بازدید 11675

آموزش ادبيات فارسي، نيازمند نوآوري

وحيد خليلي اردلي
کد خبر: ۱۹۲۴۸
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۸۷ - ۱۴:۲۸ 24 September 2008
ناگفته روشن است که سرعت پوست‌اندازي در سطوح گوناگون زندگي بشر امروز، بيشتر از هر زماني است؛ نو به نو شدن و دگرگوني‌هاي همه‌جانبه در تمام جولانگاه‌هاي حيات، چنگ زده است. زبان انگليسي، هرچند در مقايسه با پختگي و برومندي و ديرپايي زبان فارسي، زباني است با تغييرات فراوان در تاريخ و بنيادي است با امکان ديگرگونگي زياد، اما به عنوان زبان رايج در فناوري‌هاي جديد و از آن مهمتر، زبان و خط تغييرات رايانه‌اي (الکترونيکي)، مسئوليت زبان‌هاي ديگر را سخت‌تر از هميشه کرده است و کيست که نخواهد زبان فارسي، اين کهن درخت تازه و با طراوت و يادگار خون دل خوردن قرن‌هاي پياپي ايرانيان انديشمند و متعهد، پاسباني نشود؟ و حتي به زبان پر رونق دنيا تبديل نشود؟ براي به دوش کشيدن چنين مسئوليت بزرگي، چاره‌اي نداريم، جز آن که همراه با شتاب دگرگوني‌هاي زمانه، براي نگهداشتِ زبان و ادبيات کهن فارسي، در دو بخش علمي و عملي، آماده و برنامه‌مند عمل کنيم. ادبيات نوشتاري حاکم بر روزنامه‌ها، به ويژه روزنامه‌هاي زيبا چهره و زياد شماره، رسانه‌ها و خبرگزاري‌هاي رسمي کشور، نمونه آشکاري از اين آشفته بازار و ضرورت هشياري و اقدام سريع و اساسي همگان در راستاي حراست از زبان و ادبيات فارسي و توجه بيشتر به شيوه‌هاي نو وکاراتر در آموزش آن است.

اين در حالي است که در گستره مفاهيم و دروس تحت آموزش هر دو بخش زبان فارسي و ادبيات فارسي، در آموزش و پرورش و دانشگاه‌ها، نشاني از نشاني دادن اين دگرگوني‌ها به دانش‌آموزان و دانشجويان و چگونگي هماهنگ شدن با اين رويکرد پر شتاب وجود ندارد و پاره‌اي موارد هم که هست، تنها در کلاس درس به عنوان اسلوب نگارش فارسي رعايت مي‌شوند! پس:
چو تو خود کني اختر خويش را بد مدار از فلک چشم نيک اختري را

از سوي ديگر، ادبيات فارسي به ميوه‌اي ماننده است که هم رنگ و شکل زيبايي دارد و هم طعم و مزه منحصربفرد. در عين حال مانند هر ميوه‌اي، خواصي دارد که به چشم نمي‌آيد. امروزه آموزش ادبيات فارسي با تمام زيبايي‌هايش، درست مانند اين شده است که بخواهيم ميوه‌اي همچون سيب را به خواهنده‌اي معرفي کنيم و تنها و تنها از خواص و زيبايي‌هاي ظاهري و رنگ و طعم آن سخن بگوييم، بي‌آنکه خودِ سيب را به دستش بدهيم تا مزه‌اي کند و طعم آن را بچشد.
ما در فضاي حاکم بر دروس زبان و ادبيات فارسي، با چنين وضعيتي روبه‌رو هستيم. اگر ادبيات فارسي را به درستي، به هر مخاطبي معرفي کنيم، بي‌ترديد، تشنگي از کام ادب‌دوست و هنرخواه آن مخاطب خواهيم گرفت.

شگفتي بزرگ!
خيره‌کننده‌ترين شگفتي در فرآيند آموزش زبان و ادبيات فارسي ـ با وجود آن همه جذابيت در ظاهر و متن ـ اين است که فراگير را در زير درخت برومند و برآورِ ادب فارسي بنشاني، اما همين مخاطب جوان، هيچ لذتي از پناه بردن در سايه‌سار آن درخت تناور و بوستان روح‌پرور نبرد. انسان عطشناکي که تنها عکسي از چشمه‌هاي زلال و جوشان را نشانش دهيم، چه حسي پيدا مي‌کند؟ نه تشنگي فرو مي‌نشاند و نه دستي بر زلالي چشمه مي‌کشد! پرسش اين است که اين رهگذر تشنه، به چشمه معترض خواهد شد يا به ما که بر رواني چشمه‌سار ادب پارسي سد زده‌ايم؟

به راستي، چه موانعي بر سر راه معلمان و مدرسان اين رشته و آموزندگان اين دروس هست که گاهي نمايش گل‌هاي رنگارنگ ادب فارسي براي بينندگانش، بدآيند مي‌شود و فراگيران، انگيزه‌اي براي گردش در اين سبزه‌سراي سرشار از رنگ و طعم‌هاي زميني و آسماني نشان نمي‌دهند؟ اميدگاهي که از ديرگاه تاکنون، هر جوينده معنايي و هر خواهنده معنويتي، از شرق و غرب گيتي، از پنجره‌هاي گوناگون شعر و نثرش رمقي دوباره براي خوب زيستن مي‌يافتند، چرا بايد در خاستگاه و جايگاه اصلي خويش، اميدآفرين نباشد و خدايي ناکرده به دليل هماهنگ نشدن با جريان‌ها و جويبارهاي فرهنگي و زباني، آسيب‌پذير شود؟

معرفي جهان دلنشين شاعران شيرين سخن وچشاندن قند پارسي به فرزندان ايراني، چرا بايد با خستگي همراه باشد؟ خستگي در گفتن، خستگي در شنيدن؟!
اکنون براي يافتن پاسخي مناسب و قابل قبول، چاره‌اي نيست، جز آن که بايد کمي بي‌تعارف‌تر و رها شده از مفتعلن مفتعلن‌هاي مقاله‌اي و اداري! موضوع را برکاويم.
سخن اين است که تا فراگير ما انگيزه کافي براي يادگيري نداشته باشد، خواه ناخواه تلاش هر معلمي هر چند کاردان و پرتلاش، راه به جايي نمي‌برد.

بي ترديد و با نگاهي واقعي به وضعيت آموزش زبان و ادبيات فارسي و ميزان جذابيت تدريس اين دروس و ميزان مؤانست فراگيران و علاقه به ادامه تحصيل و حتا آموختن آن، باور مي‌کنيم که انگيزه کافي براي هم تدريس و هم آموختن اين دروس نيست؛ بنابراين، از خود مي‌پرسيم: چه بايدکرد تا فراگير ادبيات فارسي به ويژه کساني که رشته تحصيلي آن‌ها ادبيات و علوم انساني است، انگيزه‌اي نيروبخش، هم براي آشنايي با شعر و ادب فارسي و هم براي ادامه تحصيل در اين رشته تحصيلي را داشته باشند؟

فارسي باني، ثمره فارسي خواني:
آنچه با نام «زبان فارسي» و به ويژه «آيين نگارش» به فرزندان خود مي‌آموزيم، تنها در کلاس درس رعايت مي‌شود و بيرون از آن، به هر نوشته کوتاه و بلند که مي‌رسيم، اثري از آنچه خوانده‌ايم نيست. اين درست مثل آن است که دانشگاه‌هاي علوم پزشکي ما، هزار هزار پزشک آموزش بدهند، اما حتي خود ايشان هم به اندک سرماخوردگي تلف شوند! با نگاهي به نوشتار روزنامه‌هاي رسمي و پرشمارگان کشور و حتي تيتر‌هاي نخست و درشتشان، قرارداد‌ها و نامه‌هاي بانکي و بنگاه‌هاي اقتصادي، احکام گوناگون قضايي، بخشي ازگفتمان و نوشتمان کلي حاکم بر صدا و سيما و حتا متأسفانه، برخي بخش نامه‌هاي خود آموزش و پرورش و وزارت علوم و تحقيقات و... درستيِ اين مدعا اثبات مي‌شود.

بنابراين يکي از مهمترين عواملي که باعث مي‌شود تا فراگيران رغبتي به ادامه تحصيل در اين رشته نداشته باشند، بازار کار و بازار استفاده اين رشته است! به راستي، اگر يک کارشناس يا کارشناس ارشد و حتا دکتراي ادبيات فارسي تدريس نکند، در اوضاع كنوني، ديگر به چه درد مي‌خورد؟! چرا بايد چنين باشد؟ در چنين وضعيت اسفباري مي‌بينيم که تنها و تنها با ذوق و شوق ارسال چند لطيفه و جوک و مطايبه در آوردگاه (!) جديدي به اسم اختصاري و لاتين «اس.ام.اس» يا همان پيام کوتاه، خط و زبان فارسي در معرض آسيب قرار مي‌گيرد و در جايي ديگر، تابلوهاي تبليغاتي غذا و پوشاک و غيره، مزين به انواع ‌هات و پات شاپ و پاپ و ديگري، اشتهاي فرهنگيِ آورندگان و استفاده کنندگانش را کور مي‌کند و زبان اصيل و مادري را به قربانگاه درآمد روزانه مي‌کشاند! اين قيمتي لفظ (زبان) دُرّ دَري را به پاي خوکان مکنت و مال و جيب‌هاي حريص مي‌ريزند، غافل از آن که خوک هنوز خوک مانده و تنها هيبتش تغيير کرده است!
من آنم که بر پاي خوکان نريزم مر اين قيمتي لفظ در دري را ( ناصر خسرو)

به راستي، چه کسي مقصر است و ريشه معضل کجاست و چه بايد کرد؟
به عنوان يک پيشنهاد و بدون هيچ توضيحي مي‌پرسم، چرا نبايد در نهادها، ادارات و شرکت‌هاي دولتي يا غير دولتي، يک کارشناس ادبيات فارسي حضور داشته باشد تا به عنوان هم ديده‌بان و هم محافظ زبان فارسي انجام وظيفه کند؟ امروزه کم نيستند واژگان بيگانه‌اي که از در و ديوار مرزها و رايانه‌ها و وسايل ارتباطي مدرن رخنه مي‌کنند.

و چه کسي بهتر از کارشناسان زبان و ادبيات فارسي براي مراقبت و يا آفت‌زدايي از چنين سم مهلکي که به دليل مراودات و ارتباطات وسيع و گريزناپذر روزگار، زبان فارسي را در معرض خطر قرار مي‌دهند، مي‌تواند انجام وظيفه كند؟ چه اشکالي دارد، اگر در روزگاري که فردوسي حضور ندارد، دولت ما، اين همه دست‌کم فردوسي خوان را به کار گيرد تا فردوسي‌وار عجم زنده دارند براي هميشه؟ البته غرض، واژه‌گزيني يا جانشين‌سازي واژگاني توسط کارشناسان ادبيات فارسي نيست که اين مهم از عهده فرهنگستان زبان و ادبيات فارسي برمي‌آيد، اما همين کارشناسان مي‌توانند به عنوان همکاران فرهنگستان يا هر تشکيلات تعريف شده ديگري، هم درباره واژگان وارد شده اطلاع‌رساني کنند و هم در زمينه اصلاح شيوه‌هاي نگارشي ياري‌رسانان مفيدي باشند.

در صورت عملي شدن چنين خواسته‌اي، به قول معروف: «با يک تير دو نشان خواهيم زد»؛ يکي بر نشان فارسي خواني و ديگري بر نشان فارسي‌باني. نتيجه اين که، اين احساس نياز در دولتمردان بايد تقويت شود و اين مهم رخ نمي‌دهد، مگر به گماشتن پارسي باناني کاردان و فارسي خوان، بر اين قلعه کهن و دوست داشتني که صد البته براي همه عزيز و خواستني است.
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۳
انتشار یافته: ۰
از جناب آقای خلیلی سپاسگذاری می کنم که نسبت به زبان شیرین پارسی دغدغه نشان دادند. امیدوارم توجه به زبان پارسی سرلوحه کار همگی ایرانیان بخصوص نویسندگان، مجریان برنامه های رادیویی و تلویزیونی و روزنامه نگاران و دبیران قرار گیرد. به امید آن روز.
سلام عليكم دوست عزيز ودلسوز به شما توصيه مي كنم درخصوص جذب نيروي انساني دردستگاههاي دولتي آنهم ازنوع فرهنگي اش تحقيق كنيد .خواهيد ديد كه رشنه زبان وادبيات فارسي رشته اي غيرمرتبط شناخته شده وهيچ دستگاهي نيست كه درآگهي استخدامش رشته زبان وادبيات فارسي وجود داشته باشد !!!!هزاران دليل غيرموجه دراين خصوص وجود دارد كه ....ازعهده ماخارج است .متاسفانه دركشورفارسي زبان كه طبق قانون اساسي زبان رسمي آن فارسي است .رشته زبان وادبيات فارسي خيلي مظلوم تر از آن چيز ي است كه .... بماند !!!!
مصراع دوم این بیت اشتباه نوشته شده است. درستش این است:
مر این پربهادر لفظ در دری را
یعنی پربها صفت در است و نه لفظ!
از طرفی دری برای لفظ مضاف است و نه در که مروارید باشد. واضح است که ما مروارید یا در دری نداریم بلکه لفظ یا گویش دری داریم.
امیدوارم نویسنده مقاله توجه کنند.
با عذض سلام به اهالی سایت خوب تابناک
ایران امروز ما کشوری کثیرالمله است و زبانهای رایج در بین ملت زبانهای مختلفی است که یکی از آنها فارسی می باشد. از جمله ترکی ، کردی ، عربی و ... چرا باید درد تمام مسئولان فقط فارسی باشد؟
چه متن قشنگی نوشته اید. آفرین
ولی من امروز کتاب بخوانیم سوم دبستان پسرم را می دیدم دلم به حال بچه ام سوخت. او ترک زبان است و باید با زبان مادریش شروع کند، این کتاب برای او بیگانه است و با کتاب استارتر انگلیسی هیچ فرقی ندارد.
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر