از شیرمرغ تا جان آدمیزاد را میتوانی در بساط دستفروشان جمعه بازار پارکینگ پروانه پیدا کنی. از فرش دستباف گرفته تا گرامافونهای قدیمی و اجناس لوکس و آنتیک. اینجا خاطره میفروشند، خاطرات روزهای گذشته را... .
به گزارش خبرنگار مهر، پاساژ گردان حرفهای تهرانی جمعه بازار پارکینگ پروانه خیابان جمهوری را خوب میشناسند. از شنبه تا پنجشنبه این پارکینگ مکان پارک خودروست اما جمعه که میشود خاطرات صد سال پیش انسانهایی که دیگر گاهیست به خاک سپرده ایم را نیز میتوانی در آنجا بیابی.
عکسهای قدیمی دوران قاجار، مدالها و درجههای نظامی قدیمی، کتابهای خطی و دست دوم، فرشهای دست بافت، مانتوهای سنتی و جدید، لباس و پوشاک، ترشی و شیرینیهای خانگی، مجسمههای منبت کاری شده و صندلیهای چوبی قدیمی با پارچههای مخملی قرمز، دستگیرههای در برنجی با طرح فرشته و قفلهای در چوبی و برنجی و مسی تنها بخش کوچکی از اجناس داخل این پارکینگ سه طبقه است.
بازار بازارچههایی که جمعه برپا میشود همیشه داغ داغ است. روز تعطیل مردمی که از روز اول تا آخر هفته راه خانه تا محل کار را رفته و آمدهاند، روز جمعه با خاطری آسوده در بازارها میگردند تا آنچه را که میخواهند پیدا کنند. جمعه بازار پروانه هم از همین دست آدمها زیاد به خود دیده هر چند که در میان آنها هستند افرادی که فقط قصدشان از آمدن به بازار چرخ زدن در میان مردمی است که با شور و هیجان اجناسی را میبینند که یا سالها پیش نمونهای از آن را در خانه مادر بزرگهایشان دیدهاند و یا خودشان آنها را داشتهاند اما با گذشت زمان جای آن وسایل عتیقه را اجناس لوکس پر کرده است.
از خانههای متمولان تا پارکینگ پروانهاجناسی که معمولا در این پارکینگ فروخته میشود توسط سمسارها و عتیقه فروشان و دلالان از صاحب خانهها و مردمی که میخواهند به هر نحوی از اجناس رنگ و رو رفته و قدیمی خانه شان خلاص شوند، به قیمتهای ارزان خریده اما گران میفروشند. به عنوان مثال یک سماور قدیمی ۶۰۰ هزار تومان قیمت دارد. باید بلد باشی چطور بتوانی چانه بزنی. البته بر عکسش هم پیش میآید ممکن است کالایی چند میلیونی را به دلیل کم اطلاعی فروشنده چند هزار تومان بخری.
کمی آن طرف تر مجلههای قدیمی رنگ و رو رفته دو هزار تومان فروخته میشود. اگر از همین مجلات در خانه دارید این فروشنده آنها را بیشتر از هزار تومان نمیخرد.
اینجا برخی آنتیک فروش دوره گردند و برخی هم عتیقه فروشهایی هستند که در خیابانهای لاله زار و منوچهری مغازه دارند اما جمعهها از صبح تا بعد از ظهر بهاندازه جای پارک یک ماشین بساط پهن میکنند و جنس هایشان را میفروشند چون در این پارکینگ بیشتر از مغازه هایشان مشتری رفت و آمد میکند.
این فروشندگان حدود یک دهه پیش در بازارچهای در ناصر خسرو اجناس آنتیک خود را میفروختند که با تصمیم شهرداری بازارچه ناصر خسرو تعطیل و باعث شد کاسبان زیادی اعتراض کنند. بعد از آنجا پارکینگ پروانه مکان جدیدی برای آنها شد. مکانی که پناهی برای فرار از آفتاب و باد و باران بود.
عین الله اتابکی در خیابان ناصر خسرو مغازه عتیقه فروشی دارد و از سه سال پیش تا به حال هر جمعه اجناس انتیک خود را از مغازه برای فروش به پاساژ پروانه میآورد. او میگوید: هر بار ده هزار تومان به شهرداری اجاره میدهیم تا بتوانیم بساطمان را در این پارکینگ پهن کنیم.
بالای سر او کارتی است که یک شماره دارد و نشان دهنده هویت اوست از این کارتها باید همه فروشندهها داشته باشند.
در بساط اتابکی قوریهای کوچک مسی پیدا میشود که دور تا دورش با نقره نقش صورت انسان کار شده است. او میگوید: کار دست هنرمندان هندی است. از فرزندان یک خانواده دکتر هندی که سالها پیش در ایران زندگی میکردند خریده است. غیر از قوری، ظروف مسی و لعابی و چینیهایی که عکس پادشاهان هندی بر آن نقش بسته نیز جزو بساط اوست.
جستجو برای خاطرات گم شده!کمتر کسی را میبینی که سن و سالی از او گذشته باشد و با دیدن لالهها و تنگهای آبی و سبز سری به گذشته نزند و آهی به واسطه گذشت آنی زمان نکشد.
مثل مرد میان سالی که به بازار آمده و دستگاه گرامافون قدیمی را با همه صفحات آهنگش به پسرش نشان میدهد و سعی میکند شیوه کار آن را به یاد بیاورد و برای فرزندش توضیح دهد.
در میان قاب عکسهای قدیمی که هنوز عکس صاحبش درون قاب جا مانده است، عکس مردی میان سال درون قاب منبت کاری شده به چشم میخورد.
خانم فروشنده میگوید: پروفسور نوربخش سال 45 فوت کرده است. خانواده اش همه اسباب و اثاثیه شان را یک جا فروختند و به خارج از کشور رفتند. در میان آنها عکسهای قدیمی شان هم بود که به دلیل کیفیت قابش خریدیم. از صبح تا به حال چند نفر آمدند و برایش فاتحه خواندند بعضیها هم فکر کردند که فامیلم است! به هر حال عکسش به دردم نمیخورد و هفته دیگه یک آینه در قاب میاندازم. فکر کنید اگر آینه درون این قاب جا بگیرد چقدر زیبا میشود.
بازارچه صنایع دستی پررونق تر از بازارچه ویلااگر به بازارچههای صنایع دستی خیابان ویلا سر زده باشی انقدر مشتری نمیبینی که در جمعه بازار پروانه مرد و زن و پیر و جوان را خواهی دید که به دنبال صنایع دستی با قیمت ارزان هستند. هر چند که صنایع دستی این بازار هم از دست صنایع دستی چینی در امان نمانده است اما به هر حال محل مناسبی برای خرید و فروش صنایع دستی است چون حداقل بازدیدکنندگانش زیاد هستند. بازدیدکنندگانی از همه قشر که بی توجه به قدرت مالی یکدیگر کنار سفرهای از خاطره مینشینند تا آنچه را که میخواهند پیدا کنند.
به هر حال خیلیها خاطراتشان را میفروشند اما شاید روزی همان خاطره را در بساط یک فروشنده دوره گرد خریدند!
..........................................گزارش از فاطیما کریمی