بازدید 54634

خلبانی که شهر سنندج را نجات داد

«من پرواز می کنم و اطراف پادگان را کاملا می کوبم و غائله را می خوابانم. اگر این کارم خطا بود بگذارید مرا اعدام کنند اما کردستان بماند.»
کد خبر: ۲۰۸۸۷۰
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۴ 09 December 2011
شهید کشوری اولین خلبانی بود که بلند شد؛ در شرایطی که احتمال می رفت چرخبال شان مورد اصابت گلوله ی دشمن قرار گیرد. البته چنین صحنه ای در سقز نیز اتفاق افتاده بود اما رشادتی که کشوری در نجات پادگان سنندج از خود نشان داد، بی نظیر بود.

به گزارش فارس، از همان روزها که در زمان شاه، مجله هاى مبتذل مد را با پول توجیبى ماهیانه اش مى خرید و در باغچه خانه به آتش مى کشید و مى گفت این عکس ها ذهن جوانان را خراب مى کند، از همان روزها که صندوق جمع آورى کمک براى فقرا تهیه مى کرد و خودش بیشترین سهم صندوق را مى پرداخت و مى گفت: مسلمان نباید فقط به فکر خودش باشد، از همان روزها که با چند تن از دوستان خود طرح کودتای بختیار را تهیه کرده بود و از همان روزها که به عنوان نخستین داوطلب مأموریت هوایى در غائله کردستان، دستش را بالا برد و به عملیات رفت، همه باید مى دانستند که ققنوس آسمان ایران، بال پرواز گشوده است و هر لحظه ممکن است آسمانى شود.

به بهانه 15 آذرماه، سالروز عروج سرتیپ خلبان شهید احمد کشوری، ققنوس آسمان ایران و هوانیروز قهرمان دیار قهرمان پرور مازندران ، خاطرات ناب این امیر سرافراز سپاه خمینی را سلسله وار با هم مرور می کنیم:


*بگذارید مرا اعدام کنند، اما کردستان بماند

زمانی که ضد انقلاب به پادگان سنندج حمله کرد، فرمانده هان نمی دانستند برای نجات پادگان سنندج چه باید کنند. مرحوم شهید کشوری دقیقاً این جمله را گفت:

«من پرواز می کنم و اطراف پادگان را کاملا می کوبم و غائله را می خوابانم. اگر این کارم خطا بود بگذارید مرا اعدام کنند اما کردستان بماند.»

شهید کشوری اولین خلبانی بود که بلند شد؛ در شرایطی که احتمال می رفت چرخبال شان مورد اصابت گلوله ی دشمن قرار گیرد. البته چنین صحنه ای در سقز نیز اتفاق افتاده بود اما رشادتی که کشوری در نجات پادگان سنندج از خود نشان داد، بی نظیر بود؛ چرا که در این حادثه، تهران وضعیت را مشخص نکرده بود و احتمال این می رفت که فردا ایشان را مورد سوال قرار دهند که چرا بدون اجازه حمله را آغاز کرده است؟

اما حرف ایشان همان بود. بالاخره در شرایطی که احتمال 95 درصد می رفت چرخبالش مورد اصابت گوله دشمن قرار گیرد. احتمال 5 درصدی موفقیت را به صد در صد رساند. با شگرد همیشگی بلند شد. در این زمان ضد انقلابیون که اطراف پادگان بودند به داخل پادگان آمده و سیم خاردارها را بریدند و تا یک قسمت پادگان پیشروی کردند اما شهید کشوری با چرخبالش نیروها را داخل پادگان پیاده کرد و خودش با حمله هوایی توانست بدون آن که اشتباهی کند کل غائله را پایان دهد و پادگان سنندج را از لوث وجود ضد انقلاب نجات دهد. (نقل از حجت الاسلام موسی موسوی نماینده امام در سنندج)


*وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمی خواهم

شهید شیرودی درباره ی شهید کشوری می گوید:

«احمد، استاد من بود. زمانی که صدام امریکایی به ایران یورش آورد، احمد در انتظار آخرین عمل جراحی برای بیرون آوردن ترکش از سینه اش بود. اما روز بعد از شنیدن خبر تجاوز صدام، عازم سفر شد. به او گفته بودند بماند و پس از اتمام جراحی برود. اما او جواب داده بود:
«وقتی که اسلام در خطر است، من این سینه را نمی خواهم.»

او با جسمی مجروح به جبهه رفت و شجاعانه با دشمن بعثی آن گونه جنگید که بیابان های غرب کشور را به گورستانی از تانک ها و نفرات دشمن تبدیل نمود. کشوری شجاعانه به استقبال خطر می رفت، مأموریت های سخت و خطرناک را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام می داد، شب ها دیر می خوابید و صبح ها خیلی زود بیدار می شد و نیمه شب ها نماز شب می خواند.


*ماجرای خواب امام رضا و عزاداری4بانوی آسمانی در شهادت ققنوس آسمان ایران
راویتی خواندنی از ‌مادر بزرگوار شهید احمد کشوری

جوان‌ترین امام شهید، جوادالائمه(ع)، تنها فرزند امام رضا(ع) است. در دوران دفاع مقدس جوانان زیادی برای دفاع از اسلام به جبهه رفتند و به شهادت رسیدند تا به ضامن آهو، شاه ملک ایران بگویند ای سلطان ملک یلان و دلیران، ما جان خود را در جوانی فدای اسلام می‌‌کنیم تا در غم جواد تو شریک باشیم و ارادت و اطاعت از شما را به عمل بیان کنیم نه به زبان.

احمد کشوری و برادرش محمد، از خیل این شهیدانند. احمد بیست و هفتمین بهار زندگی‌اش را سپری می‌‌کرد. شبی در خانه به خواب رفته بودم که در عالم رؤیا دیدم در باز شد و آقایی با چهره‌ای نورانی و قد و قامتی خوش وارد اتاق شد. با خود گفتم: «این مرد نورانی بلند بالا چه کسی می‌‌تواند باشد؟!»
ناگهان انگار کسی در گوشم نجوا کرده باشد، فهمیدم او شاه خراسان و ایران امام رضا(ع) است. خوب توجه کردم، این چشم و چراغ ملک ایران را کجا زیارت کردم، به یادم آمد که ایشان همان کسی است که احمد را در چهار ماهگی در آن بیماری سخت ضمانت کرد و دست راست مبارکش را بر روی سینه نهاده و فرمود: «من ضامن احمد هستم!» از جا بلند شدم تا عرض ادب و ارادتی بکنم، هنوز سخن آغاز نکرده بودم که در دستان مبارکش پرونده‌ای دیدم. رو به من کرد و فرمود:

«این پرونده عمر احمد است. عمر احمد در دنیا تمام شد، او 27 سال دارد!»فغان زدم و از آقا خواستم ضمانتی دیگر کند. فرمود: «ناراحت نباش، مدتی بر ضمانت خویش می‌‌افزایم.»

گویا همان روز احمد می‌‌خواست به شهادت برسد، اما نشد و امام هشتم(ع) یک هفته دیگر برای احمد مهلت گرفت. دیدم فردای آن روز احمد به کیاکلا آمد. او را دیدم در آغوشش گرفتم و بوسه‌های مادرانه نثارش کردم. این بار من به مانند آن زمان احمد را کنارم نشاندم و خوابم را برایش گفتم. چون موضوع تمدید عمر را شنید لبخندی زد و به من نگاه کرد و گفت:‌ «مادرجان!ناراحت نباش.!»

احمدم آن روز با تک تک اعضای خانواده عکس یادگاری گرفت. حرکاتش برایم اسباب نگرانی و تشویش بود؛ اما او چیزی به ما نگفت تا اینکه هنگام عزیمت به ایلام، به پدرش گفت:

«باباجان! این آخرین دیدار است و شما دیگر مرا نمی‌بینید، اگر کوتاهی داشتم مرا ببخشید و حلالم کنید.»

با شنیدن این جملات قطرات اشک از چشمان پدرش سرازیر شد. دست روی کمرش گذاشت و گفت:

«پسرم کمر مرا شکستی؟»

احمد چون اشک و حالت پدر را دید دست در گردن پدر انداخت و دست و روی پدر را بوسید و گفت: «بابا شوخی کردم، من که پیش شما هستم.»

بعد خداحافظی کرد و از ما جدا شد. در کوچه نگاهش می‌‌کردیم تا از ما دور شد. یاد آن شعر افتادم که سعدی بزرگ از زبانِ دل بی‌بی زینب سروده بود:

ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌‌رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌‌رود

و با یاد زینب(س) به خود تسلی می‌‌دادم. دو سه روز مانده به شهادت احمد، پدرش خیلی‌ ‌بی‌تاب بود و بی‌قراری می‌‌کرد. نگران بود و حس پدرانه به او نهیب زده بود که احمدش پر کشیدنی است و دیگر پا به کیاکلا نمی‌گذارد. همان شب در خواب دیدم که خانه پر از نور شده و چهار زن با چهره‌های نورانی آمدند و در اتاق نشستند. دو تن از آنها که با حجاب بودند قیافه‌ای غمگین و محزون داشتند. بانویی که بالای سرم بود، یک پیراهن مشکی به دستم داد و گفت:‌ «بپوش، مگر نمی‌دانی احمدت شهید شده است؟»
شروع کردم به گریه و بی‌قراری کردن و احمد را صدا می‌‌زدم که ناگاه از خواب بیدار شدم. از اینکه همة اینها را در خواب دیده بودم، خیالم راحت شد. اما روز بعد ماجرای خواب را برای روحانی مسجد بازگو کردم و او گفت: «آن چهار زن حضرت آسیه، حضرت خدیجه، حضرت مریم و حضرت فاطمه(س) بودند و برای پسر شما عزاداری می‌‌کردند!»
دو سه روز بعد از آن خواب، گوینده‌ تلویزیون اعلام کرد که یکی از خلبانان دلاور هوانیروز در ایلام به شهادت رسید.
برای حفظ روحیه بچه‌های ارتش و نیروهای دیگر نظامی و مردم نامی از احمد نبردند. به همسرم گفتم:‌«این خلبان احمد بوده است. بی‌تابی‌های پدر احمد صد چندان شده بود. دوباره ساعت ده شب تلویزیون خبر شهادت خلبان دلاور هوانیروز را اعلام کرد. من گریه می‌‌کردم تا این که ابراهیمی استاندار ایلام زنگ زد و گفت: «مادر! احمد به سمت کربلا و هدفی که داشت، پر کشید.»
همچون سایر مادران گریه امانم را بریده بود؛ اما بر اساس وصیت احمد خودم را پاییدم و گفتم: «راضی‌ام به رضای خدا!»

روز بعد حدود پانزده نفر از خانواده و اقوام نزدیک برای مراسم تشییع و تدفین به تهران رفتیم. بعد از تشییع پیکر پاک احمد در ایلام و کرمانشاه سرانجام در هجدهم آذرماه 1359 پیکر او را از مسجدالجواد میدان هفت‌تیر به سوی بهشت زهرا تشییع کردند و در قطعة 24 بهشت زهرا(س)به خاک سپردند. احمد که همه عمرش را مدیون ضمانت امام رضا(ع) می‌‌دانست، با فراغ بال در آسمان‌ها می‌‌خرامید و جولان می‌‌داد. در حقیقت همه آسمان را آغوش مهربان ضامن آهو می‌‌دانست.


در آن روز سرد پاییزی، جسم جدا شده از روح بلند احمد را به خاک بهشت زهرا(س) سپردیم تا در روز حشر نزد حضرت زهرا(س) سربلند باشد. با جسم احمد، جان و روح من هم به خاک شد و اگر اقتدا به بزرگ بانوی پیام آور کربلا نبود، بهانه‌ای برای نفس کشیدن نداشتم؛ اما تنها آرزو و مایه دلگرمی‌ام در تحمل این فراق، شفاعت عزیزانم احمد و محمد و لطف خدا برای دیدار دوباره‌ آنان در بهشت برین و سربلندی نزد سرور زنان عالم است، تا به او عرض کنم که در تبعیت از راه فرزندانت، دو فرزندم را فدا کردم؛ باشد که پذیرای دو اسماعیلم باشی...

دوست و همرزم او خلبان«حمیدرضا آبى» درباره او مى گوید:

احمد قبل از آخرین پروازش به همه مى گفت: «دارم مى روم. مراحلال کنید.» دوستان او مى گفتند: این حرفها را نزن.حالا حالا ها زود است که بروى. هنوز خیلى کارها با توداریم.
نیمه شب بلند شد. وضو گرفت.نماز خواند و اشک ریخت. نمى خواست اشک هایش را کسى ببیند. حدود ۱۰ صبح پانزدهم آذر بود که عازم عملیات شد. با تیم پرواز و چند هلیکوپتر دیگر در آسمان، اوج گرفت.ده ها تانک و نفربر عراقى را به آتش کشید. موقع بازگشت، دو فروند میگ عراقى، هلیکوپتر او را هدف موشک قرار دادند و پرنده او در هیمنه آتش سوخت و به عرش پرواز کرد. احمد، همچون ابراهیم خلیل، آتش عشق الهى را به جان خرید و بر بال فرشتگان نشست.



وصیت نامه سرتیپ خلبان شهید احمد کشوری


خدایا شیطان را از ما دور کن

«بسم الله الرحمن الرحیم»

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست
جز مرد حق که مرگش آغاز دفتر اوست

هر روز ستاره ای را از این آسمان به پایین می کشند امّا باز این آسمان پر از ستاره است. این بار نیز در پی امر امام، دریایی خروشان از داوطلبین به طرف جبهه های حق علیه باطل روان شد و من قطره ای از این دریایم و نیز می دانید که این اقیانوس بی پایان است و هر بار بر او افزوده می شود. راه شهیدان را ادامه دهید. که آنها نظاره گر شمایند مواظب ستون پنجم باشید که در داخل شما هستند.

بی تفاوتی را از خود دور کنید، در مقابل حرف های منحرف بی تفاوت نباشید
مردم کوفه نشوید و امام را تنها نگذارید. در راهپیمایی ها بیشتر از پیش شرکت کنید. در دعاهای کمیل شرکت کنید. فرزندانتان را آگاه کنید. و تشویق به فعالیت در راه الله کنید

و وصیت به پدر و مادرم:

پدر و مادرم! همچنان که تا الآن صبر کرده اید از خدا می خواهم صبر بیشتری به شما عطا کند. فعالیتتان را در راه خدا بیشتر کنید. در عزایم ننشینید،‌ نمی گویم گریه نکنید ولی اگر خواستید گریه کنید به یاد امام حسین (ع) و کربلا و پدر و مادرانی که پنج فرزندشان شهید شده گریه کنید، که اگر گریه های امام حسینی و تاسوعا و عاشورایی نبود،‌ اکنون یادی از اسلام نبود. پشت جبهه را برای منافقین و ضد انقلاب خالی نگذارید،‌ در مراسم عزاداری بیشتر شرکت کنید که این مراسم شما را به یاد شهیدان می اندازد و این یاد شهیدان است که مردم را منقلب می کند

امام را تنها نگذارید
فراموش نکنید که شهیدان نظاره گر کارهای شمایند

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست

والسلام
قطراه ای از دریای خروشان حزب الله
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۸
انتشار یافته: ۱۱۱
روحش شاد واقعا عجب جوانانی بودن من هم اسم خودمو گذاشتم جوان ایرانی؟؟؟
پاسخ ها
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۹:۵۹ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۸
خدابیامرزش.اینهایی که منفی دادن همان منافقان کور دل هستند که در هر لحظه آماده اند به جان و مال و ناموس مردم تجاوز کنند مراقبشان باشید
آقا فرهاد ما از جوانهای قدیم هیچی کم نداریم و شاید خیلی هم از آنها جلو باشیم
هم در عرصه علم ، فناوری، نظامی،اطلاعاتی،
آماده ایم آماده
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشت خو را نکشند
پایان زندگی هر کسی به مرگ اوست
جز مرد حق که مرگش آغاز دفتر اوست
درود بیکران بر شهید کشوری و تمام شهدا ی اسلام
کاش ما می توانستیم مثل شهدا باشیم
مرگ بر امریکا
مرگ بر انگلیس
مرگ بر اسرائیل
درود بر روح پاک امام خمینی
doorod be shahid keshvari va shirodi
خاك تو سرمون كه همچين اسطوره هايي داريم اونوقت ي دوتا فيلم به ياد موندني از رشادت هاشون نمي سازيم
پاسخ ها
ایمان
| United Kingdom |
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۸
البته یه سریال خیلی قشنگ سال ها پیش درباره ایشان و شیرودی و بابایی ساخته شد که خیلی هم زیبا بود من هنوز هم وقتی اسم این عزیزان می آید یاد تصاویر و صحنه های آن سریال می افتم. جا دارد یک بار دیگر شبکه های سیما آن را پخش کنند.
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۱۲:۲۸ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۸
دوست عزیز فیلم سریال شهید شیرودی و کشوری با نام سیمرغ 15 سال پیش ساخته و نمایش داده شد که در زمان خود زیبا و جالب بود
یک هموطن
| China |
۱۴:۴۵ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۸
سریال تلویزیونی سیمرغ که چند سال قبل پخش شد به زندگی این شهید بزرگوار و شهید شیرودی می پرداخت. البته قطعا نیاز به کار بیشتر در مورد شناخت شهدا داریم.
امین
| Iran, Islamic Republic of |
۱۴:۵۴ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۸
واقعا گل گفتید. ولی راجع به شهید شیرودی و کشوری 1 سریال ساختن. و لی اینقد آدم توی این سرزمین وجود داه که بخوایم راجع بهشون فیلم بسازیم ولی متاسفانه...
میریم فیلمای کره ای میاریم که واسه خودشون اسطوره سازی میکنن
روحش شاد.
پاسخ ها
وجدان
| Iran, Islamic Republic of |
۱۷:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۸
گيرم كه در سياست و اعتقادات اختلاف نظرهايي وجود داشته باشد . چيزي كه در آن شكي نيست اينست كه شهيد كشوري يك خلبان ارتش بود كه وقتي دشمن به كشورش حمله كرد از سرزمينش شجاعانه دفاع كرد و در اين راه كشته شد .
بعد كسي درباره اش ميگويد روحش شاد . همين . بدون هيچ اضافه سياسي يا اعتقادي . بعد كساني به اين دو كلمه منفي ميدهند
به اين افراد اگر نگوييم مزدور دشمن پس چه بنامييم اينها را ؟
ناشناس
| Iran, Islamic Republic of |
۲۱:۲۶ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۸
وجدان عزيز!‌ دلخور نباش. در محيط مجازي اين مسائل تا حدي طبيعي هست. شما كه نمي‌داني اين منفي‌ها را چه كسي داده. تا زماني كه فرد منفي دهنده را نشناسيم نمي‌توانيم قضاوتش را ارزش‌گذاري كنيم. لابد مي‌دانيد كه افراد گروهك رجوي در اينترنت فعال هستند. اينان مي‌دانند كه شهيد كشوري و امثال او چه بلايي بر سر ارتش بعث آوردند. از پياده‌نظام ارتش بعث و جيره‌بگيران صدام توقع داريد كه حسي نسبت به شهيد كشوري داشته باشند؟
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
درود بر این راد مرد ایران زمین. مردانی همانند کشوری و شهید دوران هرگز از یاد ما نخواهند رفت .
روحش شاد ، خدا لعنت كند صدام و آمريكا را ، چه جوانان پاك ، شجاع و عاشقان خدا وميهن را شهيد كردند ،
به مازندرانی بودن خود با داشتن انسانهای دلیر و وارسته ای چون شهید کشوری می بالم.
انشااله که خداوند او را همنشین امام حسین (ع) و یارانش بگرداند.
پاسخ ها
حسن
| Iran, Islamic Republic of |
۲۰:۰۱ - ۱۳۹۰/۰۹/۱۸
به ایران و ایرانی بودمنمون باید افتخار کنیم این شهدا جایی شهید شدن که حداقل 700 کیلومتر با مازندران ایران فاصله داشته عزیزم این شهدا رفتن که کردستانو خوزستان برای ایران باقی بمونه نه اینکه بعد از 30 سال یکی بگه به مازنی بودمنم افتخار میکنم یکی به تهرانی بودنش
ما ایرانی هستیم
و باید افتخار کنیم در کشور مسلمان
شیعه
و با فرهنگی بزرگ شدیم که تو این آب و خاک یه همچین شیرانی
پرورش پیدا کردن
کاش من زمان حیاتشون بودم خدمتشونو میکردم که اون دنیا واسطه بشن اماما شفاعت ما رو از خدا بگیرن
من لیاقت ندارم که اماما منو شفاعت کنن شاید به آبرو این شهدا شافی ما بشن
گریه م رو اول صبحی در آورد
از ابراز ارادت شما مردم قدرشناس در خق شهدا سپاسگزارم چرا کامنتها وموضوعات مرتبط با شهدامنفی ندارد؟؟؟من به شما هموطنانم افتخار می کنم دست یکایک شما را می بوسم که به جوانمردانتان وفادارید ارادتمندید خدایا ما را در راه شهدا ثابت قدم بدار
سلام بر شهیدان
خون شما شهدا همچنان در رگ این انقلاب جاری است و تا انقلاب مهدی ادامه خواهد داشت
سلام ودرودخدابراین ستارگان آسمان ایران امیداست بامددگرفتن ازاین ستارگان راه را گم نکنیم
درود بر روان پاكش
سلام.واقعا بهشون حسودیم میشه.انشالا اون دنیا شفاعت مارو بکنن.
روحش شاد
یادم می یاد وقتی راهنمایی درس می خوندم یک پسر بچه 12 یا 13 ساله بودم و هر پنج شنبه روایت فتح را از TV با آب و تاب و علاقه فراوان نگاه می کردم یادش بخیر.خدا شهید آوینی را قرین رحمت خودش کند، این مستند چنان تأثیری در من می گذاشت که هیچ برنامه تا این حد فکر و ذکر مرا مجذوب خودش نمی کرد مطمئنم که این مستند پایه های فکری خیلی از هم دوران من بود آلان هم خداوند یک لطف بسیار بزرگی به من کرده که یکی از نیروهای کوچک سردار بی ادعا و مظلوم اسلام شهید حاج حسن مقدم هستم و هر لحظه از اینکه نیروی کوچکی از نیروهای این شهید اسلام هستم خدا را شاکرم اما حرف اصلی اینه که چرا بعد از روایت فتح همیشه جای خالی این نوع فیلم های مستند در سیما خالی هست چرا آلان که نسل جدید از جبهه و جنگ دور شده اند و شبیخون فرهنگی هر روز زیاد میشه تا این اندازه کوتاهی می شه.انشاء الله که جلوی شهدا روسفید بشین
سلام ودرودبیکران به روح تمامی شهدابخصوص شهیدعزیز کشوری
انشاله فردای قیامت شهدا ما رو از شفاعت بی نصیب نکنند.
یاد همرزمانش شهید عباس دوران شهید یاسینی شهید شیرودی گرامی باد.
شادی روح بزرگشان صلوات بر محمد و آل محمد
روح تمام شهیدان این خاک گرامی که همیشه در طول تاریخ با نثار جانشان از وجب به وجب ایم خاک پاسداری کردند و نیز روح شهید کشوری در اوج اسمانها شاد نند
برخی افراد یادشان بیاورند که همیشه مدیون خون این عزیزان هستند چه امیر بودند چه یک بسیجی گمنام و امروز مراقب گفتار و رفتارشان باشند و بدانند که اگر امروز در سمتی قرار دارند از صدقه سری همین عزیزان است
کاش بودید و در کنار ما می دیدید چگونه پیشرفته ترین پرندگان آهنینشان را از آسمان میهن به زیر کشیدند! گرچه هستید و میبینید و ماییم که شما را نمی بینیم...
به عنوان رزمنده دوران دفاع مقدس از اینکه با این انسانهای الهی ، توفیق همراهی هر چند اندک داشتم، افتخار می کنم و از سوی دیگر از قافله شجاعان و انسانهای صادق عقب ماندیم، شرمنده ام. به امید قدرشناسی خون شهیدان.
درود بیکران بر شهیدان راه اسلام و انقلاب اسلامی همچون شهید کشوری و شیرودی و هزاران شهید بی ادعای دیگر . و خداوند کسانی را که برای خشنودی دل بیگانگان بر کامنت ها در باره شهیدان نمره منفی میدهند هدایت نماید و اگر قابل هدایت نیستند ......
سلام بر شهیدان راه خدا
سلام بر شهید کشوری این ارتشی با بصیرت
سلام بر مهدی(عج) با داشتن چنین یارانی
سلام بر خمینی(ره) با داشتن چنین رهروانی
سلام بر خامنه ای(حفظه الله) با داشتن جوانان مصمم تر انشاء الله.
احمد کشوری جان ناقابل من فدای روح پاکت باد ....تو ره رو واقعی حسین ابن علی ع بودی.........شهادت هنر مردان خداست... من هم دو برادرم شهید شده اند
" ...بگذارید مرا اعدام کنند اما کردستان بماند" در همین یک جمله اش یک دنیا اعتماد به نفس، مسئولیت پذیری، و مردانگی هست. تنها مردان بزرگ هستند که وقتی حرفی میزنند یا کاری می کنند تمام عواقبش را می پذیرند.
خیلی تکان دهنده بود بغضم را گرفت واقعا یک دلاور بود
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

خداوندا شهیدانی داریم آیینه تمام نمای شهدای کربلا؛ یاریمان کن پیرو راهشان باشیم
درود بر روان پاک این سربازان و بسیجیان و فدائیان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف شهیدان کشوری شیرودی سهیلیان و.... همه شهدا و جان برکفان ارتش و سپاه و بسیجیان که تاریخ این مرز و بوم در کنار پاسداران گذشته آن نام آنها را بخاطر خواهد سپرد
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
پآینده باد یاد و نامشان ، همه ملت ایران و مومنین درطول تاریخ اسلام مدیون آنها هستیم از خداوند تقاضا دارم که در روز قیامت در صف یاران شهید ابا عبدالله علیه السلام درکربلا محشور گردند.
فرزندان اینان باید سرخود را بالا بگیرند
و بر داشتن چنین پدرانی برخود ببالند.
روزگاری افسانه حماسه رستمهاوآرشها نقل محافل وشب نشینی اجدادونياکان مابود ولی شهدابه برکت اسلام وجانفشانی سیدالشهدا(ع)آن افسانه هاراعينيت بخشيدندتابه همه ثابت کنندشهدامظهرقدرت ايران اند
خداوندروح شهدارادعاگوی ملت ومملکت ماقراردهد
یاعلی
درود خدا بر کشوری و شیرودی

نمیتونم جلوی اشکم رو بگیرم
درود خدا بر شهیدان از صدر اسلام تا قیام امام زمان
تابناک با این یادآوری شهیدان رسالت خودتو انجام دادی.دستت درد نکنه.
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا
ای ساربان آهسته ران کارام جانم می‌‌رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می‌‌رود
روحش شاد راحش پررهرو باد .کمی توجه به پیام شهدا داشته باشیم که شهدا همیشه ناظر به اعمال ماست
سرباز حسین (ع)که زمان تو را از نینوا دور کرد اما شهادت زمان نمیشناسد .شهیدخود را به حسین می رساند اقا سربازش را پشت سر جا نمی گذارد.
یاحسین(ع)
ای مسوولین ...! ای معلمها ...! ای پدر و مادر ها...! بچه ها و جوانها را دریابید ، تا بازهم مثل شهید همت و کشوری و ... تربیت بشوند...بیکاری و اعتیاد و فقر و فحشا به دست و پای مردم ، بخصوص جوانها پیچیده ، مراقب باشیم در جنگ نرم دشمن مقلوب نشویم انشا الله.
ای رفته به دیاران دور دست هر جاروی در خاطر منی . به دلاور مردان ایران زمین درود میفرستم وبپاس قدر دانی قطرات اشکم را نثار تربت پاکشان میکنم نام بلند آوازه تان بر جریده ی خاک وطن ایران ثبت است .
کاش ماهم می تونستیم بریم جبهه و شهید بشیم حیف که سن اجازه نداد.
دوره دفاع مقدس بهاری بود و بگذشت
روح بلند همه شهیدان شاد باد.
فرهاد عزیز نا امید نباش چرا که هرکس به وظیفه خودش عمل کند مأجور است و می تواند بگوید مثل شهدا عمل کرده است پس بدانید و بدانیم که شهید کشوری و همه شهدا فقط به وظیفه خود عمل کردند و سربلند شدن ولا غیر.
به قول خود شهید کشوری، این آسمان همیشه پر از ستاره است ستاره هایی که هیچوقت خاموش نمی شوند
خدایش بیامرزد و مطمئنا کسیکه 27 بهار از عمرگرانبهایش را مدیون ضمانت آقا علی ابن موسی الرضا بوده است اختیارش به دست خودش نبوده و یا به قولی هرکس که زندگی می کند ناخواسته حکم مرگ خویش را امضا کرده پس چه بهتر که این رسیدگی به این حکم به وسیله این امام همام باشد
خوش به حال تمام شهدا
خدایا ما را نیز با شهدا و امام شهدا محشور بگردان آمین
درود و سلام بر شهيدكشوري
اميدوارم اين شهيدان عزيز كه هركدام منشا خيربودند وجان خودشان را فداي اسلام واين كشور كردند با امام حسين محشور شوند و همه ما در انجام وظايفمان موفق باشيم وآن عزيزان راه فراموش نكنيم. ازتابناك به خاطر ذكر خاطرات وزندگي اين شهيد ممنونم
این مادران و پدران راه و رسم فرزند پروری رو به ما هم بیاموزند. دلم می سوزه وقتی می شنوم مادرا میگن دیگه بچه ها از دست تربیت پدر مادرا خارج شدند.
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس