مقدمههشتم شوال، سالروز واقعه تخريب قبور مطهر ائمه بقيع به دست دشمنان دين اسلام است؛ واقعه ناگواري كه خسارتي جبرانناپذير بر پيكره تاريخ بشريت وارد ساخت و قلوب صالحان و مومنان را به درد آورد. عامل بروز اين جنايت عظيم و هولناك، فرقه ضاله وهابيت ميباشد.
اما آنچه اسباب تأسف بيشتري را فراهم ميآورد، اين است كه اين گروه منحرف و نادان با نام دين و مذهب، اين جنايت بزرگ را انجام دادند و در نهايت تأسف دیده ميشود كه براي عموم مسلمانان جهان، هنوز چهره واقعي اين فرقه نادان ناشناخته باقي مانده است و برای همین، آنان هنوز به زندگی ننگين و ضرربار خود ادامه ميدهند.
روز هشتم شوال، فرصتي است بسيار مناسب تا دلسوزان دين حنيف، چهره واقعي اين فرقه گمراه را به همگان معرفي نمايند، چرا که تنها در اين صورت است كه ميتوان اميد داشت در آيندهاي نزديك، قاطبه مسلمين در برابر خودسريها و هتاكيهاي اين گروه نابخرد به پا خيزند و از كيان و شرف اسلام و مسلمين پاسداري کنند.
روز بقيعنامگذاري روز هشتم شوال به عنوان روز بقيع ـ كه از ابتكارات مرجع عاليقدر حضرت آيتالله العظمي صافي گلپايگاني ـمدظله العالي ـ نقطه عطف مباركي است تا مومنان و بلكه همه مسلمانان از آن بهره ببرند و در راستاي حذف تفكر وهابيت تلاش نمايند؛ بنابراین، بديهي است، انجام چنين مهمي به كوششهاي فراگير و مستمر نياز دارد و اختصاص تنها يك روز براي اين امر حياتي و مهم ناكافي است.
بسيار مناسب به نظر ميرسد كه فاصله زماني هشتم تا نيمه شوال با نام «هفته بقيع» معرفي شود؛ هفتهاي غمبار كه نخستين روز آن، مصادف با فاجعه تخريب قبرستان بقيع به دست وهابيون هتاك و آخرين روز آن به یادآورنده شهادت عموي گرامي پيامبر اسلام حضرت حمزه ـ عليه السلام ـ به دست پیشینیان وهابيت است؛ بنابراین، مسلمانان و مومنان باید هفته بقيع را به مثابه نقطه آغاز حركتي بزرگ قلمداد نموده و همت خود را مصروف مبارزه با تفكر ضدديني وهابيت کنند.
شايسته است و بلكه وظيفهاي مهم بر دوش تك تك افراد دلسوز به پيامبر و خاندان وحي ـعليهمالسلام ـاست كه اين روزها را ارج نهند و از اين فرصت طلايي بهره بيشينه را بدروند. به مناسبت روز بقيع، مجالس عمومي تشكيل و در آن، خطر تفكر وهابيت گوشزد و چهره خطرناك آنان براي همگان معرفي ميشود؛ مبادا مردم در غفلت به سر برند و ميدان را براي وهابيت خالي گذارند، چرا که نابودی كلي وهابي و وهابيت، آرزويي است كه در سايه تلاش و كوشش ميتوان بدان رسيد.
دريغا كه آگاهيهاي لازم در اين زمينه به مسلمانان و مومنان داده نشده و حتي در ميان افرادي كه دغدغههاي ديني را در سر ميپرورانند و در راه اعتلاي مذهب حقه اهل بيت تلاش ميكنند، حساسيت لازم درباره جبهه اموي وهابيت دیده نميشود؛ انسانهاي باايمان و شايستهاي كه در مجالس عزاداري سالار شهيدان، ياري آن بزرگوار را آرزو ميكنند و با شنيدن صداي «هل من ناصر ينصرني»، اشتياق وصفناشدنی را براي ياري حضرت اباعبدالله الحسين ـ عليه السلام ـ در خود احساس ميكنند و نداي «ياليتنا كنا معك» را سر ميدهند نيز از اين قاعده مستثني نيستند؛ آناني كه در خلوتهاي مقدس خود آرزو ميكنند: اي كاش در كربلا ميبودند و اگر شمشير و تيغ در دست نداشتند، با چنگ و دندان به نبرد و ستيز با امويها برميخاستند و لشكر كوفه و شام را به خاك و خون ميكشيدند.
بله. حتي چنين انسانهاي كمياب و ارزشمند نيز از ماهيت وهابيون بيخبر مانده اند! گويا نميدانند كه اكنون لشكر يزيد در ميانه ميدان جامه رزم پوشيده و به نبرد با خون خدا تيغها را از نيام بركشيده است. هر كسي كه آرزوي ياري حسين را دارد و به آن حضرت ميگويد: «اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم»، هرآينه اينك زمينه آماده و فراهم است.
وهابيت جرياني كاملا اموي است. تئوريسينهاي وهابيت، اهداف بني اميه را دنبال ميكنند. معاويه و يزيد دوباره به قدرت رسيده اند و پس از قتل اميرالمؤمنين و امام حسين (ع) اكنون در صدد نابودي آثار آن بزرگواران برآمدهاند؛ نبرد با وهابيت ستيز با معاويه و يزيد است.
وهابيت و امويتدكتر عصام العماد كه از معاريف و به لطف الهي توانسته است از منجلاب وهابيت به اوج حقانيت دست يابد، در مصاحبه با شبكه سلام در اين باره ميگويد: من به عنوان شخصي كه سالهاي متمادي در مدارس وهابيت بوده ام و سخنرانيهاي متعدد در تبليغ و ترويج وهابيت داشته ام، مهمترين مسأله انحرافي در مرام وهابيت را تقديس خاندان اموي ميدانم. از نظر موضعگيري در برابر اهل بيت ـ عليهمالسلام ـ گروه خوارج در موضع منصفانهتري نسبت به وهابيها هستند. خوارج، معاويه را فردي گمراه و يزيد را ملعون و بني اميه را دشمن اسلام ميشناسند. رهبر خوارج عمان گفته است: من از دشمني وهابيها نسبت به خاندان پيامبر متنفرم؛ هرچند خوارج نيز با اهل بيت دشمني دارند، دشمني وهابيت با اهل بيت صد برابر بيشتر از دشمني خوارج با اهل بيت است. خوارج عليه اهل بيت كتاب ننوشته اند، ولی وهابيها نوشته اند. خوارج عليه امام سجاد و امام صادق (ع) كتاب ننوشته اند، ولی وهابيها نوشته اند.
با عنايت به سخنان دكتر العماد و بر پایه شواهد فراواني كه در گفتار و كردار وهابيت قابل شناسايي است، این که اين گروه گمراه، در صدد اجراي نقشههاي معاويه و حاكمان بني اميه عليه دين مبين اسلام است؛ بنابراین، يكي از اعمالي كه ميتواند توطئههاي آنان را اشکار سازد، جنايتي است كه در هشتم شوال به بار آوردند. در اين روز قلوب صالحان به درد آمد و فاجعه و مصيبتي بزرگ بر پيكره دين اسلام وارد آمد. در اين روز ميبايست مجالس اشك و عزا برگزار شود تا شيفتگان خاندان رسالت بر اين مصيبت بزرگ به گريه و ندبه بپردازند.
عزاداري در روز بقيع و اقامه مجالس اشك و ماتم در سالروز تخريب قبور امامان اهل بيت ـ عليهم السلام ـ يكي از اشكال مبارزه با ددمنشيها و توطئه چينيهاي وهابيون است، ولی نبايد تنها به اين مقدار بسنده كرد. اكتفاي به عزاداريها نميتواند دشمن گستاخ و بیشرم و حيا را خوار و منكوب سازد، بلكه بايد جريانهايي را به راه انداخت و طرحهاي نويني را در اين بستر به اجرا درآورد. عزاداري و ندبه حق شرعي و عرفي تمام كساني است كه واقعه بي حرمتي به قبور امامان معصوم به سمع و نظر آنان رسيده، ولی روشن است كه چنين كاري کمترین تلاشي است كه یك فرد مسلمان بايد انجام دهد.
به عبارت ديگر، چنانچه كسي هيچ كاري در راه كمك به دين خدا و امحای وهابيت از دست او برنميآيد، ميتواند به کمترین بهره گیرد و با شركت در مجالس عزاداري در تعظيم و بزرگداشت روز بقيع بكوشد؛ اما افرادي كه قدرت و توان بيشتري را در صحنه مبارزه با دشمنان اسلاميت و انسانيت دارند، علاوه بر شركت در مجالس عزا، بايستي از تمام قدرت خود در اين مصاف بهره ببرد. نميتوان به كمترينها بسنده كرد و بدانيم كه لا يكلف الله نفسا الا وسعها.
آيا مسلماني كه ميبيند دشمنان دين خدا درصدد نابودی تمام آثار و زحمات نبي مكرم اسلام هستند، ميتواند بي تفاوت باشد؟ آيا ما هنوز باور نكردهايم كه وهابيت دنباله شجره ملعونه بنياميه است؟ هماکنون چه وظيفهاي بر عهده ماست؟ اگر چنانچه در روز عاشورا و در كنار سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين ـ عليه السلام ـميبوديم چه ميكرديم؟ آيا در آن ميدان، ميتوانستيم خود را به کمترینها قانع كنيم و بدون اينكه شمشير از نيام بركشيم و به قتال با لشكريان عمرسعد برخيزيم، تنها و تنها به ابراز تاسف و غم خوردن اكتفا كنيم؟ آيا در اين مجال ميتوان سنگ اندازي لشكريان يزيد را به سوي خيام اباعبدالله ـعليه السلام ـ نگريست و با اين حال بي تفاوت بود؟
گويا نميدانيم و يا نميخواهيم باور كنيم كه اينك يزيد دوباره به حكومت رسيده و امويان دوباره به قدرت رسيده اند و در سايه حمايت يهود و با قدرتي مدرن تمام نيروهاي خود را براي حذف نام پيامبر بسيج كرده اند.
فرزند مغيره از پدرش نقل ميكند: گاهي معاويه در امور سياسي و برنامههايش با من مشورت ميكرد. شبي به ديدار معاويه رفتم. او را مكدر و ناراحت يافتم. سبب را از وي جويا شدم. او چيزي به من گفت و حرفي را كه در زواياي ضميرش پنهان داشته بود، آشکار كرد كه باعث تعجب من شد.
معاويه گفت: اي مغيره! ابوبكر و عمر و عثمان هر كدام خليفه عصر خود بودند و روزگاري را گذرانيدند و رفتند و از خاطرهها محو شدند. اما با اين نام؛ يعني اسم مقدس محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ چه كنم كه هر شب و روز چندين بار بر فراز منارهها تكرار ميشود؟! تا اين قرآن و اين دين باقي است، اين نام هم باقي است. نام خودش را مقارن نام خدا قرار داده است؛ اشهد ان لااله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله.
اي مغيره در اين باب چه ميتوان كرد؟ گفتم: هيچ چارهاي نيست. بايستي تحمل كرد. مغيره ميگويد: از شنيدن اين حرف بسيار متعجب شدم.
دشمني معاويه سرسلسله امويان با نام پيامبر و دشمني محمدبن عبدالوهاب سرسلسله وهابيت با آثار پيامبر بزرگ اسلام از نكات مورد توجه محققين در راستاي شناسايي ماهيت اموي وهابيون است.
صاحب خلاصه الكلام كه از دانشمندان اهل سنت به شمار ميآيد، مينويسد: محمد بن عبدالوهاب، موسس فرقه وهابيت مردم را از صلوات فرستادن بر پيامبر پس از هر نماز منع ميكرد. او مرد نابينايي را كه موذن بود و صداي خوشي داشت، به علت اينكه از فرمان وي پيروي نكرده بود و صلوات را ترك ننمود، به قتل رسانيد. محمد بن عبدالوهاب پس از ارتكاب اين جنايت براي توجيه عمل ننگين خود گفت: گناه ساز و آواز در خانه يك زن بدكاره از صلوات فرستادن بر پيامبر در ماذنهها كمتر است، چون ساز و آواز او گناهي است كه تنها يك نفر را آلوده ميكند، ولي صلوات فرستادن به دنبال هر نماز بدعتي است كه دامن همه را ميگيرد!
شخصي در حضور محمد بن عبدالوهاب گستاخانه ابراز داشت: عصاي دستي من در حال حاضر از شخص محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بهتر است، چون با آن ميتوانم دستکم ماري را از خود دفع كنم و بهرههاي ديگري ببرم، اما محمد مرده است و در وجودش سودي نيست و سخني را نميشنود!
محمد بن عبدالوهاب از گفتار آن مرد گستاخ و بي شرم ابراز رضايت نمود. وهابيون بر این باورند كه مسافرت به عزم زيارت قبر نبي مكرم اسلام حرام است و ويران كردن ضريح و گنبد لازم و تبرك جستن از قبر پيامبر و بوسيدن آن حرام است!
معاويه در دوران حكومت خود اين مجال را نيافت كه به ساحت قدس پيامبر اكرم ـصلي الله عليه و آله و سلم ـ آشكارا اهانت كند، ليكن اخلاف او در دوره کنونی به خواستههاي ننگين وي جامه عمل پوشانيده اند. آنان در سال 1343 به مكه هجوم آورده زادگاه پيامبر و فاطمه زهرا را با خاك يكسان كرده و گنبدهاي قبور مطهر حضرت خديجه ام المومنين و اجداد گرامي پيامبر را تخريب كردند. آنان همچنين به احد رفته و مسجد و مزار حضرت حمزه را ويران
و آن گاه به مدينه آمده و قبور مطهر امامان بقيع را با خاك يكسان كردند.
وهابيت و خوارجهرچند اموي بودن سركردگان وهابيت مطلبي روشن و البته مغفول است و به قول دكتر العماد، آنان گوي دشمني با خاندان پيامبر را از خوارج ربوده اند، در نگاهي دقيق تر ميتوان وهابيت را تركيبي از خوارج و بني اميه دانست. در ميان بني اميه، مفهومي به نام عمليات انتحاري يافت نميشده است، زيرا امويها به خوبي ميدانستند كه حق با اميرالمومنين علي ـ عليه السلام ـ است و همه دشمنيها با آن حضرت به خاطر دنياست؛ بنابراین، عمليات انتحاري براي آنان بدون مفهوم بوده، ولی ناداني و جهالت گروه خوارج به اندازهاي است كه در همه موارد، حق را با خود ميدانند و همه مسلمانان جهان را كافر و مشرك ميبينند، برای همین میپندارند، در صورت انجام عمليات انتحاري لحظهاي بعد در بهشت رضوان جاي خواهند گرفت.
هنگامی که به تاريخچه وهابيت مينگريم، رنج و دردی را كه از ناحيه اين فرقه نصيب امت اسلام شده است، درك ميكنيم. همه عملياتهاي انتحاري توسط گروه وهابيت به وقوع ميپيوندد. آنان افرادي نادان و بي مغز و در عين حال اموي هستند و اين از مشكلات بزرگي است كه امت اسلام و بلكه بشريت را تهديد ميكند.
سران وهابي با بهره از ناداني و جهالت مفرط پيروان خود و به منظور دور ساختن آنان از معارف ناب دين مبين اسلام وهابيون را با ظواهري گول زننده از دين كه منافاتي با اهداف كلي آنان نداشته باشد، سرگرم ميكنند. آنان مردم را ملزم به برپایی نماز جماعت و اهتمام به عبادات ظاهري ميكنند و بدين وسيله در پناه ماسك مذهبي به تخريب مذهب ميپردازند. چنان كه گفتيم، چنين نبوده است كه معاويه مكنونات قلبي خود در دشمنی با نام پيامبر را براي مسلمانان بيان كرده باشد و مردم از اهداف او باخبر باشند، بلكه او در ظاهر خود را فردي دلسوز به دين و دلباخته پيامبر معرفي ميكرده است.
بعيد به نظر ميرسد كه سران وهابيت نيز به اندازه پيروان خود نادان و احمق باشند، بلكه نظريه قوي اين است كه آنان نيز مانند معاويه به باطل بودن مرام خود آگاه هستند و برای همین به صورت پنهاني با يهود و اسرائيل مرتبط بوده و برنامههاي مرتب شدهاي را در راستاي نابود کردن آثار پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ دنبال ميكنند.
با توجه به این مطالب، ميتوان گفت فرقه وهابيت از نظر پيروان خود شباهت بسياري با خوارج و از نظر سران و تئوريسينهاي خود شباهتي زياد و بلكه عينيتي آشكار با بني اميه دارد. مرحوم آيت الله سيد محسن امين در كشف الارتياب وجوه شباهت پيروان فرقه وهابيت و خوارج را به صورت مفصل ارایه فرموده است.
در زير مواردي از اين وجوه را یادآور ميشويم:1ـ وهابيها و خوارج، ظاهري مقدس دارند. به نماز و تلاوت قرآن اهتمام فراوان ميورزند. در مسائل ديني سختگير و فوق العاده خشن عمل ميكنند.
2ـ وهابيها و خوارج جز خودشان بقيه مسلمانان را كافر و مشرك ميدانند و چنانچه قدرت آن را داشته باشند، از ورود همه مسلمين به مسجدالحرام جلوگیری کرده و تمام مسلمانان غيروهابي را از دم تيغ ميگذرانند.
3ـ وهابيت و خوارج مردماني قشري و كوتاه نظر و فوق العاده نافهم هستند. از يك سو در حلال بودن تلفن و تلگراف احتياط ميكنند و از سوي ديگر، خون و مال و ناموس مسلمانان را به بهانه اينكه مثلا قبر پيامبر را بوسيده است، حلال ميدانند. حرف حساب و منطق به مغزشان فرو نميرود. به اينان ميگوييم: مگر شما حجرالاسود را نميبوسيد؟ چه فرقي ميان قبر پيامبر و حجر ميبينيد كه بوسيدن يكي را شرك و ديگري را مستحب ميشماريد؟
ميگويند: چون پيامبر اين سنگ را بوسيده است ما آن را ميبوسيم! به آنان ميگوييم: پس بايد يكي از اين دو را بپذيريم كه پيامبر به مسلمانان اجازه ارتكاب شرك را در مورد حجرالاسود داده است و يا اصولا بوسيدن را شرك ندانيم. مگر حرمت شرك تخصيص بردار است كه ميگوييد در اين مورد حديث و روايت داريم؟ اگر بوسيدن، شرك است، پس اين هم هست و اگر نيست، پس آن هم نيست!! وهابي اين دلايل را ميشنود اما به قدري فهم او شستشو شده كه هيچ اميد خيري به او نيست مگر خدا بخواهد.
4ـ خوارج و وهابيت دشمني با مسلماناني را كه به اصطلاح ايشان مشرك هستند، بر دشمني با يهوديت و مسيحيت و بت پرستي ترجيح ميدهد. اصولا آنها با كفار و مشركين كاري ندارند، بلكه شمشير آنان جز خون مسلمانان سني و يا مومنان شيعي طالب خون ديگري نيست.
مرحوم سيدمحسن امين وجوه، شباهت ديگري را نيز یادآور شده است. كتاب ايشان منبع خوبي براي طالبان علم است. اگر اين فرقه گمراه تنها و تنها از خوارج ميبود و اهداف امويها را دنبال نميكرد، هرچند وجود آنان براي اسلاميان گران و سنگين بود، ليكن خطرات زيادي را
نميتوانست متوجه پایه و بنیان دين كند.
و چه ناگوار است كه در روزگار ما خوارجي به ظهور پيوسته اند كه اهداف معاويه را دنبال ميكنند. هنگاميكه عنصر بي باكي و ناداني و جهالت خشك در خدمت شيطنت معاويه و در سايه ثروت نفت و در پناه اسرائيل قرار گيرد، چه كسي ميتواند بهاري دين خدا برخيزد؟ آيا نداي هل من ناصر حضرت اباعبدالله الحسين به گوش نميرسد؟ آيا مردم كوفه پنبهها را در گوش كرده اند و با خود ميگويند: انشاالله اتفاقي رخ نميدهد! آيا كوفيان با خود ميگويند: از دست ما كاري جز دعا برنميآيد! و حال آن كه كارهاي فراواني را ميتوان انجام داد.
اكنون يزيد دوباره به ميدان آمده است. اگر نميتوان دشمن دين را به زور نيزه و شمشير از ميدان به در كرد، آيا اين امكان هم وجود ندارد كه با استفاده از سلاح قلم و تبليغ او را زمينگير نمود. آيا بي اهتماميما باعث نميشود كه او پيشروي كند و در سالهاي آتي به افقهاي ديگري چشم بدوزد. آيا خطر بني اميه را احساس نميكنيم ؟
فرهنگ سازي بقيعروز بقيع روزي است كه خود را تكاني دهيم و چهره زشت و خطرناك وهابيت را آشکار كنيم. گاه آن رسيده كه دشمن شناسي را از كتابخانهها و مدارس به مجالس عمومي بكشانيم. اگر واقعه عاشورا را در كتابخانهها نگاهداري ميكرديم و آن را به متن جامعه نميكشانديم، اكنون خسارتي بزرگ و جبران ناشدنی را دريافت كرده بوديم. چهره وهابيها در كتابهايي كه توسط انديشمندان شيعه و سني به نگارش درآمده، معرفي شده است و كتابخانهها آکنده از اين كتابهاست؛ اما تا هنگامي كه اين مطالب به مجالس عمومي كشانيده نشود، مبارزه با وهابيت به صورت فرهنگ عمومي درنميآيد. همه اين كتابها وجود دارد و با اين حال، وهابيون روز به روز گستاخ تر ميشوند. باید كاري كرد كه كودك دبستاني و پيرزن روستايي همه و همه از جنايات وهابيها خبردار شوند و همچنان كه در ايام عاشورا مرد و زن روستايي پس انداز مختصر خود را در راه اعتلاي نام اباعبدالله الحسين خرج ميكنند، به همان صورت نيز در ايام بقيع، مجالس روضه خواني را تشكيل دهند و بر وهابيت و بني اميه لعنت و نفرين بفرستند.
متأسفانه قاطبه مسلمانان و حتي بسياري از شيعيان از شناخت افكار و اهداف فرقه ضاله وهابيت محرومند و از شناسايي چنين دشمن خطرناكي غافل مانده اند. هفته بقيع فرصتي طلايي براي جبران گذشتههاست. هر كاري كه در راستاي محو كامل وهابيت از دست ما برميآيد، بايستي جامه عمل بپوشد. در خيابانها و معابر عمومي تابلوهاي بزرگي كه هفته بقيع را به آگاهی عموم برساند نصب و مجالس عزاداري تشكيل ميشود و گويندگان محور سخنان خود را دشمن شناسي و جريان شناسي وهابيت قرار داده و سطح آگاهي مردم را بالا ميبرند.
روز هشتم شوال، زمينه تضارب آرای مومنان و مسلمانان را براي رسيدن به اين هدف بزرگ فراهم ميكند. نباستي نااميد بود. بايد دشمن را شناخت و ديگران را نيز براي مبارزه علمي با دشمن ترغيب كرد. مبادا قدرت و ثروت امويان جديد ترس و نااميدي را بر دل ما پرتو افكند.
مومنان و مسلمانان ميتوانند اين اميد را در خود شكوفا كنند كه در آيندهاي نزديك جهان اسلام از لوث وهابيت پاك شده و سرزمين وحي بازسازي شود. اگر بخواهيم ميتوانيم با توكل بر خداوند متعال در آيندهاي نزديك، حرم امامان مظلوم بقيع را بازسازي كنيم. هرچند در حال حاضر، نبرد مسلحانه با اين قوم گمراه ممكن نیست، نبرد علمي و تلاش در راستاي تخريب اين فرقه از درون كاري ممكن و ممدوح است. كوششهاي ما در اين جهت به لطف خدا بارور خواهد شد و در صورتي كه از موضع انفعالي با دشمن روبهرو نشويم، به آرزوي خود خواهيم رسيد.
وهابيت در صورتي ميتواند به اهداف خود برسد كه مسلمانان در موضع ضعف قرار گيرند. هر قدر ما مسلمانان كوتاهتر بياييم، آنان گستاخ تر ميشوند. هرچند تاكنون چنين بوده است كه ما در حق خودمان ضعيف بودهايم و آنان در باطل خود بسيار پرقدرت بوده اند، هنوز دير نشده؛ هفته بقيع نقطه آغاز تحولي بزرگ است.
اين نوشتار به سهم خود يكي از جنايات بزرگ وهابيت را تشريح ميكند و بدين وسيله چهره وافعي آنان را نمایاین میسازد. ميدانيم در روز هشتم شوال، فرقه ضاله وهابيت به قبرستان بقيع هجوم آورده و قبور مطهر امامان مظلوم بقيع را با خاك يكسان كردند. قبرستان بقيع قبرستان معروفي است كه در صدر اسلام، مسلمين اموات خود را در آن دفن ميكردند. اين قبرستان، يكي از منابع مهم تاريخ اسلام است كه وجود شخصيتهاي تاريخي را اثبات و تأييد كرده و حقايق بسياري را درون خود انباشته است. وضع كنوني قبرستان بقيع، بسيار موهن و تاسف آور و رقت انگيز است. نقشه تخريب آثار و ابنيه اسلامي، نقشه حساب شدهاي بوده كه براي نابودی مستندات و شواهد عيني و آثار تاريخي اسلام توسط فرقه ضاله و گمراه وهابيت به مرحله اجرا درآمده است.
اهداف وهابيتبراي شناخت تاريخ تمدنها، فرهنگها، قوميتها و اديان دو نوع منبع و مأخذ وجود دارد. خوشبختانه تاريخ اسلام در هر دو گونه مستندات، غني و ثروتمند است و از اين نگاه نيز بر تمام اديان برتري دارد.
مستندات محققان در اين زمينه یكي از دو مورد زير است:1 ـ متون و كتب تاريخي2 ـ آثار باستاني و شواهد خارجيمتون تاريخي فراواني در دست هست كه تاريخ اسلام را به تصوير كشيده؛ از صدر اسلام تاكنون تاريخ نويسي و نقل احاديث و روايات مورد همت مسلمين بوده است. سير تاريخ اسلام در تمامي ابعاد، مشخص بوده و رخدادها از طريق كتب تاريخي به نسلهاي بعد منتقل شده است. غناي متون تاريخ اسلام از ويژگيهاي منحصر به فرد دين حنيف به شمار ميآيد.
وهابيون در راستاي تخريب اين منابع ارزشمند از روشهاي گوناگونی استفاده ميكنند که برای آشنايي با راهكارهاي آنان در اين زمینه، ميتوانيد به كتابهاي مفصل مراجعه كنيد. در اينجا، يكي از نمونهها را يادآور ميشويم:
عثمان الخميس يكي از رهبران بزرگ وهابي در كتابي با نام «روشي نو در مطالعه تاريخ صدر اسلام» با كمال جسارت و پررويي، پيشنهاد تحريف كتب تاريخي را مطرح كرده است. هر كسي كه اين كتاب را بخواند، به خوبي خط فكري اموي را در لابلاي سطور آن درمييابد.
وهابيت در پرتو كمكهاي يهود اهداف شومي را درباره كتب تاريخ اسلام دنبال ميكند و اگر خداي ناكرده بتواند به اين هدف خود برسد، بزرگترين خسارتها متوجه جهان اسلام خواهد شد و تاريكي تمام عالم را فرا خواهد گرفت.
دومين نوع از مستندات تاريخي آثار تاريخي به جاي مانده از روزگاران گذشته است. بناها، معابد، قبرها، سكهها و مانند آن از بزرگترين منابع شناخت تاريخ به شمار ميآيد. تدرج و تكامل تمدنها و نيز ميزان ترقي علمي و فرهنگي هر ملتي را ميتوان از آثار تاريخي و ميراث فرهنگي آنان شناخت. تا پیش از تولد امويان جديد در نقاط گوناگون جهان در كشورهاي پهناور عالم اسلام همه جا آثار تمدن مسلمين به چشم ميخورد. در اين ميان، شهرهاي مكه و مدينه از برجستگي ويژهاي برخوردار بوده اند. در اين دو شهر تا پیش از جنايات وهابيها شواهدی موجود بوده است كه هر يك از آنها گوشهاي از تاريخ نوراني پيامبر اكرم را بازگو ميكرد. اين آثار و نشانهها در برخي موارد، بسيار بهتر از كتب سيره ميتواند مردم را با سيره و راه و روش بزرگان ديني آشنا سازد.
وهابيون در صددند تاريخ اسلام را از شواهد خارجي نيز تهي نمايند. تخريب شعائر ديني و نمادهايي كه مردم را به یاد رسول خدا مياندازد، از آرزوهاي ديرينه بني اميه بوده است كه اكنون به دست امويان جديد به مرحله اجرا درميآيد و متأسفانه امت اسلام در برابر اين هتاكيها واکنش نشان نميدهد.
رژيم منحوس و نكبت بار آل سعود در سايه حمايتهاي اسرائيل نابودی منابع تاريخ اسلام را در دستور كار خود قرار داده است. اين رژيم گمراهگر در راستای محو آثار تاريخي، تمام سرزمين حجاز را از يادبودها و يادگارهاي روزهاي تاريخي اسلام خالي كرده است. پيش از به قدرت رسيدن وهابيت، هر زائري كه به حرمين شريفين مشرف ميشد، با ديدن آثار تاريخي اسلام، خود را در نمايشگاه مقدسي احساس ميكرد كه او را از چگونگي حوادث تاريخي و سيره بزرگان ديني آگاه مينمود. اين ابنيه ميتوانست محققان را در تحليلهاي تاريخي خود ياري برساند و آنان را در رسيدن به حواشي و دقايق قضايا و روح حوادث كمك كند؛ برای نمونه، بيت الاحزان حضرت صديقه كبري فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ كه نمادي از اعتراض آن بزرگ بانوي جهان اسلام به حكومت ستمگر ابوبكر و عمر بوده و همچنان ميتوانست اين پيام را به نسلهاي آينده منتقل كند، به دست امويان جديد نابود شد و در نتيجه، یكي از مستندات مهم تاريخ از كف مسلمين ربوده شد.
در روزگار گذشته، هر كسي كه مكاني را به نام بيت الحزن فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ميشنيد در ذهن خود پرسشهاي بسياري را مييافت كه در صورت كنكاش پيرامون آنها به مذهب حقه تشيع رهنمون ميگشت. بيت الاحزان، حجت و امارهاي براي هدايت امت بود كه متاسفانه در اثر غفلت مسلمانان توسط وهابيون گستاخ نابود شد.
آنان در راستاي نابودي همه آثار اسلامي، از هيچ كوششي فروگذار نميكنند و چنانچه قدرت آنان بيش از پيش شود و بتوانند به ابنيه و آثار اسلامي در ديگر كشورها نيز دست يابند قطعا دامنه جنايات خود را گسترده تر خواهند كرد. همچنان كه معاويه و اهل شام بر باطل خود سرسخت و پرتلاش بودند؛ وهابيت نيز در باطل خود بسيار سرسخت و كوشا هستند. در صورتي كه مسلمين جهان نسبت به اين گروه لجوج و جاهل موضع درستی در پیش نگیرند، آنان مواضع خود را مرحله به مرحله به اجرا در خواهند آورد؛ برای نمونه، گام بعدي آنان پس از تخريب بقيع، نفي انتساب هر قبري از قبور اين قبرستان به صاحب آن است.
به تازگی نگهبانان مزدور وهابي در قبرستان بقيع مأمور شده اند كه انتساب قبور را مورد تشكيك قرار دهند؛ مثلا چنان چه قبر عقيل يا مرقد ابراهيم بن رسول الله را به یكي از آنها نشان دهيد و از وي بپرسيد كه اين قبر از كيست و منسوب به چه كسي است؟ در پاسخ شما اظهار بي اطلاعي نموده و ميگويند: ما فقط ميدانيم قبر يكي از مسلمانان است و هرگز به صورت قطعي نميتوانيم بگوييم كه قبر كيست!
اين سياست جديد در بلندمدت راه را براي حذف كلي قبرستان هموار ميسازد. در صورتي كه مسلمين آستين همت بالا نزده و اين گستاخيها را پاسخي دندان شكن ندهند، دور نيست كه سران وهابيت و مزدوران يهود، همان وضعيتي كه براي قبر مطهر حضرت عبدالله بن عبدالمطلب، پدر گرامي پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ به وجود آوردند، براي قبرستان بقيع نيز ايجاد كنند!
قبر شريف حضرت عبدالله از جمله قبوري است كه وهابيان توانستند اثر آن را به طور كلي نابود كرده و آن را در جريان توسعههاي شهري در خيابان قرار داده و پیرامون آن را بازار و هتل بنا كنند. وهابيت به منظور نابودی قبر مطهر ايشان از روش تدريجي و گام به گام بهره بردند. آنان نخست قبر را به صورت مخروبهاي متروكه درآوردند و زمينه را براي كم توجهي و عدم اقبال مسلمانان به اين مكان شريف فراهم نمودند. پس از گذشت مدت زمان لازم به تدريج فضا براي امويها فراهم آمد تا آن را به طور كل، نابود شده و اثري از آن باقي نگذارند.
اينك در آستانه روز بقيع، زمينهاي مبارك پيش آمده است تا به بركت آن مسلمانان بتوانند فرصتهاي از دست رفته را تدارك كنند و تا پیش از اينكه حيلهگران صهيونيست برنامههاي خود را توسط مزدوران وهابي به اجرا درآورند، حركتهاي آگاهي بخش عليه اين فرقه ضاله و گمراه انسجام يابد. لازم است ستادها و تشكلهايي هدفمند تشكيل و استراتژيهاي مناسب و برنامههاي كوتاه مدت و بلندمدت تدوين شود. بايستي سطح آگاهي شيعيان و اهل سنت نسبت به اهداف شوم وهابيت افزون شود.
جنايتهاي وهابيتاين دفتر بناي خود را بر اختصار گذارده است؛ بنابراین، نميتواند بازتاب جنايتهاي وهابيون را ولو به گذرا و اجمالي عهده دار شود. از سوي ديگر، كسي كه ميخواهد تاريخ رشد و نمو اين فرقه گمراه و خونريز را به رشته تحرير درآورد، ناگزير باید در مورد جنايتهاي اين گروه ستمگر نيز قلم فرسايي كند و به اين نكته اذعان نمايد كه اصولا وهابيت را ميتوان مترادف با جنايت و ظلم تلقي نمود. با تحفظ بر اختصار، در اين مجال پارهاي از جنايتهايي كه وهابيون انجام داده اند را يادآوري ميكنيم.
در سال 1216 هجري قمري وهابيون به شهر مقدس كربلاي معلا يورش بردند و حرم شريف را هتك و مردم را قتل عام کردند. گزارش اين واقعه را از زبان ميرزا ابوطالب اصفهاني كه از ده ماه پس از وقوع اين جنايت به شهر كربلا مشرف شده است، ميشنويم.
وي در كتاب خود مينويسد: در روز هجدهم ذيحجه، قريب بيست و پنج هزار وهابي وارد شهر كربلا شدند. اكثر مردم مومن شهر براي زيارت اميرمومنان علي ـ عليه السلام ـ شهر را ترك كرده بودند، لذا شهر به راحتي به تصرف وهابيها درآمد. آنان به حرم مطهر يورش برده و زائران بي دفاع را به قتل رسانيدند. در صحن مقدس خون روان شده بود و حجرههاي صحن مملو از اجساد مقتولين شده بود. شدت آن حادثه و جنايت به حدي بوده است كه بعد از گذشت يازده ماه از آن وقتي جريان را از مردم كربلا جويا ميشوم. آنان ميگريند و مطالبي را نقل ميكنند كه مو بر بدن انسان راست ميشود. وهابيها بعد از كشتار مردم به غارت اموال مردم و نفائس موجود در حرم اباعبدالله الحسين ـ عليه السلام ـپرداختند. آنان ميخواستند خشتهاي طلاي گنبد مطهر را جدا نموده و ببرند اما نتوانستند. قبر مطهر را با كلنگ خراب نموده و جسارت را از حد گذرانيدند. بعد از ارتكاب اين جنايت هولناك، سپاهيان وهابي به نجف يورش بردند اما خوشبختانه نتوانستند وارد شهر مقدس نجف اشرف شوند. حمله وهابيها به شهرهاي مقدس كربلا و نجف باز هم تكرار شد و جنايات بسياري توسط آنان در صفحات سياه تاريخ ثبت گرديد.
خشونت فوق العاده وهابيهاي افراطي چيزي نيست كه بر كسي پنهان باشد. كشتار هولناك طائف و خونريزي وسيعي كه به راه انداختند و سنيهاي طائف را قتل عام کردند. در عصر ما، طالبان و سپاه صحابه و گروه القاعده شاخههاي فعال وهابيت هستند كه شهرت و آوازه آنان در خونريزي و شقاوت به گوش همگان رسيده است.
طالبان پس از تسلط بر افغانستان، آيين وهابيت را به مرحله اجرا گذاردند. آنان بدون تشكيل دادگاه، هر كسي را كه مجرم ميدانستند، مانند گوسفند سر ميبريدند. تصاوير بسيار وحشتناكي كه در آن افراد طالبان تعدادي از جوانان شيعه ايراني را سر ميبریدند، در اينترنت منتشر شده است.
سپاه صحابه یكي از گروههاي تند وهابي است. اين گروه یكي از اهداف مهم خود را مبارزه با عزاداري امام حسين ـ عليه السلام ـ اعلام كرده است. از ديگر اهداف اين گروه، مبارزه با شيعيان است. نزدیک يكصد هزار نفر در عضويت اين گروه درآمده اند. بسياري از حوزههاي علميه و مدارس ايالت پنجاب پاكستان توسط اين گروه اداره ميشود. نام سپاه صحابه یادآور كشتارهاي بيرحمانه شيعيان پاكستان و اين گروه یكي از شاخههاي وهابيت عربستان است.
در حادثه تاسف بار ديگري وهابيون گستاخ و بي شرم دو بار پیاپی به حرمهاي امامان مظلوم شيعه در سامرا حمله و گنبد مطهر و ضريح منور حرمين عسكريين را منفجر کردند. اين فرقه گمراه نسبت به خاندان پيامبر اكرم ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ دشمنی و كينهاي كهنه را در دل ميپرورانند و براي فرو نشانيدن آتش كينه خود به هر ظلم و جنايتي دست ميزنند و در صورتي كه مجال پيدا كنند، هيچ يادبودي از خاندان نبوت را نمييابند، مگر اينكه آن را تخريب نمايند و هيچ فرد محب اهل بيت و شيعهاي را نمييابند، مگر اينكه او را به قتل برسانند.
يادآوري جنايات وهابيت در طول تاريخ و احساس خطري كه از ناحيه آنان در آينده تاريخ ميتواند متوجه جهان اسلام شود، اين تكليف را بر عهده ما ميگذارد كه در بزرگداشت روز بقيع بكوشيم و از اين فرصت به دست آمده و ارزشمند، بیشترین بهره را ببريم.
مبارزه نوين علمي با وهابيتخوشبختانه در دنياي امروز فضاي مجازي اينترنت، اين امكان فراهم آمده است كه حرف خود را به اعماق تاريك عربستان انتقال داده و جوانان سني را از قيد و بند تارهايي كه اطراف آنان تنيده شده است به لطف الهي برهانيم. از آنجا كه معمولا يارگيري فرقه ضاله از ميان جوانان اهل سنت ميباشد، لازم است يكي از اهداف خود را آگاهي جوانان اهل سنت در اطراف و اكناف عالم و به ویژه آگاهي جوانان اهل سنت ايران قرار دهيم. در صورتي كه جوان سني چهره واقعي و دهشتناك وهابيت را ببيند و خطري كه از ناحيه آنان متوجه عزت و عظمت اسلام ميگردد را درك كنند و تاريخچه سفاكي و خونريزي آنان را بخواند، از پيوستن به لشر يزيد و معاويه سرپيچي ميكند. شبهات وهابيون بايد براي اينان نيز به زبان خودشان پاسخدهي شود تا به لطف الهي از وهابي شدن سنيها جلوگيري شود و اين فتنه بزرگ به خاموشي گرايد. اگر نميتوان فردي را به سوي اردوگاه حسيني دعوت کرد، پس باید جلوي افزايش لشكر عمر سعد را گرفت.
برگ برندهاي كه در اين زمينه در دستان ماست، اين كه خوشبختانه افكار تند و انحرافي وهابيون از نظر بسياري از جوانان تحصيل كرده عربستاني غيرقابل قبول بوده و نيازمند اصلاح و تجديدنظر است. برخي از علماي اهل سنت، عليه عقايد وهابيت كتابهايي را به نگارش درآورده اند. از آنجا كه ذهن جوانان سني نسبت به كتابهاي شيعه سمپاشي شده، لذا در آغاز کار مناسب است از كتابهايي كه اهل سنت و وهابيون متجدد به رشته تحرير درآورده اند استفاده كرد.
محمدبن علوي الحسني المكي يكي از عالمان برجسته مالكي مذهب و اهل مكه مكرمه ميباشد. وي كتابي ارزشمند را عليه عقايد وهابيون منتشر كرده است. حلقه درس او در مسجدالحرام از پرجمعيت ترين حلقات درس بوده است. او صاحب تأليفات فراوان در علوم اسلامي است.
ايشان در كتاب «مفاهيم يجب ان تصحح» با اتكاي به منابع معتبر اهل سنت كج فهمي و بلكه نافهمي محمدبن عبدالوهاب را در برداشت از مفاهيمي مانند كفر، ايمان، شرك، توحيد و بدعت بيان كرده است. اين كتاب ارزشمند بارها تجديد چاپ و حتي در عربستان نيز با استقبال فراوان روبهرو شده است.
يكي ديگر از نويسندگان شجاع و منصف اهل سنت عربستان، شيخ حسن بن فرحان مالكي است. او كتابي با نا «داعيه و ليس نبيا» را عرضه كرده است. وي در اين كتاب عقيده شيخ محمدبن عبدالوهاب را در مسأله تكفير مسلمانان به نقد كشيده و مطالب ارزندهاي را عليه مرام وهابيت مطرح نموده است.
همچنان كه در بالا گفته شد، با بهرهگيري از كتابهايي كه اهل سنت عليه وهابيت نوشته اند، ميتوانيم جوانان حجاز و كشورهاي ديگر را از فضاي بستهاي كه امويها به وجود آورنده اند رهايي بخشيم. فرزند بنيانگذار فرقه وهابيت، عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب هنگاميكه پس از سقوط درعيه به مصر رفت و از محيط تعصب آلودي كه پدرش ايجاد كرده بود، به محيط باز مصر منتقل شد و به علوم تازهاي دست يافت، به مكتب اعتدال روي آورد و بر خلاف پدرش تكفير مسلمانان به خاطر پارهاي از بدعتهايي را كه فقط وهابيت بدان معتقد بود، نفي كرد.
نتيجه
روز بقيع، بهانهاي ميمون و مبارك است تا در پرتوي آن همه مسلمانان اعم از شيعه و سني گذشتهها را جبران كنند و در برابر وهابيت كه تركيبي از خوارج و بني اميه است، موضع گيري نمايند. مبادا خمودي ما باعث افزوني سپاه گستاخ و بي شرم يزيد شود! مبادا كوتاهي ما لشكريان بني اميه را جريتر كند و آنان به سوي خيام حمله ور شوند! تا فرصت باقي است دين خدا را دريابيم و بدانيم كه همانا حق و حقيقت، ماندني و قطعا باطل، رفتني است.
«يريدون ليطفئوا نورالله بافواههم و الله متم نوره ولو كره الكافرون».