بازدید 45812

چه آسان يکديگر را روانه قبرستان مي‌کنيم! (بخش دوازدهم)

محمد مطهري
کد خبر: ۱۹۶۷۴
تاریخ انتشار: ۰۸ مهر ۱۳۸۷ - ۱۱:۲۴ 29 September 2008
شوخي نيست که يک ملت هر ساله حدود سيصد هزار نفر از افراد خود را کشته يا مجروح کند چون دارد به سر کار، مهماني، خريد و يا مسافرت مي‌رود. تنها در دوران پس از انقلاب، لااقل 700 هزار قبر براي کشته‌هاي رانندگي حفر شده و دست کم 15 ميليون نفر مجروح شده‌اند که تعدادي از آنان بايد باقي عمر را بر روي تخت و يا ويلچر بگذرانند. (فقط تصادفات جاده‌اي سالهاي 77 تا 83، 500 هزار معلول مادام العمر بر جاي گذارده است. خبرگزاري مهر، 16 دي 84).

کاش تبعات مسأله فقط همين بود؛ از ديگر نتايج حاصل از اين نحو به اصطلاح «رانندگي» در اين چند دهه، به زندان افتادن افراد بسياري به جرم قتل غير عمد، هزاران ميليارد تومان زيان اقتصادي (سالانه 8 هزار ميليارد تومان)، تشکيل ميليون‌ها پرونده قضايي و اتلاف ميلياردها ساعت وقت بوده است. طبق آمار، حدود هفتاد درصد کشته‌هاي تصادفات سرپرست خانوار بوده‌اند و فقط خدا مي‌داند که با از دست رفتن نان آور خانواده‌ها چه بر سر بازماندگان آمده و مي‌آيد.

چه بزرگاني که ملت از دست داده، مثل استاد علي اکبر غفاري دانشمند کم نظير و از چهره‌هاي ماندگار که در هنگام عبور از عرض خيابان در ميدان بهارستان، يک وانت او را زير گرفت. حجت الاسلام ابوترابي سيد آزادگان که از سخت‌ترين شکنجه‌هاي بعثي جان سالم به در برد، نتوانست از رانندگي ما جان سالم به در ببرد.

همه قشرها از وزير، وکيل و استاد دانشگاه گرفته تا ورزشکار، بازيگر، کارمند و کارگر هر از چندگاهي به سوگ يکي از همکاران خود مي‌نشينند. مثل بسياري از ما، شايد اين از دست‌رفتگان مانند مرحوم کريمي راد وزير دادگستري، مرحوم آيدين نيکخواه بهرامي و مرحومه خانم گلدره، گمان نمي‌کردند جان خود را در يک تصادف ناگهاني از دست بدهند.

به راستي ما را چه شده است که يکي از بي‌فرهنگ‌ترين مردم دنيا در رانندگي از آب درآمده‌ايم به طوري که در کنار معرفي جاذبه‌هاي گردشگري در ايران، «هشدار جدي نسبت به رانندگي خطرناک ايرانيان» يکي از بخشهاي جدايي ناپذير کتابچه‌هاي راهنماي جهانگردان است؟ مگر ما چگونه رانندگي مي‌کنيم که فيلم رانندگي و نيز نحوه عبور عابران در ايران، تبديل به يکي از انواع کليپهاي پربيننده و خنده دار در اينترنت با صدها هزار بيننده شده و آبروي «شيعه» و «ايراني» را يکجا به حراج گذاشته ايم؟ هر چه هست ما اصلاح ناشدني نيستيم و الا ايستادن خودروها در پشت خط عابر پياده و نيز بستن کمربند ايمني، امروز در ميان ما فراگير نشده بود.

روشن است که نبايد مشکل کثرت «تصادفات» را با معضل «ترافيک» و نيز «نحوه رانندگي» يکي دانست، گرچه اين سه کاملا به هم مرتبطند. مطابق وعده‌اي که در مقاله سوم داده شد، محور بحث اين بخش، شيوه رانندگي در ايران است که يکي از جلوه‌هاي رفتار اجتماعي ماست که در شهرهاي کوچک و روستاها هم يک معضل است.

در مقاله گذشته گفتيم که "يکي" از علل عقب ماندگي رفتار اجتماعي در ايران تأکيد افراطي بر «کليات» و رها کردن آموزش «جزئيات» رفتاري است. يکي از بارزترين نمونه‌هاي اين خطا و غفلت بزرگ، در مسأله رانندگي متجلي شده است. فکر مي‌کنيم با تکرار کلياتي از قبيل «با احتياط برانيد» و «فاصله ايمن را رعايت کنيد» و گاهي با التماس کردن به مردم از زبان هنرمندان و ورزشکاران، کمک مؤثري به بهبود وضعيت رانندگي مي‌شود.

طبق روال مقالات گذشته، قصد اين نوشتار پرداختن جامع به اين وانفساي بزرگ نيست و تنها به توضيح دو نکته اساسي بسنده مي‌کنم. نکته اول تشريح يکي از عواملي است که ما را به وضع کنوني رسانده است و نکته دوم پاسخ اين پرسش است که اصلاح رانندگي در ايران از کجا بايد آغاز شود.

اما نکته اول. به نظر مي‌رسد يک عامل اساسي که چنين ما را گرفتار کرده، اين است که در ايران اساسا از ابتدا کلمه «رانندگي»، غلط معنا شده است. من اين مطلب را با اطلاع و بدون اغراق - و با عرض پوزش از صراحت کلام - مي‌گويم که روش رانندگي ما ايرانيان، و به تبع آن نحوه عبور عابران، يک روش کاملا «من در آوردي» است و اين همه خسارت و تلفات، نتيجه طبيعي اين نوع نگرش به رانندگي و عبور و مرور است. اين مطلب بايد توضيح داده شود.

از برخي کشورها مثل بنگلادش و افغانستان که بگذريم، رانندگي در دنيا يک امر «جمعي» است ولي در ايران يک امر «فردي» تلقي مي‌شود. رانندگي در ايران يعني «مي خواهم خودم را با خودرو به مقصدم برسانم». پس رانندگان ديگر، «رقيب» من هستند و من نبايد از رقبا عقب بمانم. اين نگرش در عمل چگونه خود را نشان مي‌دهد؟

هر فضاي خالي که پيدا شد، بايد زودتر از ديگران آن را پر کنم. چنين است که رانندگي ايراني يعني «چپاندن خودرو يا موتور در اولين فضايي که خالي مي‌شود». اينکه روي خط طولي مي‌روم، فضا را براي ديگري تنگ مي‌کنم و چه مزاحمتي براي عابران يا رانندگان ديگر ايجاد مي‌کنم مهم نيست و حتي نزد برخي مي‌توان از شانه خاکي سمت راست جاده براي فرار از ترافيک کمک گرفت. رانندگي به سبک ايراني يعني «رفتن از هر مسير ممکن نه از مسير تعيين شده»؛ درست مانند کودکي که در فضاي حياط منزلش که تعلق به خودش دارد ماشين بازي مي‌کند و در هر لحظه به هر جهتي که خواست سر اسباب بازي اش را مي‌چرخاند. حاصل اين نوع رانندگي همان تصويري است که به مناسبت ديگر در مقاله سوم (چرا کشورمان چنين جرم خيز شده است؟) آورده شد:

گر چه اتومبيل سال‌هاست وارد ايران شده، اما تعريف رانندگي، چه رسد به فرهنگ آن، هنوز وارد کشورمان نشده است. «رانندگي صحيح» که نوعي مشارکت در يک امر جمعي است به معناي «هدايت خودرو خود در جاي صحيح در بين خودروهاي ديگر» است. اين «جريان عبور و مرور» است که راننده را به مقصد مي‌رساند نه به اصطلاح زرنگي او. بنابراين اينکه خودرو فرد در بين دو خودرو جلويي جا مي‌شود يا نه، تأثيري در نحوه رانندگي صحيح ندارد.

عکس زير حدود 70 سال پيش – يعني همزمان با دوره رضاخان – در کشوري گرفته شده است که سابقه دويست ساله تمدن هم ندارد. اما حتي در زماني که ماشينها قورباغه‌اي شکل بودند تلقي آن جامعه از رانندگي، نوعي همکاري اجتماعي بوده است که نتيجه آن، چنين نظمي در هنگام رانندگي است:

و البته اين رويه اجتماعي به خاطر منافع بسيار آن و نيز اعمال «قاطعانه» قانون همچنان هم به شدت دنبال مي‌شود:


با اين روش:
1. سرعت حرکت خودروها چند برابر مي‌شود.
2. احتمال تصادم اتومبيلها به شدت کاهش مي‌يابد.
3. در صورت تصادف، با توجه به مسير خالي در دو طرف، خودروهاي پليس و آمبولانس به سرعت به محل رسيده راه را باز مي‌کنند.
4. در صورت پنچر شدن يا خرابي يک ماشين، به دليل وجود فضاي کافي راه بندان پديد نمي‌آيد.
5. از همه مهمتر، رانندگان با اعصاب راحت رانندگي مي‌کنند. ديگر لازم نيست که آنان در هر لحظه چهار طرف را مراقبت کنند تا مبادا سپر يا آينه اتومبيل کناري به اتومبيلشان برخورد کند يا از عقب کسي به آنها بزند. همچنين لازم نيست که هر چند دقيقه براي پيشگيري از تصادف بوق خود را به صدا درآورند.

وقتي در جامعه‌اي اين نگرش به رانندگي حاکم باشد، يعني هر کس قبل از آنکه به رسيدن به مقصدش فکر کند به دنبال مشارکت در حرکت جمعي خودروها باشد، اين نظم در همه جا خود را نشان مي‌دهد. بنايراين کسي که مي‌خواهد در بزرگراه به راست بپيچد از صدها متر جلوتر در مسير تعيين شده قرار مي‌گيرد و خالي بودن باند کناري، او را به قانون شکني نمي‌کشاند. (البته اعمال شديد قانون نقش خود را دارد که محل بحث در اينجا نيست):

ترافيک در همه شهرهاي بزرگ دنيا وجود دارد. وقتي بناست چند صد هزار يا چند ميليون نفر در ساعت معيني به سر کار بروند خود به خود ازدحام پديد مي‌آيد. اما تفاوت ترافيک شهرهاي بزرگ دنيا با ترافيک تهران اين است که در کلانشهرها ترافيک باعث «تأخير» است اما در شهري مثل تهران چون رانندگي يک امر فردي است نه جمعي، ترافيک فقط موجب تأخير نيست، موجب «کلافگي» و «خرد شدن اعصاب» هم هست.

بنابراين، نکته اول غفلت از فهم رانندگي به عنوان يک حرکت جمعي است؛ يک حرکت جمعي که من به عنوان راننده خودرو يا موتور بايد نقش خود را در آن ايفا کنم و رسيدن من به مقصد يک امر ثانوي است که در پرتو اين همکاري صورت مي‌گيرد. (طبق استدلالي که در مقاله دهم بيان شد سود چنين تعاملي در رانندگي در نهايت به خود فرد برمي گردد). حتي حرکت صحيح عابر هم برخلاف ظاهر آن، مشارکت در يک امر جمعي است و با راه رفتن در ملک شخصي خود متفاوت است چرا که با تخلف يک عابر، ممکن است فرد ديگري به پشت ميله‌هاي زندان برود، ساعتها وقت ديگران تلف شود و زيان مالي و فشار عصبي بر افراد جامعه وارد شود.

حال به نکته دوم مي‌پردازم و آن اينکه عملا از کجا بايد آغاز کرد؟ براي روشن شدن مطلب مقدمه کوتاهي لازم است.

گفتيم رانندگي ايراني معناي خاص خود را دارد. اما مسأله به اينجا ختم نمي‌شود. اين رانندگي خاص، اصطلاحات خاصي هم به دنبال آورده است که در کتابهاي آموزش رانندگي اصلا" وجود ندارد؛ اصطلاحاتي مانند «راه گرفتن » و يا «رد کردن».

«راه گرفتن» يعني جلوي ديگري را بگير تا خودت بتواني بروي. وقتي چراغ سبز مي‌شود و ما حرکت مي‌کنيم اصطلاح «راه گرفتن» را به کار نمي‌بريم. چرا؟ براي اينکه خودروهاي ديگر حق عبور را به ما مي‌دهند و ما براي عبور از چهارراه، تنها راه خودمان را مي‌رويم و لازم نيست سد راه ماشين ديگري شويم. پس چه وقت راه را «مي گيريم»؟ مثلا هنگام گردش به چپ در چهارراه. تا مي‌توانيم وسيله نقليه خود را جلوتر و جلوتر مي‌بريم تا ماشين مقابل چاره‌اي جز راه دادن به ما نداشته باشد. (در ايران گردش به چپ در سر چهارراه، تنها با گرفتن راه از ديگري ممکن است، در حالي که براي اين امر، قانون ساده‌اي در دنيا اعمال مي‌شود که هيچکس جلوي ديگري نمي‌پيچد که مجال توضيح آن نيست).

همچنين وقتي فاصله ماشين ما از طرف چپ يا راست با خودروهاي ديگر در دو طرف ما، مثلا يک و نيم متر است نمي‌گوييم ماشين را از ميان دو خودرو «رد کردم». «رد کردن» را وقتي به کار مي‌بريم که خودرو خود را از فاصله بسيار نزديک از کنار اتومبيل‌هاي ديگر يا پاي يک عابر عبور مي‌دهيم. پس در هر دو اصطلاح «راه گرفتن» و «رد کردن»، معناي نزديک شدن شديد به خودروها يا عابران نهفته است.

حال چرا بدون «راه گرفتن» و «رد کردن» نمي‌توان در ايران رانندگي کرد؟ نکته اصلي اينجاست: دليلش اين است که اساسا «رعايت فاصله» که عنصري بسيار اساسي در رانندگي است در کشور ما هيچ جايگاه و تعريف مشخصي ندارد. اگر راننده سپرش را از يک ميليمتري زانوي عابر رد کند، تخلفي مرتکب نشده؛ اگر پشت چراغ قرمز اتومبيلها پنج سانتيمتر از هم فاصله داشته باشند قانون رعايت شده؛ وقتي يک موتورسيکلت با فاصله 30 سانتيمتر در پشت سر يک خودرو حرکت مي‌کند خلاف قانون مرتکب نشده و عملا تخلف محسوب نمي‌شود. بايد حتما به اصطلاح «بخورد و صدا بدهد» تا اتفاقي افتاده باشد.

البته طبق قانون رانندگان موظفند «فاصله ايمن» را رعايت کنند، ولي اين از همان کلي‌گويي‌هايي است که مصاديقش نه تعريف شده و نه به مردم آموزش داده شده است و نه رعايت نکردن آن به چشم کسي مي‌آيد، زيرا همه عادت کرده ايم چفت در چفت يکديگر حرکت کنيم. جالب اينکه چون هر کس «دست فرمان» خود را خيلي خوب مي‌داند فکر مي‌کند که همين که بتواند رد کند يعني «فاصله ايمن» را رعايت کرده است!

براي اينکه ببينيم جزئيات رعايت فاصله چگونه در ديگر کشورها يک به يک به رانندگان آموزش داده شده و چگونه اعمال قانون مي‌شود مناسب است نمونه‌هايي در اينجا آورده شود.

وقتي سرويس مدرسه براي پياده و سوار کردن دانش آموزان توقف مي‌کند خودروهاي پشت سر موظف به رعايت فاصله 20 متري هستند (عکس زير از آيين نامه رانندگي يک کشور خارجي است). تخطي از اين قانون حتي براي اولين بار، علاوه بر 400 دلار جريمه، تعليق گواهينامه براي شش ماه را در پي دارد.

هنگام گردش به راست حق با عابر است و راننده بايد حدود دو متر از خط عابر فاصله بگيرد. (در چهارراههاي شلوغ، زمان ميان عابران و رانندگاني که قصد گردش به راست دارند تقسيم مي‌شود). به خاطر اعمال قاطعانه اين قانون است که اين عابر (عکس زير) چنين آسوده عرض خيابان را طي مي‌کند. او به روبرو نگاه مي‌کند نه به خودرو، زيرا مي‌داند سپر اتومبيل از دو متري به او نزديکتر نخواهد شد:

ميزان فاصله خودروها از يکديگر در پشت چراغ قرمز نيز تعريف شده است. هر راننده در هنگام توقف پشت خودرو ديگر در پشت چراغ قرمز و يا در ترافيک شديد، تنها به‌اندازه‌اي مجاز است به خودرو جلويي نزديک شود که همچنان قادر به ديدن چرخ‌هاي عقب خودرو جلويي باشد.

در حال حرکت هم اين فاصله کاملا مشخص (حداقل دو ثانيه) است؛ يعني اگر خودرو جلويي از کنار يک تابلو در يک لحظه رد شد، خودرو بعدي بايد حداقل دو ثانيه بعد، از مقابل همان تابلو عبور کند.

فاصله گرفتن از آمبولانسها و ماشينهاي امداد هم قانون مشخصي دارد. خودروها «در هر دو طرف خيابان» با شنيدن صداي آژير بايد سريعا در سمت راست «توقف» کنند و پس از عبور آمبولانس، همه خودروها بايد دست کم 150 متر از پشت آن فاصله بگيرند (طبيعي است که برخي جزئيات مقررات، بسته به کشورها و حتي شهرها متفاوت باشد ولي اصول يکي است):

حال تا اندازه‌اي معلوم مي‌شود که چرا در کشور ما اين مقدار تصادف رخ مي‌دهد و چرا بيشترين کشته‌ها در ميان عابران پياده در ايران يا «سالمند» هستند و يا «کودک»؛ تا کسي حرکات شبه آکروباتيک بلد نباشد نمي‌تواند خود را از اتومبيل‌ها و موتورسيکلت‌هايي که چفت در چفت يکديگر و با فاصله سانتيمتري و گاهي ميليمتري از کنار عابران مي‌گذرند نجات دهد.

بنابر آنچه گفته شد، نکته دوم و يا همان نقطه شروع اصلاح رانندگي در ايران، آموزش فاصله گرفتن از يکديگر است؛ چه فاصله خودرو از خودرو که با حرکت بين خطوط حاصل مي‌شود و چه فاصله گرفتن عابر و خودرو از يکديگر، و چه فاصله گرفتن از خودروهاي امداد که توضيح بيشتر آن، خارج از حوصله اين نوشتار است. در مظلوميت رعايت فاصله در کشورمان همين بس که در يکي از معدود انيميشنهايي که براي آموزش برخي نکات رانندگي از تلويزيون پخش مي‌شود خودروها در فاصله سه چهار سانتيمتري از يکديگر حرکت مي‌کنند!

نکات ديگر در مورد رانندگي بسيار است. تنها به ذکر چند مطلب اکتفا مي‌کنم:

1. مسئولان و مأموران راهنمايي زحمت بسيار زيادي کشيده و مي‌کشند و طرح‌هاي بسيار خوبي، مثل طرح همياري پليس، به اجرا درآورده‌اند گر چه به نظر مي‌رسد حمايت لازم از آنان صورت نمي‌گيرد. اما بايد توجه کرد که لااقل پنجاه ايراد در رانندگي ما وجود دارد (مانند دور نگرفتن هنگام پيچيدن به سمت چپ از خيابان اصلي به کوچه) که بايد يک به يک و به طور مکرر به مردم آموزش داده شود. همچنان که گفته شد، «احتياط کنيد» مشکل چنداني را حل نمي‌کند.

2. کاستي‌ها و بي توجهي‌ها از جنبه‌هاي مختلف بي شمار است. رانندگي درست، بدون خط کشي صحيح خيابانها و جاده‌ها ممکن نيست. متأسفانه بسياري از جاده‌ها – به ويژه وقتي مانع فيزيکي بين راه رفت و راه برگشت وجود دارد- و حتي خيابانهاي اصلي در برخي شهرستانها فاقد خط کشي هستند. در شهرهاي مملو از ميدان مانند قم، دريغ از نصب يک تابلو در ميادين براي يادآوري اين قانون که «حق تقدم با خودرويي است که قبل از شما به ميدان رسيده است».

از طرف ديگر، در کشوري که بالاترين کشته را در تصادفات مي‌دهد يک کارخانه خودروسازي اجازه مي‌يابد که پرفروشترين و در عين حال آسيب پذيرترين خودرو کشور را بدون کيسه هوا و اي. بي. اس و لوازم ايمني ديگر روانه بازار کند. اينها همه نشان مي‌دهد که رانندگي و کشته هايش هنوز براي برخي سياستگذاران تبديل به يک دغدغه اساسي نشده است.

3. ميزان جريمه‌ها گاهي مضحک است. جان چهل نفر را به دست راننده اتوبوسي مي‌سپاريم که در صورت سبقت غيرمجاز تنها چند هزار تومان جريمه مي‌شود. اگر در ايران معناي «جان چهل انسان» فهم شده بود اين جريمه نمي‌توانست با توجه به اوضاع کنوني از يک ميليون تومان کمتر باشد تا اساسا راننده اتوبوس به فکر تخلف هم نيفتد. (خوشبختانه محروميت رانندگان متخلف اتوبوس اخيرا از دو ماه به پنج سال افزايش يافته است. خبرگزاري مهر، اول مهر 87).

نکته شنيدني اين است که وقتي سخن از افزايش ميزان جريمه به ميان مي‌آيد برخي به بهانه «فشار اقتصادي به ملت ايران» با آن مخالفت مي‌کنند. گويي اين عده، «متخلف بودن» را بخشي از تعريف ملت ايران مي‌دانند!

4. تفاوت رانندگي ايراني با رانندگي استاندارد بي شباهت به تفاوت فوتبال آمريکايي و فوتبال معمولي نيست. ما در بسياري موارد رانندگي نمي‌کنيم اسکي مي‌کنيم، زيرا اصل در رانندگي ما بر توقف نکردن است مگر آنکه مانع فيزيکي مقابلمان باشد. وقتي فاصله‌ها رعايت نمي‌شود و در هر لحظه يک عابر يا موتورسوار جلوي راننده سبز مي‌شود و خودروها از چند سانتيمتري پاي عابران عبور مي‌کنند، آيا اعصابي براي ما ايرانيان باقي مي‌ماند؟ بي جهت نيست که بيشتر مردم در يک برنامه تلويزيوني در پاسخ به اين پرسش که «بزرگترين عيب شما چيست؟» پاسخ يکساني داشتند: «زود عصباني مي‌شوم». (شبکه 5، شب مبعث سال 1385). بدون شک، يک دليل پايين بودن آستانه تحمل در ميان ما نحوه عبور و مرور ماست.

5. اميدوارم برخي از ما نحوه عجيب رانندگي در ايران را با اموري از قبيل چند برابر ظرفيت بودن تعداد خودروها يا تنگ بودن برخي معابر توجيه نکنيم. البته به دنبال حل اين مشکلات هم بايد بود اما اينها تنها مي‌توانند دليل «ترافيک» باشند نه دليلي براي رانندگي بي‌قانون رانندگان يا عبور بي‌قانون‌تر عابران. همچنانکه در تصوير زير (در خارج از کشور) پيداست، تعداد بي‌شمار خودروها منجر به نقض مقررات نشده است:

اين نکته را هم بايد توجه کرد که معابر در «مرکز شهر» در بسياري از شهرهاي پيشرفته دنيا همان معابر قديمي و کم عرض است؛ با اين حال اين امر به هرج و مرج ترافيکي منجر نشده است. دليل ديگر بر بطلان توجيهات فوق اين است که اوضاع رانندگي در شهرستانهاي ايران که بسياري از مشکلات تهران را هم ندارند اگر بدتر نباشد بهتر نيست. نبايد فراموش کرد که طبق آمار، «عامل انساني» حرف اول را در تصادفات رانندگي در ايران مي‌زند.
6. از تابلوهاي ورود ممنوع و يکطرفه که بگذريم تابلوها نقشي در رانندگي شهري ندارند. تابلوي «ايست» در ايران کاملا بي معناست و اين نقش به سرعت گيرها واگذار شده است در حالي که با توجه به شرايط محيطي هر کوچه و نيز خيابان، يک تابلوي حداکثر سرعت بايد در ابتداي هر کوچه يا خيابان نصب شود. در ديگر کشورها در اطراف مدارس معمولا سرعت بيش از 20 کيلومتر، «در ساعات رفت و آمد دانش آموزان» غيرمجاز است:

ما با تکيه بر ذکر حداکثر سرعت شهري در آيين نامه، همه کوچه‌ها و خيابانها را به امان خدا رها کرده ايم و هر کس زورش رسيده يک سرعت گير سيخي يا ميخي و غير آن با ارتفاع دلبخواهي در کوچه خودش قرار داده است. لااقل بيش از دوازده نوع سرعت گير در معابر مشاهده مي‌شود که معلوم نيست با چه ملاکي ساخته مي‌شوند و سرعت گير استاندارد کدام است.
اين را هم در پرانتز اضافه کنم که يکي از دوستان در خارج از کشور که قرار بود چند عکس از نحوه توقف خودروها براي سرويس مدرسه براي اين مقاله تهيه کند تصوير برگه جريمه 140 دلاري اش را برايم فرستاد! همچنانکه در برگه مشخص است، او در اطراف يک مدرسه که حداکثر سرعت «در خارج از ساعات رفت و آمد دانش آموزان» 40 کيلومتر بود با سرعت 50 کيلومتر در ساعت حرکت کرده بود. (به خاطر درج مشخصات فردي در برگه جريمه، تنها بخشي از تصوير برگه جريمه را مي‌گذارم):

7. از چند انيميشن که بگذريم رسانه ملي آموزش مصداقي رانندگي را مورد توجه قرار نداده است. کاش برنامه‌هايي مانند «سفر به خير» که غالبا به کلي گويي مي‌گذرند طريق صحيح و نيز خطاهاي رايج رانندگي را قدم به قدم به مردم يادآور مي‌شدند. من به خاطر ندارم تا کنون يک برنامه مصور آموزشي يک دقيقه‌اي درباره نحوه حرکت در بزرگراهها پخش شده باشد. گاهي چند آموزش تصويري (مانند دو مورد زير) مي‌تواند از دهها توصيه گفتاري در بهبود اوضاع مؤثرتر واقع شود:



در سريالها گر چه اخيرا به بستن کمربند توجه مي‌شود، اما غالبا خودروها بدون زدن راهنما توقف کرده، به حرکت در آمده و يا تغيير مسير مي‌دهند. با وضعي که در آن به سر مي‌بريم، آموزش رانندگي آنقدر اهميت دارد که اگر رسانه ملي هر روز برنامه‌هاي شش شبکه تلويزيون را همزمان قطع کرده و چند ثانيه‌اي به اين آموزشها اختصاص دهد کاري عادي انجام داده است.

8. کمبود آموزش‌هاي مصداقي باعث شده است برخي دلسوزان، خود از طريق اينترنت با توجه به انواع تخلفات رانندگي رايج در ايران، به آموزش مردم روي آورند. نحوه دريافت يکي از اين آموزش‌هاي بسيار مفيد که به صورت power point بوده و چند تن از خوانندگان براي نويسنده ارسال کرده‌اند، در پايان اين مقاله قرار داده شده است. اميد است که خوانندگان نيز در ارسال آن براي دوستان خود بکوشند. اين شيوه آموزش مي‌تواند الگويي براي رسانه ملي باشد. 

9. تصور بسياري از ما از تصادف شديد، دو ماشين له شده است و بس. شايد اگر با هشدار قبلي تصوير بانوي بارداري که با صورت خون آلود در ميان آهن پاره‌ها گرفتار شده و فرياد مي‌زند و يا تصوير کودکي که با کيف مدرسه به گوشه‌اي ازخيابان پرتاب شده نمايش داده شود، کمي از بلاي «تعجيل براي هيچ» که در رانندگي و غير رانندگي مانند بختک به جان ما ايرانيان افتاده، رهايي يابيم.

همچنين اگر جنازه‌هاي تصادفات هنگامي که در يخچالهاي سردخانه قرار داده مي‌شوند، لحظات قرار دادن آنان در قبر، ناله‌هاي کودکي که پدرش را چند ساعت قبل‌تر در تصادف از دست داده و در فراق او مي‌گريد، فرياد مجروحان تصادفات در بيمارستانها، نمونه‌هاي عيني از سرگذشت تلخ خانواده‌ها در پي از دست دادن عزيزي در تصادف و ... به طور مستند به تصوير کشيده شود شايد کمي ما را به خود آورد.

باري، رانندگي ما فقط خودمان را سر در گم نکرده، بلکه بيگانگان را هم با پرسش عجيبي مواجه کرده است. چگونه ملتي مهمان نواز که ايثارگري کم نظير خود را در زمان جنگ به رخ جهانيان کشيده و در برخي عرصه‌هاي علمي مثل نانو تکنولوژي جزء کشورهاي برتر جهان است از نظم بخشيدن به رفت و آمد خود همچنان درمانده است؟ يک علت عمده، به زعم من، همان مطلبي است که در آخرين پاراگراف مقاله يازدهم (مسئولان به مردم چه آموخته‌اند؟) ذکر شد.

عصر انفجار اطلاعات و کثرت دشمنان سياسي و غيرسياسي اين ملت، ضرورت توجه جدي به اصلاح نحوه رانندگي در ايران را دو چندان کرده است. لينک مربوط به يکي از ده‌ها فيلم کوتاهي را که در مورد نحوه رانندگي در تهران در اينترنت پخش شده و تنها در يکي از سايت‌ها تاکنون بيش از 120 هزار بيننده داشته در انتهاي مقاله قرار داده‌ام. نمي‌دانم، شايد برخي خوانندگان نيز با تماشاي آن به ياد هشدار امام صادق(ع) بيفتند: مايه زينت ما باشيد، نه مايه ننگ و سرشکستگى ما (کونوا لنا زينا و لاتکونوا علينا شينا. بحارالانوار، ج ۷۸ ص ۳۷۲).
 
-------------------------------------------
• با فرستادن ایمیل به نشانی maqaleh12@gmail.com لینک‌های دریافت فیلم و نیز power point اشاره شده در متن درباره چند خطای مرسوم رانندگی در ایران، به طور خودکار برای شما ارسال خواهد شد.

•  در اينجا لازم است از اداره کل پژوهش و آموزش سيما، مركز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما، مرکز طرح و برنامه و نيز گروه معارف شبکه اول سيما که مطالب ارائه شده در این سلسله مقالات را پیگیری می کنند تشکر کنم.
همچنين از خوانندگان محترم آقايان شهبازی، شفيعي، عموزاده، کمره‌اي، حسيني، زيني و ساير دوستاني که با ارسال عکس در آماده کردن اين مقاله به نويسنده ياري رسانده‌اند صميمانه سپاسگزاري مي‌کنم.


muhammadmotahari@gmail.com
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
به نظر می‌رسد به طور مشهودی مقالات آقای مطهری افت کیفیت پیدا کرده است. گویی پرداختن به موضوعاتی که ایشان مد نظر داشتند، مدتی است به اتمام رسیده است. به عبارتی کف‌گیر ته دیگ خورده است!
قبلا خیلی بیش‌تر از این مقالات لذت می‌بردیم.
با سلام
1-به نظر ميرسد نقش رسانه هاي گروهي در آموزش هم مهم است و هم كارگشا.
2- مساله مهم بعدي آموزش عابران پياده است. در كشور هاي پيشرفته عابران پياده هم مانند سواره ها در برابر قانون متعهد هستند. مثلاً اگر چراغ عبور عابر پياده در حال قرمز شدن باشد مردم تلاش مي كنند قبل از قرمز شدن آن از خيابان عبور كنند در غير اين صورت صبر ميكنند تا مجدداً سبز شود.
3- مورد بعدي غير منطقي بودن ميزان جريمه ها است. جريمه ها عملاً بازدارندگي ندارند. به نظر ميرسد ميزان جريمه ها حداقل بايد ده برابر شود و از طرفي بايد بر نحوه صدور جرايم هم كنترل لازم انجام شود.
4- لازم است به غير از جرايم نقدي روشهاي ديگري هم در تخلفات خطرناك در نظر گرفته شود مثل سلب مالكيت خودرو و يا توقيفهاي بلند مدت تر و قابل توجه.
5- مساله كيفيت نا مناسب خودرو ها هم بايد مورد توجه قرار گيرد البته اين مساله ارتباطي به نوع رانندگي ندارد.
واقعا همینطوره .
من خودم یکبار پلیسی رو دیدم که راننده ای را بخاطر نبستن کمربند در یک خیابون کوچک داشت جریمه میکرد وقتی جلوتر به سر چهار راه رسیدم دیدم ترافیک بسیار سنگینی اتفاق افتاده و هیچکس از آقایون پلیس در آنجا حضور ندارند که مشکل را حل کنند .
بجای جریمه بی موقع جلوی چند تصادف را با موقعیت شناسی می توان گرفت !!!؟؟؟؟؟؟
سلام. چقدر قشنگ همه چیزهایی که هر روز در ذهن من میگذرد به رشته تحریر درآمده است. من میخواهم چند نکته دیگر را اضافه کنم: یکی بی تفاوتی ما در قبال قانون شکنی دیگران و یا بلد نبودن برخورد صحیح و اصولی با کسی که بوضوح حق ما و افراد دیگر را پایمال میکند و دوم بی احترامی شدید نسبت به بسیاری از خانمها در حین رانندگی و احساس برتری طلبی شدید قشر وسیعی از آقایان که حتما باید جلوی خانم بپیچند یا سریعتر از او حرکت کنند و یا به خانم حالی کنند که تو دست و پا چلفتی هستی (خانمهایی که در مهارت رانندگی و رعایت اصول هیچ چیز کم ندارند و فقط باید نگران برخوردهای زننده افراد بی فرهنگ و یا تازه به دوران رسیده باشند). من رانندگی میکنم و حتی یکبار هم تخلف نکرده ام حتی اگر به واسطه شرایط ایجاد شده پدرم دربیاید! ولی اینقدر از دست بعضیها حرص میخورم که نگو! واقعا چه کاری از دستم برمیاید. از اول که بعنوان راننده یا مسافر توی خودرو سوار میشوم تا آخر که پیاده میشوم فقط در حال خواندن دعاهایی هستم که بلدم که استرسم را کاهش بدهم.....خدایا همه را هدایت کن که درست به وظیفه اجتماعیشان عمل کنند.
با سلام و تقديم بهترين احترامات، افتخار دارم سخنان گوهربار جناب حاج آقا مطهري را در هر 12 بخش مطالعه و با توجه به لمس نزديك مشكلات و بلايائي كه عموما"به دست خود بر خويش نازل نموده ايم بسيار به دل نشست.با كسب اجازه از اين بزرگوار پيشنهاد ميشود به جاي برنامه هاي بي محتوائي چون سريال هاي مسخره اي همچون ...اين فرمايشات به نحو مطلوب بعد از افطار و يا مقاطع مناسب ديگر در همين ماه مبارك به مردم آموزش داده شود.به جاي برنامه مطولي مثل 90 و صرف اين همه وقت و سرمايه مردم بابت خطاي هند مشكوك در يك بازي،هر يك از بخشهاي دوازده گانه درد تامه حاج اقا مطرح و كارشناسي شود.به عوض پيامهاي تبليغاتي فاقد هر گونه اثر در گوشي هاي همراه ،روزنامه ها، تابلو هاي تبليغاتي بزرگ شهري و غيره و غيره به طرق مطلوب گوشه هايئ از درد و محنت مردم كه چون مثنوي هفتاد من كاغذ شده به تصوير درآيد.در شرايطي كه بختك بزرگي به نام وضعيت وحشتناك عبور و مرور وسائط نقليه نا خواسته و نا آگاهانه بر زندگي مردم افتاده است جاي آن ندارد به جاي پرداختن به مسائل بي اهميت و يا حد اقل كم اهميتي نظير اشتباه داور در بازي باشگاه هاي كشور در پذيرش يا رد يك گل در رسانه پر اثر و فراگير ملي ، درد اصلي و جانكاهي چون بي و يا بد فرهنگي در آمد و شد خودرو ها و عابرين مطرح،بررسي و با دعوت از دلسوزاني چون حاج اقا مطهري فرزند پاره تن امام (ره) و كارشناسان مربوطه ديگر چاره جوئي شود؟!!!.خدا را سوگند شما مسئولين گرامي سايت وزين تابناك سعي كنيد اين رنج نامه ها هر چه بيشتر و مكرر اطلاع رساني شود.من رجاي واثق دارم ملت فهيم و بزرگ ايران با ديدن،مقايسه و تامل به حال و روز خود خيلي سريع به راه حل بهينه دست خواهد يافت.يك نفر از آحاد مردم با احساس مسئوليت بطور پيوسته اين مسائل را واگويه و گوشتزد نموده بايستي ديگران به سهم خود بخشي از مسئوليت را بعهده گيرند،وقت تنگ است و تكليف بسيار ...
به نظر من همانگونه که بستن کمربند ایمنی و ایستادن در پشت خط عابر با کمی سخت گیری و جریمه تبدیل به عادت شده و اخیرا" نیز برخورد با سرعت زیاد و حرکت مارپیچ در جاده ها و اتوبانها کمی وضع را بهتر کرده است در سایر موارد نیز بهترین و سریعترین راه: سختگیری و جریمه ( هرچند مبلغ آن ناچیز است!) میباشد.
مطمئن هستم که مردم ما بعد از اینکه طعم رانندگی در فضای بهتر را چشیدن خودشون احساس رضایت خواهند کرد.
حتی اگر در رسانه ها هم هیچ توضیحی داده نشده باشد خود راننده ها باسرعت اعجاب انگیزی همدیگر را باخبر خواهند کرد که مثلا پلیس داره با فلان مورد برخورد میکنه!
تازه همیاری خاصی هم بوجود میاد که اگه دیده باشین مثلا اگه پشت چراغ قرمز ماشین جلویی روی خط عابر متوقف شده باشه ماشینهای پشت سرش بهش راه میدن تا بیاد عقب و جریمه نشه!
فکر کنم این صحنه را هم همه دیده باشین که در جاده های دوطرفه ماشین های روبرو با دست علامت میدن که پلیس در پیچ بعدی حضور داره و مواظب باشین خلاف نکنین!
عالی بود...باز هم بنویسید...هر چه بگید باز هم کمه...
به نظر من بايد اين شعر حافظ اجرائي شود ؛عالمي ديگر ببايد ساخت وز نو آدمي منظورم اينست كه بايد با رجوع به فرهنگ قرآني واسلامي كه همانا اعتلاي ارزشها است قدم برداريم و با مطالعه ديده مان را نسبت به حقوق هموطنان بالاتر ببريم چون ما ايراني هستيم و مسلمان .
با سلام به نظرم مي بايست نرخ جريمه ها بسيار بيش از اين باشد. ضمنا ماموران راهنمايي مي بايست قاطعانه به عابرين تذكر دهند اكثرا مي بينيم كه در كنار مامور راهنمايي عابر از چراغ قرمز عبور ميكند و يا از پل عابر استفاده نمي نمايد.
بسمه تعالی . با سلام و عرض ادب .
آیا چاره ی تمام مشکلاتی که گفتید بجز اعمال جریمه های سنگین تر چیز دیگری هم هست ؟ متاسفانه کمتر به آن پرداختید.
اگر با توصیه های دینی از هر ده نفر ، سه نفر رعایت کند آن هفت نفر دیگر کافی هستند برای به پا کردن آشوب و در نتیجه آن سه نفر هم برای رسیدن به مقصد " مجبور " هستند در خیلی از موارد قانون را زیر پا بگذارند
با تشکر فراوان از جناب آقای مطهری با این مقاله خوبشان
من هم چند سال پیش پدرم را در تصادف از دست دادم ولی چون ماشین بیمه بود با اینکه راننده آن که کاملاً هم مقصر بود فقط معادل 100 هزار تومان جریمه نقدی شد
ضمن عرض تشکر از آقای مطهری بابت این مطلب سودمند عرض می کنم که به نظر بنده بیشتر مشکل ما در رانندگی، (گذشته از سایر اشارات درست جنابعالی ،مثل وضع راه ها یا رعایت نکردن استاندارد ها در ساخت اتومبیل و ...) ناشی از فرهنگ و طرز تفکرمان هست، وگرنه همه ما قوانین را خوب میدانیم.
به اعتقاد من بسیاری از قوانین رانندگی نیازی به خواندن و حفظ کردن ندارند، بلکه یک انسان بالغ براحتی آن را تشخیص میدهد.
این مشکل همه جای این جامعه به وصوح دیده می شود. همین "راه گرفتن" را عرض می کنم. در صف نانوایی، در مترو، و هزار جای دیگر هم نمونه اش را میتوانید به راحتی ببینید.
متاسفانه در چنین شرایطی ، اگر بخواهید هم نمیتوانید درست رانندگی کنید.
موفق باشید
سلام
باید قانونی بگذرانیم که اگر کسی موجب جرح شد برگردیم و درستی ممتحن ها را بسنجیم و یا حداقل به ممتحن گرامی اعلام کنیم که اجازه شما موجب قتل چه تعداد شده است و در پرونده ای ثبت کنیم.
آموزش را جدی تر بگیریم و مرحله ای باشد. 95درصد کسانی که گواهی نامه داشتند به سوالات رانندگی من جوابی نداشتند
سلام. با تشکر از مقاله ی خوب شما. تو جامعه ی ما شرایط برای خوب بودن تا حد زیادی از بین رفته. من خودم بر اثر همین مقالات و آموزشها به جرأت می تونم بگم که تا 95% از قوانین از قبیل سرعت مجاز، راهنما و ... رو رعایت می کنم. اما گاهی شرایطی به وجود میاد که آدم مجبور میشه تن به خطا بده. من تو یکی از شهرهای غربی استان مازندران که تو ایام تعطیل مسافران بیشماری راهی این استان می شوند زندگی می کنم. تا حدود یکسال پیش تو کمربندی ها سرعت گیرهایی قرار داده شده بود که کار رو برای افرادی که قصد وارد شدن از فرعی به کمربندی رو داشتند راحت می کرد. اما حدود یکسالی میشه که این سرعت گیرها رو برداشته اند و به جاش سرعت گیر که نمیشه گفت، بهتره گفت وسایل تولید صدا گذاشته اند و اگه با سرعت از روی اونها رد بشی، صدای با نمک تری بوجود میاره. تو این مدت من برای پیچیدن از فرعی به اصلی، با توجه به صف واقعاً طولانی ماشینها که 99% اونها اهل ترمز زدن هم نیستند به این امید میپیچم تو اصلی که یه ماشین بهم بزنه. یعنی این موضع رو برای خودم جا انداخته ام که اگه یکی کوبید تو کمر ماشینم، چاره ای نداشتم.
قبلا" كساني كه در مرحله آموزش رانندگي بودند تا زمان امتحان و گرفتن گواهينامه مقررات راهنمايي و رانندگي را رعايت دمي كردند اينروزها اگر دقت بفرماييد حتي در اتوموبيلهاي آموزشگاهها هم از زدن راهنما و يا توقف بر سر تقاطع ها خبري نيست .بنابراين هنر جو از همان ابتدا با مقررات بيگانه است .
دوم همانطور كه در مقاله عنوان شده ، رانندگي در ايران "راه گرفتن " است . اكثر خودروها در هنگام ورود از اصلي به فرعي توقف نمي كنند ، رعايت حق تقدم ، قانون فراموش شده اي است .
عابران پياده حتي در محل خط كشي تامين جاني دارند و رانندگان هنگام رسيدن به عابر ، حتي سرعت خود را زيادتر مي كنند تا زودتر از عابر رد شوند .
چراغ قرمز چهارراها مخصوصا" آنهايي كه ترافيك متغير دارند يا مدام چشمك زن است و يا چراغ طولاني دارد . نتيجه اينكه در ترافيك خلوت ، طولاني بودن چراغ و در زمان ترافيك چشمك زدن آن باعث درهم شدن عبور و مرور است .
پليس واقعا در بسياري جاها نقش راهنما ندارد و فقط مترصد اين است كه كسي خلاف كند و جريمه بكند در اكثر چهارراهها كه ترافيك گره مي خورد شما پليس را وسط معركه چهارراه نمي بينيد .
مجازات قتل و يا ايراد صدمه بدني كافي نيست زيرا براي جلوگيري از تراكم زندانها معمولا با سپردن سند آزاد مي شوند اگر ديه هم محكوم شوند بالاخره خيرين هستند كه ديه را بدهند و يا خانواده قرباني از گرفتن ديه منصرف مي شوند . محروميت از رانندگي با ضبط و يا ابطال گواهينامه بنظرم موثر تر از جريمه نقدي و حتي خواباندن خودرو است . و دست آخر اينكه پليس هر از گاهي با بسيج نيروهاي خود رعايت ضوابطي از قانون را به اجرا مي گذارد ولي اين مقطعي است و كم كم شل مي شود .
با سلام
من الان حدود یک ماه است اومدم یکی از شهرهای بلژیک که دانشجویی و اصلا قابل مقایسه با ترافی تهران نیست ولی اونی که میخوام مطرح کنم فرهنگ رانندگی اینجاست.

اینجا چون خیلی ها با دوچرخه رفت و آمد میکنند ترافیم بیشتر برای دوچرخه هاست ولی محال شما یک راننده رو ببینید وقتی یک عابر حتی قصد عبور از خیابان رو میکنه یا یک دوچرخه سوار میخواد رد بشه باور کنید حتی اگه شده چند دقیقه می مونن تا بقییه رد بشن. نه بوقی نه اعصاب خوردکنی نه فحشی!!!

باور کنید این چیزها رو که آدم میبینه حتی پشت چراغ عابر پیاده که مشخه اصلا ماشین هم رد نمیشه و عرض خیابان شاید 3 متر هم نباشه وای میسته.

تا راننده به عابر، عابر به راننده و هر دو به قانون پایبند نباشن اینها همش میمونه توی مقالات و نوشته ها
به نظر من مشکل این است ما بخشی از دنیای مدرن را وارد کشورمان کرده ایم در حالیکه استانداردهای جاده ای لازم برای استفاده از آن فراهم نیست. علاوه بر این و مهمتر اینکه فرهنگ رانندگی در بین مردم نهادینه نشده است و ماشینی را که به راحتی به سرعتهای بالا مرسد در اختیار جوانی قرار میدهیم که فرهنگ لازم را ندارد و در جاده مناسب نیز قرار ندارد.

یک مسئله دیگری که آن نیز باید در کشور ما اصلاح شود مسئله بیمه ماشین است که باید مثل همه دنیا عوض شده و به بیمه راننده تبدیل شود. یعنی هر کسی نتواند در هر ماشینی رانندگی کند.
با سلام خدمت جناب آقاي مطهري من بعد ازمطالعه مقاله شما براي چندين ساعت داشتم به حرفهاي شما فكر ميكردم و مشاهدات عيني خودم رو در ذهنم مرور ميكردم راستش رو بخواهيد بايد قبول كنيم همه ما به نوعي مقصريم از عابري كه با وجود پل عابر پياده باز هم از عرض بزگراه عبور ميكند از راننده اي كه با بي شرمي تمام تخلف ميكند ولي در صورت اعتراض كسي با برخوردي زشت و زننده و البته حق به جناب از خجالت طرف در مي آيد و ... براستي به كجا چنين شتابان بيائيد از همين امروز با اصلاح فرهنگ رانندگي خودمان بار ديگر تمدن و فرهنگ ايرانيان را به رخ جهانيان بكشيم
با سلام
به نظر بنده مهمترین مشکل در بحث رانندگی، بحث مجری است. کسانی که مجری قوانین رانندگی در کشور هستند اعتقادی به این قوانین ندارند یا نمی توانند این وظیفه را انجام دهند. پلیس به اندازۀ کافی نیرو ندارد و در بسیاری از شرایط فاجعه آمیز ترافیکی حتی در قلب تهران از نیروی پلیس خبری نیست. جایی هم که پلیس باشد، بسیاری از مقررات جلو چشم پلیس نقض می شود ولی هیچ عکس الععملی را در پی ندارد. مثال خیلی بارزش برای من دانشجو که معمولا از اتوبوس استفاده می کنم، پارک اتومبیل در ایستگاهای اتوبوس است. مثل این است پلیس مقررات را به چند دسته تقسیم کرده و فقط برخی را اجرا می کند. مگر بستن کمربند كه رویایی بود به مرحلۀ عمل نرسيد؟ آیا نیروی انتظامی نمی تواند عبور در خطوط را اجباری كند؟
اول: سلام
دوم: بنده کاملا با شما موافقم امسال بعد از بوقی رفتم رانندگی یاد بگیرم هنگام تعلیم شهری آموزش دهند هنگام رانندگی جاهای شلوغ و ترافیک بر سر بنده داد می زد که چرا راه نمی گیری! اصلا اعتقاد داشت که راه گرفتن فوت رانندگی است و من را وادار می کرد نوک ماشین را ببرم وسط خیابان تا راه بگیرم( به جان شما آنقدر می ترسیدم که نگو) حتی در یک مورد که بند به خانمی ترحم کردم و به ایشان اجازه دادم که عبور کند باور کنید چشماش داشت از حدقه در می آمد چنان بر افروخته شد که لحظه ای تصمیم گرفتم در را باز کنم و الفرار .
سوم: راه کار بسیار خوبی است که سراغ موارد مصداقی به قول خودتان می روید، می بینید صدا و سیما کارهای شما را دنبال می کند در صورتی که اگر کمی چشمش را باز می کرد چند سال پیش به فکر آماده سازی و آموزش می افتاد این فجایع اتفاق نمی افتاد می بینید اینها واقعا به این چیزها فکر نمی کنند و اصلا برنامه سازی برای آموزش امری است که در صدا و سیما مغفول مانده! نمی شه در مقاله بعدی نک پیکان انتقاد را به سمت برنامه سازان بگیرید!
چهارم: دکتر جان مردم چه گناهی کردند هی با این مقاله هایتان توی سر آنها می کوبید(آخ سرررررم) ببینم شما از یه بچه دبستانی که بعضی اخلاقیات(از ذکرشان معذورم) را یادنگرفته چه انتظاری دارید هی می زنید تو سرش که ای بی تربیت چرا اینکار رو کردی چرا آن کار رو کردی بابا مردم ما بیچارها خوب آموزش ندیدند، این تقصیر کیه، بهشون یاد ندادن، این تقصیر کیه بهشون نگفتن وقتی آقا پلیسه نیست چراغو دو در نکنن (همه بگین) این....یاد ندادن که حق خودشون گرفتنی نه حق دیگران برای خودشون.. دکتر جون اونوقت تقصیرا همه می یفته گردن سیما و شراکا،
پنجم: اگر مملکت ما متولی آموزش دارد، مردم ما هم مانند نوع انسان آموزش پذیرند، پس تقصیرمردم نیست که بلد نیستند نگفتن که بلد بشن نتیجه اخلاقی بحث باید نک پیکان نقد را به طرف همان هایی بگیرید که الان آمدن که دست پیش بگیرند که پس نیفتن هی به حضرت عالی بگن به به چه مقاله ای چه نکته هایی عجب باریک بینی! بدید برنامه بسازیم
ششم: دعا کنید من هنوز امتحان رانندگی ندادم قبول بشم، اصولا فکر کنم کارم به ترحم و اینها بکشه
هفتم: شب قدر که گذشت التماس دعا نگفتیم و نکردید، اما عید نیامده تبریک می گوییم
هشتم: خداحافظ
آيا وقت آن نرسيده است كه مسئله رانندگي در ايران را بعنوان يك بحران مورد توجه قرار دهيم و براي رفع آن تدبيري بيانديشيم؟ آيا در اين سالها مقاله‌اي كه اينقدر روان بتواند مشكلات را مطرح و همزمان بصورت راهبردي كليدهاي رفع مشكل را هم بيان كند، ديده‌ايم؟ بنظر بنده اين مقاله همچون يك مانيفست براي مسئولين ما قابل استفاده مي‌باشد.
ضمن تشکر از مطلبی جالبی که ارائه نموده اید به نظر این حقیر آن چیزی که جامعه ما را به اینجا رسانده این میباشد که همه قوانین را برای دیگری میدانند زیرا اگر در مباحث خانوادگی که راجع به مشکلات اجتماعی انجام میشود برخورد کرده باشید میشنویم که طرف میگوید در اروپا این جور عمل میکنند ویا آن جور . پس همه از قانون مطلع هستیم ولی خود را موظف به رعایت نمدانیم .
چند وقت پیش من برای رسیدن به مقصد سوار تاکسی سرویس شدم در طول مسیر که حدود نیم ساعت طول کشید واز کوچه پس کوچه های بسیاری عبور کردیم راننده اژانس حتی یکبار از چراغ راهنما استفاده نکرد در پایان مسیر وقتی از او علت را پرسیدم بمن گفت راهنما زدن مربوط به افراد مبتدی است ومن حواسم جمع است جالب است که وقتی برایش توضیح دادم راهنما زدن شما جهت اطلاع و هشدار به سایرین است راننده چیزی که برای گفتن نداشت گفت حالابه خاطر شما این هم راهنما وبدون دلیل راهنمای خود را زد خوب این فرهنگ هم در نوع خودش جالبه .راستی چرا ما هروقت مسافر راه دوری داریم آب پشت سرش می ریزیم صد نمونه نذر نیاز ودعا بدرقه راهش می کنیم واینقدر دلمان شور می زند تا به مقصد برسد نمی دانم بیگانگان هم همینطورند ایا این صرفا بخاطر تعلق خاطر ما به بستگانمان است یا بخاطر عدم اطمینان از فرهنگ رانندگی حاکم بر جاده ها یا فقدان ایمنی خودرو ها و یا وضعیت نامطلوب جاده ها و شاید همه اینها
من خود بکرات پلیس راهنمایی را دیده ام که خود کمربند نبسته بود ودیگران را به همین بهانه جریمه می کرد ایا بستن کمربند یک الزام ایمنی است یا یک اجبار برای فرار از جریمه
کاش صدا و سیما کمی از وقت تبلیغ تکراری بانکها که خرابی عابر بانکهاشون هم مزید بر علتی در داغان کردن اعصاب مردم است، دقایقی چند به آموزش صحیح و فرهنگ سازی رانندگی همراه با پخش تصاویر هشدار دهنده می پرداخت. با تشکر.
با سلام و تشکر از جناب مطهری و سایت تابناک....
چند تا معضل که به نظرم میرسه :

1 - یکی از معضلاتی که به تازگی نیز رواج پیدا کرده، " رد کردن چراغ قرمزه" بدین نحو که در فاصله بوجود آمده بین حرکت اتومبیلهایی که چراغشون سبز میشه، اتومبیل متخلف براحتی تخمین زمانی میکنه و چراغ قرمز رو رد میکنه .
2- یک معضل دیگه اینه که مردم ما واژه چراغ قرمز رو اشتباه متوجه شدند. در نظر بگیرید تقاطعی که یک طرفش ترافیک و مسدود است. چراغ طرف مقابل که سبز میشود، بواسطه ترافیک اتومبیلها قادر به حرکت نیستند وچراغ درجا سبز و قرمز میشود.در این حال، اتومبیلهایی که نتوانسته اند حرکت کنند، در هنگام قرمز بودن چراغشون، حق خودشون میدونند که چراغ رو رد کنند و این باعث گره خوردن ترافیک و معطلی و اعصاب خردکنی میشه.
جانا سخن از زبان ما ميگويي
از حسن توجه و ريزبيني شما تشكر ميكنم،همان گونه كه شما نوشته ايد پخش مرتب آموزش رانندگي صحيح در مابين برنامه هاي سيما شايد از اولين قدمهايي باشد كه مي توان با انجامش اميدوار بود كه در جهت تصحيح فرهنگ رانندگي كشورمان قدمي رو به جلو برداشته باشيم.
من ميخوام از تمام كساني كه اين مقاله رو خوندند و نظر هم دادند بپرسم آيا خودشون بعد از اين مقررات رهنمايي را رعايت مي كنند؟ آيا اصلا به مقررات راهنمايي و رانندگي كاملا آشنا هستند؟ البته ببخشيد بجاي اينكه صحبت هاي شما رو تاييد كنم دارم از خود شما انتقاد مي كنم.راستي چرا اين حرفها رو به خودم نزدم!!!؟ آره براي اينكه جامعه اصلاح بشه بايد اول خودمون رو اصلاح كنيم....يه چيزه ديگه راستي درمورد نظافت معابر هم صحبت كنيد.النظافة من الايمان
1 - تخلف كردن آسان است 2 - حق خود را گرفتن ارزش است ولي حق ديگران را رعايت كردن نيست 3 - عقل اعتبار ندارد و حماقت هم در بعضي مسائل چون عموميت دارد عيب تلقي نميشود.
همه این حرفها و نظرات دوستان صحیح است اما بدتر از همه اینکه رانندگان و بخصوص موتورسواران خلاف میکنند و طلبکارند!!!!!! بارها برایم اتفاق افتاده که با رانندگان و موتورسوارانی که ورود ممنوع می آمده اند سرشاخ شده ام جالب است که نه تنها حاضر نیستند کنار بروند تا راه برای من که در مسیر درست حرکت می کنم باز شود، طلبکار هم هستند، فحش هم می دهند!!! خیلی که مودب باشند می گویند"من خلاف آمده ام اما تو کوتاه بیا"!!!!!
با تشکر. بسیار جالب و مفید بود. چند نکته ی مرتبط:
- ترک عادت های غلط دشوارتر از این است که تصور میکنیم. من زمانی که در انگلستان در امتحان رانندگی برای اخذ گواهینامه شرکت کردم (بعد از داشتن 12 سال سابقه رانندگی در ایران) با وجود مطالعه قوانین آنها و تلاش بسیار برای کنترل خودم در حین امتحان، چندین بار رد شدم! منظور این که حتا اگر خوانندگان مقاله شما، با دل و جان تصمیم بگیرند که رفتار خود را عوض کنند، این اتفاق رخ نمی دهد مگر این که عواملی بیرونی به شکلی ثابت و دائمی آنها را کنترل کنند.
- عدم رعایت قانون از سوی مجریان قانون و هر کسی که اندکی قدرت دارد، نکته دیگری است . من به عنوان پزشک دیده ام که راننده های امبولانس حتا در مواردی که نیاز به اهسته رفتن دارند نمیتوانند این کار را بکنند (در یک مورد من راننده امبولانس را تهدید کردم در صورت عدم کاهش سرعت ماشین که برای بیمار خطرناک بود، من از امبولانس پیاده خواهم شد، تا اندکی از سرعت خود کاست!)، ماشین های پلیس همیشه، حتا بدون این که در حال انجام ماموریت باشند قانون را زیر پا می گذارند، هم چنین ماشین مسولان که همواره از خط اتوبوس و با سرعت زیاد و بدون توقف در معابر تردد میکنند. آیا قانون فقط برای ضعفاست؟ در این صورت تعجبی ندارد اگر افراد از رعایت قانون احساس خوبی نداشته باشند.
- از جمله مثالهایی برای عدم رعایت تبلیغات درست از سوی ارباب رسانه ها فیلم پرفروشي بود که هنرپیشه های معروف آن به کرات بدون کمربند و در حین گفت و گو با موبایل رانندگی میکردند.
ااخيرأ گواهينامه رانندگى از ژاپن گرفتم. اينجا به جاى تأكيد بر مهارت رانندگى بر رانندگى ايمن تأكيد ميشه. يعنى اگر كسى پارك كردن خوب بلد نباشه مهم نيست ولى اگه براى عابر پياده توقف نكنه منفى ميگيره و بايد دوباره امتحان بده. رمز رانندگى ايمن در ژاپن در شيوه آزمون و نكاتى كه اهميت داره هست.
ضمن تشکر از جناب آقای مطهری
گر چه مقالات جالب را به نگارش در می آورید
ولی بالاخره ماحصی این بحٍثها به کجا میانجامد چه نهادی؟ چه زمانی؟ این کار را باید
شروع کند؟
فکر کنم از بس خودمان را با فرهنگ خطاب کردیم و هندوانه زیر بغل خودمان گذاشتیم
کار به اینجا ها رسیده است
بابا اروپا رو ول کنید
امسال تابستان دوحه بودم
قطر!
اینقدر خوب و محترمانه رانندگی میکردن !!!
در مدت یک ماهی که اونجا بودم حتی یک بار هم صدای بوق نشنیدم !!!
ترافیک هم بود اما به قول نویسنده اصلا اعصاب خوردی نبود !
حالا هی بشینیم و از فرهنگ خودمون بگیم و بی فرهنگی دیگران !!!
کاش مشکل فقط رانندگی بود صف نانوایی صف واحد ازمون های دانشگاه استخدام تماشاگران فوتبال و...وقتی متولیان امور فرهنگی مثل تلویزیون در بهترین ساعات خانواده ودر پای سفره افطار همه گونه حرمت شکنی را براحتی انجام می دهند دیگر چه توقعی باید داشت
بسيار محظوظ شدم. البته ناگفته نماند كه پليس كم كم به اين سمت در حال حركت است. براي مثال، در يكي از شهرستان ها ماشين دور ميدان پارك شده بود كه يك افسر پليس به سراغم آمد. خواستم اعتراض كنم كه جاي پارك نيست و اينكه چرا جريمه مي كني كه برگه اي به من داد و رفت. در آن برگه نوشته شده بود "يكي از نقش هاي پليس راهنمايي و ارشاد رانندگان است و ..." كه خيلي شرمنده شدم!
مشکل دیگری که اغلب در سطح شهر دیده می شود حرکت موتورسیکلتها از داخل پیاده رو است. هیچوقت ندیده ام پلیسی با یک موتور سیکلت بابت این تخلف برخورد کند ظاهرا این امر قانونی است!
جناب آقای مطهری
با تشکر از مطالب خوبتان. اما نکته ای که پس از خواندن این سلسله مقالات شما به ذهنم رسید آن است که حرف جدیدی نیست همانطور که خودتان هم اشاره کردید مولا علی(ع) به بحث اطلاع رسانی تاکید نموده اند.اما تعجب می کنم که چرا شما این وظیفه را تنها متوجه صدا و سیما می دانید حال آنکه تمامی رسانه ها و افراد حق(بلکه وظیفه) دارند به این مهم رسیدگی کنند
یکی از مشکلات بزرگ، امتحان رانندگی است. امتحان رانندگی در خارج از کشور، معیار مشخصی دارد: رعایت قوانین. اما در ایران افسر امتحان گیرنده بیشتر به دست فرمان است! اگر در ایران به هر دلیلی ماشین خاموش شود، امتحان دهنده رد میشود اما در خارج، ان مساله از کمترین اهمیت برخوردار است.
با سلام
به نظر من اولین راه برای حل این مشکلات برخورد شدید با شاغلین شریف راننده مسافر بر شخصی میباشد.
به نظر من یکی از راههای مهم ساماندهی ترافیک برخورد با بعضی از این دوستان قانون گریز میباشد.
افرادی که قانون را برای دیگران میدانند و خود را تافته جدا بافته میدانند و به قانون شکنی همکار خود به شدت اعتراض میکنند و در ادامه خودشان بدتر از دیگری هستند.
تنها راه برخورد با این دوستان جریمه های سنگین ان هم از طریق نامحسوس هست تا وجود قانون را همیشه در بالای سر خودشان احساس کنند.
آقای مطهری - خداوند انشاءالله به شما اجر بی پایان بدهد و در بهشت خانه دار شوید. اقدام بسیار خیرانه ای را شروع کرده اید. کار خیر فقط صدقه دادن و سیر کردن فقیر نیست. این امری که شما شروع کرده اید جای افتتاح دهها بنیاد خیریه دارد که فقط کار فرهنگی کنند و در مردم ما رانندگی درست را جا بیندازند. ما فقر فرهنگی داریم و نیاز به صدقه فرهنگی داریم.
نکته دیگر: دوستان هنگامی که راننده ماشین جلویی شما در حال بنزین زدن است بوقهای ممتد شما سرعت خروج بنزین را بیشتر نخواهد کرد. در این لحظه یک کاغذ برداشته کارهایی را که باید انجام دهید بنویسید یا چندتا نفس عمیق بکشید یا یه جوک برای خودتون بگید بخندید.!
بیش از 16 سال در این کشور تحصیل کردم ولی به جز زندگینامه شاعران و پادشاه ها و ... چیزی نیاموختم.
کاش کتابی به نام آموزش فرهنگ اجتماعی تالیف می شد و هر سال به دانش آموزان و دانشجویان آموزش داده می شد.
تمام مشکلات موجود در اجتماع ما ناشی از عدم آموزش است و تمام .
سلام. ضمن تشکر از نویسنده محترم باید عرض کنم که این یکی از خصلت های ما ایرانی هاست وبا کمال تاسف در دیگر شؤون اجتماعی نیز وضع به همین منوال است. چاره کار در این است که باید تصمیم بگیریم که خود را تغییر دهیم و از لوس کردن خودمان ومغرور شدن به اینکه ما غنی ترین فرهنگ را داریم دست برداریم وزندگی اجتماعی را به عنوان یک علم ومعرفت از دیگران یاد بگیریم که پیامبرمان فرموده اطلبوالعلم ولو بالصین. و اینهمه به دیگران ایراد نگیریم وبد وبیراه نگوئیم.
از مقاله ی جناب آقای مطهری استفاده کردیم فقط یک موضوع را نباید فراموش کرد و آن بی انگیزگی عمومی در بین ماموران راهنمایی رانندگی برای اجرای قانون است به عنوان مثال وقتی در تقاطع ها علی رغم حضور پلیس عده ای از چراغ قرمز عبور می کنند و ایشان اعتنایی نمی کنند (حداقل دست به قلم نمی برند تا شماره پلاک ماشین ها و مخصوصا موتورسیکلت های متخلف را یادداشت نمایند) سایر رانندگان که صحنه را می بینند چه احساسی خواهند داشت؟ به موازات فرهنگ سازی برای مردم بایستی راهنمایی رانندگی هم اراده و انگیزه ی برخورد با متخلفان را داشته باشد. بارها مشاهده می شود جلوی چشم پلیس با موتورسیکلت داخل پیاده رو می رانند.
دوستان عزیز , لطفا نظرات عملی هم بدهید.
من پیشنهاد میکنم به ترتیب از قوانین مهمتر شروع کنیم.یک قانون رانندگی را در نظر بگیریم .هرکدام از خوانندگان این مقاله ابتدا خودش شروع به عمل به آن نماید بعد از یک هفته هر روز به یکنفر تذکر دهد واز نزدیکان و همکاران وهمسایگان آغاز کند.
شروعمان از جایی باشد که قانونش را بلدیم اما عمل نکرده ایم و زیاد هم به همکاری پلیس وابسته نباشد.
من رانندگی در میان خطوط را بعنوان اولین قدم پیشنهاد میکنم. از همین فردا پنجشنبه شروع کنیم.در کار خیر بخصوص ایجاد عادات درست در زندگی, تأخیر جایز نیست.
احتمالا بعضی الان میگویند اینطور فایده ندارد باید کاری کرد کارستان باید دولت کاری کند ,پلیس, صداو سیما,آموزش وپرورش,........؛ اما چرا که نه, مگر نه اینکه ذره ذره خیلی گردد و قطره قطره سیلی , پس هیچکدام خودمان راکمتر از قطره ندانیم . بیایید با هم به این دانسته مان عمل کنیم: خطوط خیابان معنایش اینست که باید بین این خطوط برانیم.
این وضعیت رانندگی یک تحلیل تاریخی دارد که به نحوه رانندگی اولین کسانی که خودرو به کشور وارد نمودند بر میگردد. این رانندگان وسیله تعلیم دیگران شدند و چون این افراد تقیدی به رعایت حقوق دیگران نداشتند لذا فرهنگ خاصی بنا گذاشته شد. واقعیت معابر این است که عابر پیاده نادیده گرفته میشود. این موضوع هم به سستی دست اندرکاران بر میگردد. اگر خود آن بزرگواران ساعتی از روز را به پیاده روی اختصاص دهند حتما لااقل برای نیاز خودشان هم شده فکری بحال این آشفتگی می نمایند. از توجه آقای مطهری به این موضوع که سبب رنج بسیاری از مردم است سپاسگزارم!
بنام خدا-سعي كنيم جامعه اي آرام وبدون تشنج داشته باشيم اجراي قوانين درمحيط آرام امكان پذير است بايد مشگلات اجتماعي مردم بحداقل برسد وبتوانند درست فكر كنند ودرست تصميم بگيرند درحال حاضر مردم ظلم واجحاف وبي انصافي كه بهمديگر رواميدارند جامعه ماراباجامعه اسلامي فرسنگها بدور نگهميدارد ومسلما هدف ازبعثت انبيا ايجاد قسط وعدالت درجامعه است آيا اراده اي دربين مردم ومسئولين وجوددارد كه ارزشهاي والاي اسلامي را درجامعه نهادينه كنند؟
سلام،

با تشكر از مقاله مفيد، من يك نكته عرض كنم در كنار تمام نكات صحيح دوستان. اينكه بايد تمركز جمعيت در تهران كم بشه. بعضى وقتا يه چيزايى فوق ظرفيت هست و ممكنه با تمام راه حل هاى فرهنگى باز هم حل نشه. خوبه كه يه مقايسه بين جمعيت تهران و كل كانادا به عنوان مثال بشه. جمعيت تهران حدود 20 ميليون نفر هست در حالى كه جمعيت كل كانادا 30 ميليون هست با بزگترين مساحت بعد از روسيه. حالا تصور كنيد كه اگر همين جمعيت در شهر تورنتو بود با همين مردم با فرهنگ چه اتفاقى مى افتاد؟ بالاخره وقتى ظرفيت بيش از حد بشه اعصاب مردم خورد ميشه وا كارهاى غير عادى انجام ميدن. به عنوان مثال رانندگى در شهرهاى كوچك كانادا بسيار منظم تر از شهرهاى شلوغ مثل تورنتو هست. كسانى كه براى اولين بار از شهرهاى كوچك تر به تورنتو سفر ميكنن ميگن رانندگى اينجا شبيه تهرون هست. حالا تصور كنيد جمعيت تورنتو 10 برابر بشه اونوقت چه اتفاقى ميفته؟ خلاصه غرض اينكه مشكل اصلى كه بايد حل بشه در كنار مساله فرهنگ كم كردن جمعيت تهران هست.
من خودم کارشناس ترافیک و مهندس عمران هستم. اتفاقا" کتابی در زمینه چگونگی پیاده سازی نرم افزار های ترافیکی ( مثل شکل هندسی خیابان ها و شکل تابلو ها و ...) را هم نوشته ام که هیچگاه فرصت چاپ آن را نداشته ام .. از سالها پیش گواهینامه یک کشور طراز اول را هم گرفتم و حتی با تجربیات زیادی که در درس های دانشگاهی داشتم به این نتیجه رسیدم که در آموزش عملی بسیاری از چیزها را نمی دانستم... بزرگترین دلایل مشکل ترافیکی از دید من موارد زیر هستند :
1- عدم فرهنگ سازی از طرف دولت در مدارس - رسانه های گروهی مثل تلویزیون که این موضوع اصلی ترین مشکل است ( در حالیکه فرهنگ سازی ترافیک در کشورهای پیشرفته از سن کودکی آغاز میشود )
2- عدم پیاده سازی قوانین در خیابان ها ... چگونه میتوان از مردم انتظار رعایت نظم در خیابان بدون خط کشی استاندارد داشت؟؟ ( نکته ای بسیار مضحک است که موجب خجالت مسوولان ما میشود!! خیابان میسازیم با آن مخارج سنگین ولی خط کشی نمیکنیم یا اگر میکنیم رنگش غیر استاندارد است و زود پاک میشود و شکل خط کشی بسیار دور از استانداردهاست و بود ونبودش فرق نمیکند )
3- نداشتن برنامه در شهرسازی و ایجاد شکل هندسی متناسب با ترافیک مدرن در خیابان ها ..پل ها و ....
4- عدم قاطعیت در برخورد با رانندگان متخلف

فراموش نشود که این دولتها هستند که مردم را مجبور به رعایت نظم میکنند- هیچگاه فکر کرده ایم که بسیاری از ناهنجاری ها و عصبانیت های مردم به دلیل عدم استقرار قانون است ؟ استقرار سازی نظم بسیار کم هزینه تر از سرمایه ای است که از حوادث ترافیکی از دست میرود.....
یا حق
احسنت تحلیل بسیار خوبی بود ان شاء الله که مسولان به خودشان بیایند و تدبیری جدی بیاندیشند به نظر من افزایش جریمه و توقیف گواهینامه با توجه به نوع تخلف در زمانهای مختلف( سه ماهه، شش ماهه و غیره) و نظارت و سخت گیری بیشتر پلیس می تواند در کوتاه مدت بسیار موثر باشد ولی در درازمدت همانطور که متن مقاله تآکید داشت کارکردن روی فرهنگ رانندگی با استفاده از ابزارهای هنری بسیار مفید خواهد بود.
با تشکر
به نظر من مشكل ازآنجا شروع مي شود كه در جامعه ما عملا هر نوع قانون شكني زرنگي حساب مي شود و همه ما تقريبا از اين مطالب كه مثلا فلاني آدم زرنگي هست و ... را در مقابل خلاف طرف بكار مي بريم ( آگاهانه يا ناآگاهانه ) و اين مسئله تقريبا به يك اپيدمي فراگير در بيشتر امور روزانه ما قرار دارد . اگر فردي قانون را رعايت كند ويا درستكارباشد آن فرد را در بهترين حالت ادم ساده لوحي قلمداد مي نمائيم به نظر من ما فقط حرفهاي قشنگ مي زنيم ، اما در عمل كوچكترين احترامي براي ارزشهاي واقعي قائل نبستيم و درحال حاضر اينطور شده كه آدم هايي كه قانون را زير پا مي گذارند - چاپلوسي مي كنند - دروغ مي گويند وبهتر ظاهر سازي مي كنند بعنوان آدم هاي زرنگ و داشتن قابليت تلقي مي گردند
با سلام
احترامآ بنا به عرف بسيار مختصر عرض ميكنم ، در كليه سلسله مقالات بسيار مفيد كه بيان شيواي مسائل مبتلابه جامعه است ، به ويژه مقاله حاضر موضوعي خود نمايي مينمايد بنام آموزش در رسانه ملي يا به تعبير امام راحل دانشگاه ! ولي از نگارنده دانشمند تا من عامي با علم به تاثير بسيار اين رسانه به اين واقفيم كه رسانه ملي با وقت محدود و هزاران دغدغه نمتواند تمام نيازهاي آ موزشي يك ملت بزرگ و پر مسئله را برآورد .سؤال بنده از دانشمند محترم كه خود وابسته به والامقام تريين خانواده روحاني ميباشند اين است كه "آ يا بنظر حضرتعالي تاثير كلام يك روحاني در آموزش مسائل اجتماعي كمتر از صداوسيماست؟! چرا موضوعات سلسله مقالات شما محور بحث يك روحاني در مجلس مختلف قرار نميگيرد؟؟ چند بار سراغ داريد كه روحاني دانشمندي در يك مسجد موضوع مقاله حاضر را مطرح كرده باشد؟؟ آيا تاثير يك قانون براي اجراء بيشتر است يا يك فتوا ؟؟ شايد موضوع مقالات ارزش يك فتوا را ندارد؟؟
با تشكر با اميد روزي هستم كه اين مسائل مهم اجتماعي وارد بحث روزانه روحانيت متعهد شود.
جناب مطهري
رانندگي ايينه طرز فكر و ساير رفتار ادمي است
با سلام و تشكر از مقاله جناب مطهري

چند نكته ريز و كليدي :

1- جاي فرهنگ ترافيك در كتاب هاي درسي بعضا ضعيف و فقط در حد تئوري است .لازم است دانش آموزان به صورت عملي اين اموزش ها آموزش ببينند.

2- فرهنگ تشويق در مملكت ما خيلي كمرنگ است.در حقيقت فرقي بين محسن و مسيء وجود ندارد همه به دنبال مجرم مي گردند پليس جريمه مي كند و دوربين هاي مخفي و ماشين هاي مخفي پليس فقط مي نويسند و ميگيرند و مي برند ...امادر اين ميان هيچ كسي يا مرجعي نيست كه قانونمندان و احترام گذاران به قانون را تشويق كند.

3- ماموران راهنمايي و رانندگي در كشور ما جزو مظلوم ترين قشرها هستند
(استثنا هارا كنار بگذاريم) از بهتزين حق طبيعي يعني تنقس هواي پاك محروم هستند و بدترين بي نزاكتي ها را هم بايد از سوي راننده نماها تحمل كنند.

4- در كشور ما جاي N.G.O هايي كه به پليس در گسترش فرهنگ ترافيك كمك كنند خالي است در گذشته گروه پيشاهنگي و پس از انقلاب گروه پيشتازان در مقياسي محدود اين كار را دنبال كرد كه از سال 80 به بعد به صفر رسيده است.

5- معرفي الگوها , مصاحبه با رانندگان و عابران منضبط در صدا و سيما و رسانه ها به گسترش اين فرهنگ عمومي كمك مي كند
سلام از مقاله جالبتان متشکرم. اما برام جالب است که بدانم همه کسانی که نظر دادند آیا خودشان تابع قانون هستند!؟ اما گاهی تابع قانون بودن برای شما مشکل درست می کند مانند وقتی که شما با حداکثر سرعت مجاز رانندگی می کنید اما رانندگان دیگر این سرعت را نمی پسند و یا بوق می زنند و به ماشین شما می چسبند و یا از راست سبقت می گیرند و یا شما که می خواهید تقاطع بعدی به چپ بپیچید مجبور می شود از سرعت مجاز سریع تر برانید!!!!
پسردايي اي دارم كه پس از سال ها اقامت در آمريكا براي مجلس ترحيم پدرش به ايران برگشته بود خيلي مبادي آداب است و مطيع قانون . به مقررات راهنمايي و رانندگي كاملا احترام مي گذاشت فاصله ماشينش را با ماشين جلويي تنظيم بود.براي همه عابران پياده توقف مي كرد هميشه داخل خطوط حركت مي كرد و .... اما پس از يك هفته كلافه شد و به ما گفت من اصلا نمي توانم اين همه بي قانوني را تحمل كنم خودتان رانندگي كنيد !
باسلام،
یک راه خوب سخت آموزش و دیگری سخت گیری بیشتر(جرائم بسیار سنگینتر).
قراربود ازاول امسال حرکت خارج از خطوط را جریمه نمایند!!!
با سلام
مطلب بسیار جالب و قابل تاملی است. این مساله همیشه ذهن من را به خود مشغول کرده که چرا در کشور ما به این راحتی همدیگر را به کشتن میدهیم کاری که به راحتی با قدری رعایت تا حدود 90% قابل پیشگیری است. چند نکته:
در کشور ما گرفتن گواهینامه خیلی راحت است و بل چند جلسه تمرین و امتحان سرسری قابل دریافت است
2- آموزش صحیح به شهروندان از طریق رسانه ها داده نمیشود.
3- مردم در اینباره نه تنها یک لحظه فکر نمیکنند که چرا هم نوعان خود را میکشند حتی به فکر خودشان هم نیستند.
4- شرایط و سیستم اجتماعی-اقتصادی هم این امر را دامن میزند.
5- زمان نیاز است تا بتوانیم از این وضعیت رهائی پیدا کنیم اگر ملت و سیستم حکومتی بخواهند.
و اما چند نکته مهم، واقعی و عبرت آموز از زبان کسی که چند سالی است در یکی از کشورهای اروپایی زندگی میکند:
- در مدت دو سال به جرات میتوتنم بگویم صدای بوقی نشنیده ام
- در مدت 2 سال هنوز صحنه تصادفی را ندیده ام مگر یک مورد که در جنگل با درختی اصابت کرده بود به دلبل مستی.
- عابر پیاده، سالمند، دانش آموز و دوچرخه سوار از اهمیت خاصی برخوردار است در هر حالتی حق تقدم با انهاست.
- جریمه متناسب با در آمد است به عنوان مثال یک نمونه مشهور در اینجا " جریمه یک دانشجو 80 یورو و جریمه همان خطا برای یک میلیونر 158 هزار یورو بالای 200 میلیون تومان!
- راننده ها همه خونسرد و صبور هستند.
- طبق آمار رسمی میزان مگ ومیر ناشی از تصادفات رانندگی بین 16 تا 20 نفر در سال است!

حالا فقط یک مقایسه خردمندانه نیاز است که یک انسان عاقل انجام دهد و نوع رانندگی خودش را تنظیم کند.

خدا ان شاء الله به ما تعقل عنایت کند
بسیاری از طرحههای راهنمائی و رانندگی مثل توقف پشت خط عابر پیاده که خود حلال بسیاری از مشکلات ترافیکی خصوصأ تصادفات در تقاطع ها می باشدبصورت مقطعی اجرا و پس از نتیجه گیری به دست فراموشی سپرده می شود.
عقیده بنده اندکی تفاوت با بعضی از دوستان دارد.
هم اکنون بیاییم امتحان رانندگی را فوق العاده سخت کنیم.اما تاثیری از نظر طرز رانندگی نخواهد داشت چرا که سختگیری در امتحان برای اجرای مو به موی قواعد رانندگی در شهریست که آن قوانین جزء به جزء رعایت می شود. در غیر این صورت هرچقدر آزمون رانندگی را سخت تر کنیم فرد متقاضی گواهینامه پس از دریافت آن نهایتا بعد از شش ماه به خیل ناقضان قوانین خواهد پیوست! افزایش نرخ جریمه با توجه به درآمد افراد راهکاری بسیار موثر است اما در کشور ما به دلایل مختلف امکان پذیر نیست.در کشور های دیگر جریمه حتما تسلیمی و الصاقیست است.با این روش فرد خطا کار بلافاصله تنبیه می شود.اما متاسفانه در کشور ما فقط هنگام دریافت خلافی خودرو متوجه بعضی از خطا های کرده و ناکرده! می شویم.پلیس باید با قدرت جلوی اهمال کاران را بگیرد و به عقیده بنده با پخش انیمیشن و نصیحت کردن این مشکل حل شدنی نیست.
به نظر من مردم عادي هم بايد نقش پليس راهنمايي را بازي كنند مثلا اگر يك موتورسوار از پياده رو عبور كرد بجاي اينكه همه منتظرباشندتايك پليس پيدابشودتا جلوي اورابگيرد دههانفربه اواعتراض كنندواجازه ندهند عبوركند
سلام
مشكلات رانندگي را ميتوان به روشهاي زير برطرف نمود:
1-اجراي قوانين مجازات بدون هيچگونه ملاحظه.(متاسفانه ملاحظه كاري وسفارش جهت گريز ازتخلف يك الگوي مثبتي شده كه هركسي به دنبال آن است)
2-پانچ وعلامت گذاري گواهينامه وممانعت رانندگان متخلف از رانندگي به مدت يك ماه بار اول.
3-آموزشهاي لازم از طزيق رسانه هاي گروهي وبخصوص در مدارس.
4-جهت اجراي قوانين اهرم زور وقدرت لازم است. پرسنل محترم پليس راهنمايي و رانندگي مي بايستي با اقتدار عمل كنند.
5-دولت بايد جهت اجراي قوانين با قدرت
كار كند تا اثرات آن در جامعه نمايان شود.
6-گروههاي موتوري گشت پليس زياد وفعال شوند كه خود يك عامل بسيار بازدارنده است.
تمامي مشكلاتي كه در اين چند مقاله مطرح فرموديد از آموزش وپرورش بايد حل شود كه آنهم خود داراي مشكلات فراواني است
يكي از فاكتورهاي مهم كه نهادينه مردم ما شده است از زمان كودكي چه با عمل و چه با گفتار گوشزد كرده اند كه بجنب اگر نجنبي از دست ات رفته است و واقعا هم همينطور بوده است چون در هر كاري كه قرار ميگذارند انجام دهند تعداد متقاضي زياد است و امكانات كم لذا اين امكانات به كسي ميرسد كه زودتر از ديگران باشد لذا اينگونه موارد به همه امور زندگي در ايران سرايت كرده است از جمله رانندگي ريشه در نبود عدالت و توزيع نا عادلانه امكانات بين جامعه است به عنوان مثال عيني اين طرز فكر كه بجنب نجنبي از كفت رفته در شام عروسي ها كه بصورت سلف سرويس انجام مشود تا اعلام ميكنند كه بفرمائيد شام حاضر است مشاهده مي فرمائيد عليرغم زياد بودن غذا حضار حرص مزنند مبادا غذا به ايشان نرسد.
باسلام در بسياري از كشورهاي دنيا براي آداب سخن گفتن ،راه رفتن ،رانندگي كردن ،غذا خوردن و حتي بسياري مسايل جزيي تر مثلا فاصله ايستادن يك زن ومرد كتابها و آموزش هايي وجود دارد . كه آنها از همان سنين كودكي و حتي قبل از ورود به مدرسه شروع به يادگيري مي كنند وهر پدر ومادري وظيفه خود مي داند فرزند خود را با اين مسايل آشنا نمايد مثلا اگر شما يك زن ومرد را در خيابان در حال صحبت با هم ببيند از فاصله بين آنها متوجه مي شويد كه آنها زن و شوهرند يا يك زن ومرد غريبه هستند يا مثلا اگر به ميهماني برويدو غذا ميل نماييد از طرز قرار دادن جنگال و قاشق تان ميزبان متوجه مي شود كه باز هم غذا ميل داريد يا اينكه سير شده ايدو ديگر ميل نداريد اما متاسفانه در كشور ما آموزشهاي مسايل مهمتر از اينهم وجود ندارد و اصولا اگر كسي هم قصد يادگيري داشته باشد نمي داند چگونه بايد ياد بگيرد به نظرمن ما كه مردمي مسلمان هستيم و در كتاب ديني ما به كوچكترين مسايل اشاره شده است اين وظيفه روحانيون و طلاب به خصوص حوزه علميه است كه كتابهايي با بهره گيري از كتاب قران تهيه و در اختيار مردم قرار دهد .و آداب معاشرت و مسايلي كه اين روزها نياز اصلي مردم است را تهيه و در اختيار آنان قرار دهند به نظر من اصلاح رفتار ما ايرانيان بهترين و موثر ترين تبليغ ديني است
با سلام و تشكر از مطالب بسيار مفيد و آموزنده شما.
بحث بازدارندگي ميزان جرائم رانندگي مقوله اي است كه از آن بارها سخن به ميان آمده است. اما به اين نكته توجه كرده ايم كه عمده اوقات دهن كجي به مبالغ جريمه از سوي چه طيفي صورت مي گيرد؟ افرادي كه ميزان جريمه صادر شده به دليل انجام تخلف براي آنها ناچيز بوده و هرگز بازدارنده نيست؛ در چه سطح كيفي از زندگي قرار دارند؟ آيا با افزايش مبالغ جريمه حتي به 10 يا 20 برابر مبالغ كنوني مي توان عامل بازدارنده اي براي اين سطح از رانندگان با اتومبيلهاي چند 10 ميليوني فراهم نمود؟ افزايش اين چنيني در مبالغ جريمه براي افرادي نظير كارمندان و يا كارگران چه تبعاتي ايجاد خواهد نمود؟ در مقوله صدور جرائم نيز مواردي وجود دارد كه در آنها راننده بدون انجام تخلف و يا اصولاً بدون حضور در موقعيت زماني و مكاني كه برگه جريمه در آن صادر شده است؛ جريمه شده است. حال به عنوان مثال در صورتي كه مبلغ جريمه براي عبور از چراغ قرمز به چند برابر وضعيت كنوني افزايش يابد؛ تكليف جريمه صادر شده با شرايط مذكور براي فردي با درآمد متوسط و يا پايين چه خواهد بود؟
با عرض سلام
بنده همان دانشجویی هستم که گفتم آلمان هستم و به زودی بر میگردم. الان ایران هستم. در ژنتیک تعریفی برای هر ویژگی در فرد وجود دارد به طوری که هر ویژگی ( مثل قد، اخلاق و رفتار و ...) نتیجه سه عامل ژنتیک ( یا به قول عامه ذات) ، محیط و اثر متقابل این دو است. خیلی متاسفم که بگویم آقای مطهری مردم ما از نظر ژنتیکی مغرور، بی صبر و حوصله ، دارای شخصیت های پیچیده ، احساساتی و بدبین هستند من این را در مقایسه با مردم آلمان می گویم که البته به نژاد پرستی و غرور شهرت دارند! در ایران اگر سالم زندگی کنی به دیده آدم بی عرضه، ترسو، احمق و اصطلاحا "ساده" به تو می نگرند. اگر مردمی که من آنجا دیدم در ایران باشند 90 درصدشان در همین زمره خواهند بود. . پس به نظر من اگر این واقعیت را بپذیریم بهتر می توان با آن کنار آمد. منظور این است که با تغییر محیط ممکن است به وضع ایده آل نرسیم. ولی به هر حال آنچه را می توان تغییر داد و باید تغییر داد محیط است. مثلا تصور کنیم جمعیت به جای 80 میلیون 40 میلیون بود وضعیت خیلی بهتر می شد. شما بر آموزش تاکید دارید من هم موافقم ولی ما در بسیاری از زمینه ها آموزش هم داریم ولی نتیجه نمی گیریم.
من خیلی به این مباحث علاقه دارم ولی چون رشته تحصیلی من نیست نمی توانم نتیجه گیری علمی کنم. ولی شما که در این زمینه صاحب نظر هستید ای کاش توجه مناسبی هم به تاثیر ژنتیک داشته باشید و اگر مدتی هم فرصت زندگی در کشور های مترقی داشته باشید قطعا راهکار های شما عملی خواهد بود.
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل