموم مردم ارایه شود تا نگرش آنها به زندان و انتظارات از زندان اصلاح شود و بدانند که فلسفه مجازات، تنبیه مجرم و اصلاح و بازگشت او به جامعه است فلذا هرچه این اهداف را دقیق تر بتوان تأمین کرد مطلوب تر است نه اینکه حتماً فرد را به زندان بفرستیم.

چندی قبل یکی از افراد معروف در عرصه سینما در آمریکا مرتکب خلافی شده بود، قاضی او را محکوم به ارایه خدمات شهری برای مدت معینی کرد، این اقدام هم برای بازیگر مزبور بسیار تأثیرگذار بود و هم اینکه جامعه دید که او در جهت جبران خلاف خود، خدمات عمومی ارایه میدهد تا جامعه او را ببخشد. فلذا در بسیاری از اظهارنظرها از این اقدام استقبال شد.
نکته سوم اینکه در کشور ما طی قانون برنامه چهارم توسعه(بندب ماده 130) بر ضرورت بکارگیری جایگزینهای حبس تاکید شد. چندین سال است که در معاونت حقوقی قوه قضاییه نیز مطالعات وسیعی در خصوص مجازات های اجتماعی جایگزین حبس انجام شده و بر همین اساس لایحه ای با همین نام در سال 1384 به دولت وقت جهت طی مراحل قانونی تقدیم شده است که در همان سال 1384 نیز از سوی دولت به مجلس ارسال و سپس با تغییر دولت، در سال 1387 دولت جدید به مجلس اعلام نمود که لایحه مزبور در دستور کار مجلس باشد و دولت نمی خواهد آن را مسترد کند. از سال 1387 مجلس می خواهد در این خصوص تصمیم بگیرد که هنوز نتیجه نهایی حاصل نشده است.

بعضاً شنیده شده که برخی کنندگان پیشنهاد کرده‌اند که مفاد این لایحه همانند برخی لوایح دیگر در دو لایحه قانون مجازات اسلامی و لایحه آیین دادرسی کیفری گنجانده شود که معلوم نیست آیا این کار صورت گرفته یا خیر. قانون مجازات اسلامی جدید را شورای نگهبان این هفته تصویب کرد و مفاد آن به زودی در اختیار عموم قضات و حقوقدانان محترم قرار می گیرد و امید است لایحه آیین دادرسی کیفری نیز به زودی به تصویب رسد تا اگر در این دو قانون اصلی کیفری کشور، مباحث مربوط به مجازات های جایگزین گنجانده شده است، مورد استفاده مناسب مجریان عدالت قرار گیرد.

مردم سالاري
«آياي بي جوابم و اماي بي دليل!» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم منصور فرزامي است كه در آن مي‌خوانيد؛:
با مسند نشيني ارز و طلا که هنوز هم ميل به صعود دارد، و نگراني مردم و بازار، گناه را به پاي که بايد نوشت؟ آيا آمريکاي جهان خوار عامل بي ثباتي اقتصادي و تنش‌هاي اجتماعي و سياسي ماست و هم اوست که دست از سر ما برنمي دارد و از جايگاه ثروت و قدرت و فن آوري و سياست استکباري و استثماري و دعوي آقايي بر جهان، وضع نابهنجار ما را موافق طبع خود يافته و ما را با تبختر به همان جايي مي‌برد که مي‌خواهد و به پيروي از نيات قلبي وزير دفاع اسبق خود مي‌خواهد که ريشه موجوديت ما را بخشکاند؟ آيا روباه پير استعمار، از خوي استعماري خود دست برنمي دارد و آرزو دارد تا مثل عصر ملکه ويکتوريا، هميشه آفتاب بر پرچمش بتابد؟

آيا اتحاديه اروپا همان انگلستان سده نوزدهم ميلادي است که پا بر جاي پاي سلف استعمارگر خود گذاشته است؟ آيا چين و روسيه، در لباس ميش آمده‌اند و ما را لقمه لذيذ بي درد سري يافته‌اند که خواهان تداوم وضع موجودند و امتيازهاي رضايت بخش بيشتري مي‌خواهند؟ آيا ترکيه، دوران امپراتوري عثماني را به ياد آورده که ناصحانه مي‌خواهد نقش خود را در اين سوي جهان، به تدبير، ايفا کند؟ آيا ذخاير مالي عربستان، سرريز شده است که به خيال خود مثل زمان حمله عراق به ايران، مي‌خواهد دوباره هزينه جنگ نابرابر غرب با ايران را بپردازد و نمي‌داند که بر سرشاخ نشسته است و بن مي‌برد؟ آيا کشورهاي کوچک به ظاهر برادر، مقصرند که بندرهاي پر و پيمانشان را به جاي بندرهاي ما نشانده‌اند و چشم اميد ما را به سوي خود مي‌کشند و با ميلياردها کالايي که از سراسر جهان گرد آورده‌اند، موجب شده‌اند تا فيل ما به عوض هندوستان، ياد آنها کند! آيا آن جوانان پر احساسي گناهکارند که با سو» استفاده از احساسات پاکشان، آنها را به سفارت انگليس بردند و بلندگو بر دست و دهان گشاده و چشم تعقل بسته، دولت و دستگاه ديپلماسي کشور را در موضع انفعالي نشاندند و سبب شدند که اجماع جهاني عليه ما صورت گيرد، اجماعي که پيامدش همين درهم ريختگي اقتصاد ماست و معلوم هم نيست که اين قافله لنگ ما تا به حشر هم خواهيد لنگيد يا... آيا کساني آتش بيار وضع موجودند که بدون هماهنگي و صلاحديد از تريبون‌هاي مختلف خارج از چارچوب دستگاه سياستگذاري کشور سخن مي‌گويند و منافع ملي ما را به مخاطره مي‌اندازند و هزينه سنگيني را بر دوش آزرده اين ملت مي‌گذارند؟ آيا آن قطاري مقصر است که ترمز بريده، راه به ناکجا آباد مي‌برد؟ يا گناه از بي استعدادي دنياست که نمي‌خواهد طرح و برنامه و مديريت را از ما اقتباس کند؟ يا گناه را به پاي آن نهادي بايد نوشت که از توان نظارت و سوال و استيضاح خود استفاده نمي‌کند و گاه و بيگاه به مصلحتي مي‌انديشد که به مصلحت ملت نيست! به ياد آوريد آن وزيري که مي‌گفت اگر حباب ارز و طلا ترکيد، گله نکنيد و از استيضاح به سلامت جست.

آيا آن برصدر نشسته و قدرديده مي‌داند که اين حباب، چرمينه رشد يافته‌اي است که تير بانک مرکزي و اقتصاد و دارايي هم بر آن کارگر نيست و تا بر سر همه ما خراب نشود، نمي‌ترکد؟يا نه ما مردم مقصريم که در هواي پرسوز زمستاني، پشت در بانک‌ها به اميد برق سکه‌هاي چشم نواز، شب را به صبح مي‌آوريم تا ارضا شويم و آن گاه هر روز که مي‌گذرد، بانک مرکزي، نقشي ديگر، از آستين پر از رمز و رازش بيرون مي‌آورد و بر عطش خود و مردم براي پول مي‌افزايد تا چاره نقدينگي بيش از سيصدهزار ميلياردي را که خود به همراهي تيم اقتصادي، تزريق کرده است، جمع آوري مي‌کند! و رئيس محترمش هم، که امروز همه امور را اصلاح کرده و به سامان آورده، از سربي نيازي و با افتخار بگويد که اگر امروز از من بخواهند که بروم با طيب خاطر خواهم رفت! که دين خود را ادا کرده ام و آثاري گرانقدر، جهت نمونه برداري آيندگان به يادگار نهاده ام و نهاده ايم! چون معتقديم که اقتصاد دستوري و عدم تمکين در برابر قانون، در اين سوي دنيا جواب مي‌دهد و با مقصر شمردن و به هيچ انگاشتن گذشتگان و اسلاف و ناديده گرفتن عرف‌هاي اصيل و قوانين بين المللي، به زعم اين تيم، مي‌توان به مدينه فاضله رسيد و سرانجام آيا کسي هست که بگويد فقط من کارشناس ارشد در همه امور و کل خفيات نيستم و ديگراني هم هستند که صلاح دين و انقلاب و کشور را اگر از ما بيشتر نخواهند، کم نمي‌گذارند و ادعاي آنان گوش فلک را پر نمي‌کند و هنوز هم مي‌تواند اين قطار بي ترمز در همه امور را مهار کنند! آيا تفضل الهي ما را مشمول الطاف بيکران خود خواهد کرد تا هشيار شويم و به تدبير بينديشيم و فقط خود را نبينيم و ديگران را هم به حساب آوريم؟

آفرينش
«سوريه و بحران قدرت» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن مي‌خوانيد:
در يک سال گذشته اعتراضات مردمي موجب برکناري چهار ديکتاتورعرب (بن علي تونسي، مبارک مصري، قذافي ليبيايي، صالح يمني) گرديد و موجي از تظاهرات اعتراضي را در ديگر کشورهاي عربي همچون سوريه به راه‌انداخت. براي بررسي اوضاع سوريه و نوع تظاهرات مردمي آن به مدل اعتراضات در کشورهاي عربي اشاره خواهيم کرد.

اتحاديه عرب در جديدترين موضع گيري خود در مورد اوضاع سوريه، بسته‌اي را در نظر گرفته است که مهمترين ويژگي آن "واگذاري قدرت از سوي بشار اسد به معاونش" مي‌باشد. نکته مهم اينجاست که اين بسته از سوي اتحاديه عرب در قالب پيشنهاد به دولت سوريه براي بهبود اوضاع نيست، بلکه جنبه دستوري دارد و از دولت سوريه خواسته شده تا اين مولفه‌ها را به اجرا بگذارد تا با برخوردهاي سخت تر از سوي اتحاديه عرب و ديگر مجامع بين المللي مواجه نگردد. در همين راستا برخي مقامات اتحاديه عرب به نيويورک سفر کرده‌اند تا از شوراي امنيت سازمان ملل بخواهند تا از اين بسته درنظر گرفته شده حمايت کنند.

1- درمدل اعتراضي کشورهاي تونس و مصر مشاهده کرديم که معترضين خواستار برکناري حاکمان و" تغيير کل نظام حکومتي" بودند. به طوري که انتخابات را براي تغيير قانون اساسي و انتخاب نمايندگان پارلمان به راه‌انداختند.

2- سرگذشت اعتراضات ليبي به گونه‌اي رقم خورد که قذافي به سرکوب شديد مخالفان پرداخت و درنهايت شاهد ورود و"دخالت نيروهاي نظامي خارجي" بوديم و با حمايت نظاميان خارجي حکومت قذافي به پايان رسيد.

3- دريمن شاهد بوديم که معترضان با متوسل شدن به راهکارهاي مسلحانه با رژيم عبدلله صالح به مقابله پرداختند و نهايتا شاهد ورود اتحاديه عرب به ماجرا بوديم. در يمن روند کنارگذاري با شيب ملايمي همراه بود که نظام حاکم را به کلي ساقط نکرد و تنها شخص اول حکومت کنارگذاشته شد.

4- مدل آخر، نوع اعتراضات در بحرين مي‌باشد که حکومت به سرکوب مخالفان پرداخته و خبري از نيروهاي نظامي خارجي و مجامع بين المللي نيست.

اما با مقايسه اوضاع سوريه مشاهده مي‌کنيم که وضعيت اين کشور بيشتر از همه شبيه به "مدل يمن" مي‌باشد. مشاهده مي‌کنيم که در سوريه بيش از 10 ماه است که اعتراضات ادامه دارد و دولت سوريه هم در ابتدا به سرکوب معترضان پرداخت و سپس وعده اصلاحات داد درحالي که درگيري‌ها و سرکوب‌ها همچنان ادامه دارد. نمونه اين اتفاق را در يمن مشاهده مي‌کنيم، در ابتدا معترضان به تظاهرات پرداختند که با سرکوب حکومت مواجه شدند. پس از بالاگرفتن موج اعتراضات حکومت يمن وعده اصلاحات داد درحالي که همچنان سرکوب معترضين پابرجا بود.

در ادامه شاهد ورود اتحاديه عرب و تصميم گيري‌هاي اين نهاد براي يمن بوديم. ارائه راهکارهايي با شيب ملايم براي واگذاري قدرت سياستي بود که سران عرب با حمايت‌هاي غرب براي يمن در نظر گرفت. حال بازمي گرديم به سوريه، مشاهده مي‌کنيم که سرکوب و وعده انجام اصلاحات جواب نداده و از سويي شاهد ورود اتحاديه عرب و ارائه پيشنهاد به دولت سوريه براي واگذاري قدرت هستيم. مشخص است که سران عرب قصد تغيير نظام سوريه را ندارند و در پي انتقال آرام قدرت هستند. اما آنچه در مورد آينده سوريه متصور است:

1- اينکه قطعا شاهد افزايش درگيري‌ها ميان معترضين و عوامل حکومت خواهيم بود. با توجه به روال کنوني نه معترضان قدرت برکناري دولت را دارند و نه حکومت سوريه توانايي سرکوب معترضان را، لذا بي ثباتي بيش از پيش بر اوضاع سوريه مستولي خواهد شد.

2- با بروز بي ثباتي درسوريه گروه‌هاي مسلح به ويژه دسته ارتش آزاد سوريه فرصت مناسبي براي تقويت قواي نظامي خود پيدا مي‌کنند و اين مهم وضعيت را براي دولت سوريه بسيار بغرنج خواهد کرد.

3- با افزايش بي ثباتي و کاهش قدرت دولت در مقابل معترضين، مجامع بين المللي فرصت اين را پيدا مي‌کنند تا بيشتر در امور سوريه دخالت کنند و فشارهاي اقتصادي و سياسي خود را افزايش خواهند داد.

تهران امروز
«لاف تحريم!» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دكتر علي‌اصغر خاني است كه در آن مي‌خوانيد:
تحريم‌هاي اقتصادي، سياسي و به‌كارگيري اهرم‌هاي فشار عليه كشور، عمري به قدمت حيات جمهوري اسلامي ايران دارد. كشور از نخستين روزهاي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تاكنون به طور بي‌وقفه و در مقياس گسترده با تحريم و فشار‌روبه‌رو بوده است. اما اين فشارها نه فقط ايران اسلامي را وادار به تسليم در مقابل باج‌خواهي ايالات متحده و متحدانش نكرد بلكه دستاوردهاي عظيم و فراوان علمي و تكنولوژيك را نيز در پي داشت كه فن‌آوري هسته‌اي، نانوتكنولوژي، ورود به باشگاه فضايي، دستاوردهاي بزرگ در عرصه توليد تجهيزات پيشرفته نظامي و... تنها بخشي از نمونه‌هاي مثال‌زدني و آشكار آن است كه به فرموده امام راحل ما فرزند رمضانيم. به واقع مطالعه تاريخ معاصر ايران به خوبي نشان مي‌دهد سه دهه است كه غربي‌ها عليه كشور تحريم‌هاي اقتصادي خود را اعمال كرده‌اند و هر روز هم صحبت از شدت بخشيدن به آن را مطرح مي‌كنند.

از اين رو مي‌توان گفت كه كشور تجربه خوبي را براي مقابله با تحريم‌ها دارد. لذا امروز هم با هوشمندي و تدبير لازم مي‌توانيم مقابل تحريم‌ها بايستيم. در اين ميان توجه به چند موضوع حائز اهميت است. نخست وضعيت داخلي آمريكا در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري اين كشور است. اوباما چندي پيش در كنگره نطقي داشت و با اشاره تلويحي به وضع وخيم اقتصاد آمريكا گفت «آنچه در خطر است، ارزش‌هاي حزب دموكرات يا جمهوريخواه نيست بلكه اصول و ارزش‌هاي آمريكايي است».

بدين‌ترتيب توسل به تحريم و تروريسم اقتصادي- به موازات جنگ اطلاعاتي و تبليغاتي و ترور فيزيكي- تنها گزينه پيش روي اوباماست تا هم از دام درگيري نظامي با ايران بگريزد و هم دهان مخالفان را ببندد كه در مقابل ايران بيكار ننشسته است. به واقع به نظر مي‌رسد كه اوباما به درستي دريافته است كه ايران نقشي غيرقابل انكار در تعيين رئيس‌جمهور بعدي آمريكا دارد.

لذا وي مجبور است ژست تغيير در رفتار آمريكا را كنار بگذارد و آن روي حقيقي كاخ سفيد را نشان دهد. از اين روي بايد گفت كه اين اقدامات و خط و نشان كشيدن‌ها تماما مصرفي انتخاباتي دارند. نكته ديگر آنكه ترديدي نيست كه اقتصاد اروپا به نفت ايران نياز مبرم دارد و جايگزين كردن ۱۸ درصدي نفت صادراتي ايران به اروپا از سوي اين كشورها به‌راحتي ممكن نيست. به همين خاطر است كه اين كشورها نتوانستند تحريم‌هاي ايران را فورا اجرايي كنند و آن را به چند ماه ديگر حواله كردند. از سوي ديگر ايران مي‌تواند مشتريان شرق آسيا را با بازار اروپايي نفت خود جايگزين كند.

در اين ميان علاوه بر اينكه ايران مي‌تواند جامعه كشورهاي هدف خود را براي فروش نفت تغيير دهد، اختلاف نظر در اتحاديه اروپايي هم فرصتي است كه جمهوري اسلامي مي‌تواند از آن بهره ببرد. لذا قابل پيش‌بيني است كه تعدادي از اعضاي خود اتحاديه اروپا نيز به تصميم اين اتحاديه بي‌اعتنايي كرده و به خريد نفت از ايران ادامه خواهند داد.

اين اعضا گفته‌اند تصميم اتحاديه اروپا، سياستي تبليغاتي است و با هدف وادار كردن ايران به عقب‌نشيني گرفته شده و چون ايران از غني‌سازي اورانيوم دست برنخواهد داشت، اتحاديه اروپا با شكست مواجه خواهد شد و اين تصميم به مرحله اجرا نخواهد رسيد و يا تعدادي از اعضا به آن پايبندي نشان نخواهند داد. موضوع تنگه هرمز را هم بايد به دغدغه غرب افزود. غرب به خوبي مي‌داند كه بسته شدن تنگه هرمز در صورت تحريم نفتي جمهوري اسلامي چه تبعاتي دارد و به معني قطع شدن شريان حياتي غرب است. پيش‌بيني‌ها حكايت از آن دارد كه در صورت تحقق اين سناريو قيمت نفت در بازرهاي جهاني به مرز 400 دلار در هر بشكه خواهد رسيد. اتفاقي كه قامت غرب را در هم مي‌شكند. لذا به نظر مي‌رسد كه تحريم نفتي ايران از اساس لافي به گزاف است كه تحقق آن در عمل غير ممكن مي‌نمايد. اما آنچه كه از همه حائز اهميت‌تر است توجه به اين نكته مي‌باشد كه جمهوري اسلامي و ملت ايران در شرايط دشوار جنگ تحميلي با مجاهدتي

وصف ناشدني با چنين تحريم‌هايي مقابله كرده و موفق به عبور از گردنه‌هاي دشوارتري شده است و طبيعي است كه با تكيه بر تجربه‌هايي كه‌اندوخته اين تحريم را نيز پشت‌سر خواهد گذاشت. خصوصا كه قدرت و امكانات امروز جمهوري اسلامي، بسيار بيش از دوران جنگ تحميلي است و به همين دليل، امروز آسان‌تر مي‌تواند از اين گردنه عبور نمايد.

فريختگان
«تحکیم قدرت ملی با وحدت» عنوان سرمقاله روزنامه فرهيختگان به قلم محمدعلی سبحانی است كه در آن مي‌خوانيد:
کشور ما همیشه و در طول سال‌های گذشته با مشکلات فشار خارجی و خواسته‌های غیرقابل‌قبول برخی از قدرت‌های بزرگ ازجمله آمریکا و برخی کشورهای اروپایی مواجه بوده اما مجموع عملکرد و نحوه برخورد با این مسائل به‌گونه‌ای بوده که این مشکلات و فشارها قابل کنترل بود و قابل تحمل جلوه می‌کرد.

در حال حاضر باید رویکرد کشور رویکردی برای تبیین خواسته‌های منطقی و برحق مردم ملت ایران باشد، یعنی رویکردی عقلانی و خردگرا برای کاهش هزینه‌های ملی، امنیت ملی، اقتصاد ملی و هزینه‌های وحدت ملی باشد. در سال‌های اخیر اشتباهات زیادی در برخورد با کشورهای خارجی صورت گرفته است و با تغییر این رویکرد از حالت تهاجمی به تعاملی و در پیش گرفتن گفت‌وگو و رفتار تنش‌زدا می‌توان مقدار زیادی از این مشکلات را برطرف کرد.

نگاه دیگری که می‌توان به‌عنوان یک نکته تکمیلی به آن توجه کرد این است که ما بتوانیم با افزایش قدرت ملی از طریق بهبود و تحقق وحدت ملی و همچنین وحدت در خواسته‌های برحقی که مطرح می‌کنیم، از مشکلات پیش‌آمده عبور کنیم. این دو مساله یعنی تغییر رویکرد و افزایش قدرت ملی باید در کنار هم اتفاق بیفتند؛ که این تغییر رویکرد گاهی لازم است با تغییر چهره‌ها و تغییر افراد و کسانی که تند سخن گفتند و اعتماد را در سطح جهانی نسبت به ایران کاهش دادند همراه باشد.

 اما درباره بخش دوم که وحدت ملی است به نظرم کار مهم و اساسی و جدی این است که ما می‌توانیم بر مشکلاتی که امروز کشور با آن مواجه شده فائق آییم. یادآوری این نکته ضروری است که حضرت امام(ره) در مواجهه با مشکلات بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در زمان جنگ تحمیلی که شرایط را در طول ۱۰ ساله بعد از پیروزی انقلاب برای انقلاب سخت و دشوار کرده بود بسیار خردگرایانه برخورد کردند.

طبیعتا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ما مشکلاتی با کشورهای سلطه‌گر خارجی داشتیم و این مشکلات هم به شکلی بروز می‌کرد. فشارها و توطئه‌هایی ازجمله کودتاها و مسائل بعد از آن، جنگ تحمیلی و... علیه ما بود که امام(ره) همه اینها را با مدیریت برطرف کردند. اولویت اول امام(ره) این بود که ما با سیاست‌های همه‌جانبه‌گرایانه، وحدت رویه و وحدت نظر ملی در سطح گسترده‌ای از مردم را در اختیار داشتیم.

معتقدم راه‌حل مشکلات فعلی ایران برای اینکه دولت مجبور نشود یا به مواجهه با خارجی‌ها برسد یا به دادن امتیازات دردناک، این است که به این دو عنصر توجه کنیم؛ که عنصر اول تعامل با جهان به‌عنوان رویکرد جدید ایران و گفت‌وگو و تنش‌زدایی و جایگزینی تعامل با سیاست‌های فعلی است و راه‌حل دوم اینکه به هر صورت به تحکیم قدرت ملی از طریق وحدت برسیم.

ابتكار
«با پوزبند قانون جلوي اشتهاي اينان را بگيريد!» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم غلامرضا كمالي پناه است كه در آن مي‌خوانيد:
حکايت مي‌کنند؛ کارواني به سمت شهري در حرکت بود. در بيابان، ميان راه، گرفتار راهزنان شد. بين کاروانيان و دزدان، درگيري شديدي به وجود آمد، به گونه‌اي که هر دو گره، تلفات زيادي دادند. در اين حين، تعدادي آدم فرصت‌طلب که تصادفا شاهد ماجرا بودند، فرصت را غنيمت شمردند و به جمع کردن اموال پرداختند. فردي که ذوق شعري هم داشت، جان سالم به در برد و خود را به شهر رساند. وقتي از او پرسيدند که چه اتفاقي افتاده، او گفت: «کارواني زده شد؛ کار گروهي سره شد!»

در حوادث ناخوشايند انتخابات 88، درميان درگيري‌هاي به‌وجود آمده، گروهي اين وسط پيدا شدند و از فرصت پيش آمده، حداکثر بهره برداري را نمودند. شهرت و ثروتي به هم زدند که فکرش را هم نمي‌کردند. دلسوزان واقعي نظام، مات و مبهوت، اين طرف و آن طرف را نگاه مي‌کردند و به شدت گيج شده بودند که چه اتفاقي افتاده‌است و چگونه بايد عمل کنند که زيان کمتري به سرمايه فکر و عمرشان؛ يعني، نظام برسد.

در اين ميان، گروه فرصت‌طلب، اجازه آرام گرفتن فضا و کنار ريختن گرد و غبار را نمي‌دادند؛ مرتب، گرد و خاک به پا مي‌کردند، هياهو به راه مي‌انداختند، صداي طبل جنگ و اختلافات را بلند و بلندتر مي‌کردند که مبادا، فرصت را از دست بدهند. بيچاره، بسياري خون دل مي‌خوردند و خون مي‌گريستند، از اين که مي‌ديدند دزدان، کالاي دين و عزتشان و سرمايه‌هاي انقلاب را چگونه لت و پار! کرده‌اند و از آن طرف، باقيمانده آن را عده‌اي سودجو، تصاحب کرده‌اند که نه تنها، اجازه حرف زدن به صاحبان کالاها را نداده، بلکه حتي آنان را به شراکت در سرقت متهم مي‌کنند.

گروه سوم، بي‌سابقه و زحمت خود را صاحب همه چيز کردند؛ گفتند: ما خالص و بصير ناب، هستيم و مي‌خواهيم ناخالص‌ها و بي‌بصيرت‌ها را غربال کنيم. هر کسي ذره اي، پند مي‌داد که اين تندروي‌ها فقط يک نتيجه دارد و آن هم، بيرون راندن همگان از قطار نظام است، خيلي زود برچسبي از جيبشان بيرون مي‌آوردند و بر پيشاني آن ناصح بخت‌برگشته، مهر بي‌بصيرتي و فتنه‌گري مي‌زدند. بسياري از دلسوزان، وقتي اين جو را مشاهده کردند از بيم بدنامي و انگ خوردن، دندان روي جگر گذاشته و دم نمي‌زدند. در حالي که رهبري، با فرزانگي و دلسوزي هشدار داد که اين درست نيست که بعضي مي‌گويند: «ما بايست از فرصت استفاده کنيم و حالا که غربال شده، عده‌اي را که ناخالصي دارند از دايره خارج کنيم؛ خلوص چيزي نيست که با دعوا و کشمکش و گريبان اين و آن را گرفتن و با حرکت تند و فشارآلود به وجود بيايد؛ خلوص در يک مجموعه‌، اين‌جوري حاصل نمي‌شود، ما به اين مامور نيستيم.»

با اين سخنان راهگشا، چگونه عده‌اي به خودشان فرصت داده و مي‌دهند که همه را از دم تيغ هزارجور اتهام، بگذرانند. به راستي اگر اينان در زمان پيامبر بودند، اجازه اسلام آوردن که هيچ، اجازه نفس کشيدن به امثال خالدبن وليد، عمرو بن عاص و ابوسفيان مي‌دادند؟ تاريخ را ورق بزنند و ببينند که پيامبر با اين دشمنان ديرينه خود، چگونه رفتار کرد.

چگونه برخي خود را حمزه‌ي زمان مي‌شمارند، در حالي که آيه‌ «فويل لکل همزه لمزه» بيشتر با رفتار و گفتارشان جور درمي‌آيد! اين همه عيب‌جويي، دشنام دادن و ديگران را با القاب زشت تحقير کردن، به کدام مذهب و دين پسنديده است؟ چگونه است که برخي، خود را عمار مي‌نامند، در حالي که مار درآستين هستند و کارشان نيش زدن و ماندن است؟ چگونه است که بعضي، خود را مالک اشتر مي‌نامند در حالي که مالک دوزخ، از آنان در گريز است؟ گروهي که هرروز بر خود تکليف مي‌دانند حرکتي خلاف خواسته‌ها و گفته‌هاي رهبري انجام دهند، از دو حال بيرون نيستند؛ يا اين که به‌اندازه کافي، توجيه نشده‌اند و از سخن درخشان رهبري که در بالا ذکر شد و نظاير آن، بي خبرند که در اين صورت، بايد آنان را آگاه کرد تا به جايگاه رهبري آسيبي وارد نکنند؛ يا اينکه مي‌دانند و به قصد ديگري است که دست به اين کارها مي‌زنند و پشت ولايت‌فقيه و نظام سنگر گرفته‌اند و به نام آنها و به کام خودشان، هر کاري که دوست دارند انجام مي‌دهند. اين گروه، اشتهاي سيري ‌ناپذيري از تنها‌خوري و سهم ديگران را خوردن، دارند که بايد قانون برخوردي مناسب با آنان داشته باشد و قانون‌گذاران، وسوسه آنان را با پوزبند قانون ببندند.

گسترش صنعت
«نظارت و بازرسی مکمل اصلاح نظام توزیع» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم حسن رادمرد است كه در آن مي‌خوانيد:
اقتصاد نوین با واژه‌ها و مفاهیم جدیدی همراه شده است و از رهگذر این موارد ساختارها و کاربردهای اقتصادی نیز تغییر پیدا کرده است.

بی‌گمان امروز می‌توان توزیع کالا را به‌عنوان موتور رشد بخش‌های تولیدی هر اقتصادی در نظر گرفت. در شرایطی که بخش‌های مختلف اقتصاد ایران نیز همراه با تحولات و پیشرفت‌های جهانی دستخوش تغییر می‌شود، نظام توزیع کالا و خدمات در ایران به‌صورت سنتی گسترش یافته و به جرات می‌توان گفت که توزیع کالاها و ارائه خدمات نه تنها با کمترین هزینه و زمان صورت نمی‌گیرد، بلکه حتی بیشتر استانداردهای لازم در نگهداری، انتقال و توزیع کالاها و خدمات نیز رعایت نمی‌شود.

از طرفی در حال حاضر از یک‌سو در توزیع کالاها به پیش‌نیازهای لازم برای عرضه برخی کالاها همچون خدمات پس از فروش توجه نمی‌شود و از سوی دیگر کالاهای وارداتی به‌صورت قاچاق در بنگاه‌های عمده‌فروشی و خرده‌فروشی به راحتی توزیع می‌شوند. در کل باید توجه داشت که ناکارآمدی نظام توزیع کالا و خدمات مورد وفاق بیشتر کارشناسان بازرگانی و دولت است، به‌طوری‌که در طرح تحول اقتصادی یکی از موضوعات مدنظر برای بهبود و تحول ساختاری اقتصاد ایران، نظام توزیع کالاها و خدمات بوده است. در این رابطه موضوعی که در این شرایط بسیار مهم و با اهمیت است توجه به اصلاح نظام توزیع کالا برای جلوگیری از عرضه کالاهای قاچاق و بنجل از یک طرف و سوق‌یابی محصولات بخش‌های تولیدی صنعتی و کشاورزی داخلی در بازارهای داخلی و بازارهای دیگر کشورها از طرف دیگر است.

چراکه تجربه سال‌های گذشته نشان می‌دهد حتی با وجود فعالیت گسترده و تاکید جدی دولت برای رشد و توسعه بخش‌های تولیدی، آنها با توجه به مشکلات نظام توزیع از رشد چندان مناسبی برخوردار نبوده‌اند. همچنین مشکلات بخش توزیع بر بخش‌های تولیدی اقتصاد اثر کرده و موجب افزایش زمان و هزینه انتقال کالاهای تولیدی به مصرف‌کنندگان شده و این تاثیر اولا موجب کاهش سود تولیدکنندگان و ثانیا افزایش هزینه خرید کالاها و خدمات توسط مصرف‌کنندگان شده و در نهایت موجب افت کیفیت کالاها با توجه به کاهش سود بنگاه‌های تولیدی و در کل کاهش رفاه مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان شده است. با توجه به موارد یاد شده و در نظر گرفتن برخی اخلالگری‌های صورت گرفته در نظام بازار و برهم خوردن تعادل عرضه و تقاضا، اصلاح نظام توزیع کالا و خدمات در جهت حمایت از مصرف‌کنندگان و تولید‌کنندگان و به‌خصوص جلوگیری از عرضه کالاهای بدون کیفیت برای اقتصاد ایران ضروری و بااهمیت است.

اقدامی که از مدت‌ها پیش در دستورکار قرار گرفته و قدم‌های مثبتی نیز در این رابطه برداشته شده است. نباید فراموش کرد که اصلاح تمام ناکارآمدی‌های ساختار و عملکرد نظام توزیع کالا و خدمات نیاز به انجام برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری برای دوره‌های کوتاه مدت و بلند مدت دارد.

در نتیجه اصلاح نظام توزیع در کنترل، نظارت و بازرسی بر تمامی کالاها و خدمات مورد عرضه(داخلی و خارجی) و افراد حقیقی و حقوقی فعال در این مشاغل در داشتن حداقل استانداردهای کیفیت به‌خصوص در زمینه سلامت آنها، همچنین شکل‌گیری بنگاه مربوطه براساس حداقل استانداردهای سخت‌افزاری و نرم‌افزاری رعایت حقوق مصرف‌کنندگان همچون سایر کشورها از اهمیت زیادی برخوردار است. امروز با روندی که برنامه‌های تنظیم بازار و اصلاح نظام توزیع دارد نظارت و بازرسی به یکی از ارکان مهم در این بخش‌ها تبدیل شده است و بخش قابل توجهی از موفقیت‌های حاصل شده در تنظیم بازار و اصلاح نظام توزیع نتیجه نظارت دقیق بر روند تامین و توزیع کالاست.

دنياي اقتصاد
«بررسی تورم برای یک دوره پانزده ماهه» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم مهران دبیرسپهری است كه در آن مي‌خوانيد:
بر اساس اطلاعات موجود، شاخص بهای مصرف‌کننده در مناطق شهری در آذر ماه امسال با رشد 5/1 درصدی نسبت به ماه قبل به عدد 8/284رسید، بنابراین نرخ تورم آذر ماه 6/20 درصد خواهد بود.

این موضوع نشان می‌دهد که روند افزایشی نرخ تورم قطعا در ماه دی نیز ادامه داشته است. دلیل این ادعا نیز آن است که حتی اگر شاخص در دی ماه تغییر نکرده و رشد صفر داشته باشد، باز هم نرخ تورم با افزایش 2/0 واحد درصدی به 8/20 درصد خواهد رسید. حتی می‌توان نشان داد که در صورت رشد منفی شاخص در دی (کاهش دو واحدی) باز هم نرخ تورم این ماه افزایشی خواهد بود(جدول 1). بنابراین پیش‌بینی‌هایی که در سه ماه گذشته در خصوص کاهنده شدن تورم در دی ماه ابراز شد، نادرست بوده است.

دنیای اقتصاد سال گذشته در یک پیش‌بینی تورم (چهارشنبه 18/12/89) به درستی نشان داد که روند افزایشی تورم تا پایان دی ماه امسال ادامه خواهد داشت. اهمیت این پیش‌بینی از آنجاست که هر قدر فاصله زمانی از مقطع مورد پیش‌بینی بیشتر باشد، ضریب خطا افزایش می‌یابد. در هر صورت همانطور که سال گذشته پیش‌بینی کردیم نرخ تورم در دی ماه به حداکثر خود می‌رسد و بعید است روند افزایشی به بهمن هم برسد، اما در اسفند ماه کاهنده خواهدشد.

از آنجا که میانگین نرخ تورم ماهانه از ابتدای امسال تا پایان آذر 3/1 درصد بوده است، لذا برای پیش‌بینی تورم در پانزده ماه آینده همین شیب را فرض کرده و منحنی تغییرات نرخ تورم را رسم می‌کنیم. در این صورت همان‌طور که از جدول شماره 2 و منحنی آن پیدا است نرخ تورم پس از عبور از نقطه ماکزیمم (در دی ماه) وارد فاز ثبات شده و نرخ 7/20 درصد را برای سال 1390 و نرخ 8/16 درصد را برای پایان سال آینده به ثبت خواهد رساند. البته طبیعی است که اگر مرحله دوم قانون هدفمندی یارانه‌ها اجرا شود، نرخ تورم سال آینده کمی بیشتر خواهد شد.

نکته دیگری که از جدول و منحنی تغییرات آن مشاهده می‌شود این است که تورم نقطه به نقطه در ماه‌های پایانی سال 91 روی عدد 5/16 تثبیت شده است. این موضوع به دلیل آن است که نرخ تورم نهایی برای یک تورم ثابت ماهانه به مقدار 3/1 درصد، معادل 5/16درصد می‌باشد. در این صورت تورم میانگین نیز در سال 1392 به سمت عدد 5/16 حرکت کرده و روی آن توقف خواهد کرد.

حال با توجه به ماده 92 قانون برنامه پنجم درخصوص محاسبه نرخ سود سپرده‌های یکساله برای سال 1391 کافی است میانگین دو عدد 7/20 و 5/16 را به دست آوریم که 6/18 درصد خواهد شد.

از طرف دیگر با توجه به این که بر اساس مصوبه مجلس، اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها، ملایم خواهد بود لذا برای اثر تورمی آن و همین‌طور تاثیر افزایش قیمت ارز، 3 واحد درصد بر پیش‌بینی نرخ تورم سال 1391 افزوده می‌شود و بنابراین سود سپرده یکساله در سال آینده برابر 20 درصد خواهد بود. عدد فوق (با ضریب خطای به‌علاوه و منهای یک واحد درصد) با احتمال بالایی به واقعیت نزدیک است.

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل