بازدید 76333

80 زن در حرمسراي ناصرالدين‌شاه!

عصرها مي‌رفتيم حياط شاه، هشتاد زن شاه همه بزك مي‌كنند، زرد، سرخ، سبز، همه رنگ چارقدها كارس نازك، مثل ملائكه‌هاي تعزيه. شاه خودش جلو مي‌افتد، زن‌ها دنبالش. دور حياط مي‌گردد، با تعجيل مثل اين‌كه كسي دنبالش كرده باشد. هر كدام سعي مي‌كنند كه بهتر از ديگري بشوند، شايد...
کد خبر: ۱۸۰۷
تاریخ انتشار: ۲۷ آبان ۱۳۸۶ - ۱۳:۲۶ 18 November 2007
انتشار يك سفرنامه در قالب يك كتاب كه اطلاعاتي دقيق از دربار ناصري به دست مي‌دهد، بخش جديدي از عيش و عشرت‌هاي سلاطين قاجار را آشکار مي‌كند و حاكي از آن است كه بخش مهمي از وقت بالاترين مقام وقت ايران، به چشم‌چراني و خوشگذراني با ده‌ها زن صيغه‌اي او مي‌گذشته است.

هرچند ناصرالدين‌شاه تحت تأثير نفوذ و اقتدار مذهب در جامعه، اجبارا به برخي ظواهر شرعي و حتي مراسم مذهبي احترام مي‌گذاشته، اما او گاه از مراسم تعزيه نيز براي يافتن دختركان معصوم بهره مي‌جسته است.

به گزارش خبرنگار «تابناك» به نقل از سايت كتابخانه تاريخ اسلام و ايران، کتاب حاضر سفرنامه يک خانم کرماني است که در سال 1309 از کرمان عازم بمبئي و از آنجا با کشتي عازم جده شده و پس از اعمال حج از راه جبل به عتبات عاليات برگشته و پس از زيارت مراقد اهل بيت عازم ايران شده است. در قم به جاي بازگشت به کرمان عازم تهران شده و در آنجا به دليل آشنايي با برخي از امراي کرمان به درون دربار ناصري راه پيدا مي کند. دو سوم سفرنامه مطالب مربوط به دربار ناصري است.

اطلاعاتي كه اين حاجيه خانم كرماني از دربار ناصري داده جالب و خواندني است و براي كساني كه در پي دانستن تاريخ اجتماعي اين دوره آن هم بخش ويژه دربار ناصري هستند بسيار با ارزش خواهد بود.

محل اقامت وي در تهران منزل حشمت الدوله بوده و چون دختر وي، همسر ناصرالدين شاه بوده، وي با شاه و زنان او آشنا شده است. وي در اين يك سال و اندي در مراسم عقد و ازدواج و عزاداري و تعزيه و ديگر مناسبت‌ها مشاركت داشته و از هر قسمت، نكاتي را در اين سفرنامه آورده كه خواندني است. در واقع اين سفرنامه، گذري بر زندگي زنانه در دربار ناصري است.

نخستين پديده‌اي که او مي‌بيند و بسا از آن شگفت‌زده شده و آن را وصف مي‌کند، حضور هشتاد زن به عنوان همسر ناصرالدين شاه در دربار است: «روزها هي هي زن‌هاي شاه مي‌آمدند، تماشا مي‌كردم. عصرها مي‌رفتيم حياط شاه، هشتاد زن شاه همه بزك مي‌كنند، زرد، سرخ، سبز، همه رنگ چارقدها كارس نازك، مثل ملائكه‌هاي تعزيه. شاه خودش جلو مي‌افتد، زن‌ها دنبالش. دور حياط مي‌گردد، با تعجيل مثل اين‌كه كسي دنبالش كرده باشد. گاهي با غلام‌بچه‌ها گو بازي مي‌كند. گاهي با زن‌ها شوخي مي‌كند». واقعا اين شاه با کدام يک از زنانش به سر مي‌برد: «هر كدام سعي مي‌كنند كه بهتر از ديگري بشوند، شايد شاه امشب آن را ببرد. در سر شام شاه، انيس‌الدوله بايست بنشيند، ولي نمي‌خورد».

سه ساعت شام خوردن طول مي‌کشد. اما داستان ادامه مي‌يابد: «سه ساعتي كه شام برداشته مي‌شود، زن‌ها مي‌روند بالا توي قصر. چند نفر از اين خدمتكارهاي خانم‌ها كه شاه صيغه كرده، آواز دارند، ساز هم مي‌زنند. شاه خودش پيانو مي‌زند. عزيز‌السلطان [مليجک] رقاصي مي‌كند، آن صيغه‌ها هم ساز مي‌زنند. زن‌هاي ديگر از شاهزاده و غيره همه حاضرند. بعضي‌ها مي‌نشينند، بعضي‌ها مي‌ايستند. تا شش از شب رفته آنها را مرخص مي‌كنند كه برويد، برويد. همه مي‌روند سر منزل‌هاشان. هر كدام كه شاه خواست، بعد غلام‌بچه مي‌آيد كه شاه شما را خواسته. آن شخص مي‌رود. عمل كه گذشت، خود برمي‌گردد، اگرچه انيس‌الدولة مقرّب باشد. آن وقت دو نفر از عمله‌جات قهوه‌خانه كه بيشتر آنها هم زن شاه هستند، مي‌نشينند تا صبح شاه را مي‌مالند».

مراسم تعزيه يکي از جاهايي است که شاه براي ديدن زن‌ها و دخترها از آن استفاده کرده افرادي را گزينش مي‌کند. کساني تعمدا دخترانشان را مي‌آورند تا مقبول شاه واقع شوند: «امروز که شنبه بيستم است، باز ظهر از خواب برخاسته، به طريق ديروز رفتم تعزيه. ولي شاه اينجا شب [و] روز پهلوي زن‌هايش مي‌نشيند. منزل خاصي ندارد. گاهي اين اطاق، گاهي آن اطاق، گاهي پشت زنبوري با زن‌ها صحبت مي‌كند. دخترهاي مردم را تماشا مي‌كند، پول مي‌دهد. مردم بي‌عار هم دخترها را مي‌آورند نشان مي‌دهند. ديروز تا حال شش هفت دختر سراغ دادند، پسند نكرده».

و در جاي ديگر: «امروز كه شنبه هجدهم است، باز هم اندران بودم. يك خدمتكاري امين اقدس دارد، زينب نام. او را مدتي است شاه مي‌خواهد. امروز او را صيغه كردند. عصري او را بزك كردند، بردند پيش شاه. امشب هم شاه او را برد».
اتفاق مي‌افتاد که شاه دختري را مي‌گرفت و به خواهر او هم علاقمند مي‌شد و مشکلاتي پديد مي‌آمد.

و در جاي ديگر از يک محفل عروسي که زنان و دختران نشسته‌اند سخن به ميان مي‌آيد: «بعد از ظهر كه شد، شاه آمد اين اطاق آن اطاق گردش كرد. با زن‌هاي فرنگي خيلي محبّت كرد. رفت آن اطاقي كه عصرانه برايش گذارده بودند و پيشكش، آنجا نشست، عصرانه خورد. زن‌هاي نايب‌السلطنه را تماشا كرد. بعد آمد در آن اطاقي كه عروس آوردند نشاندند، عروس را تماشا كرد. آن وقت افتاد توي زن‌هاي مردم و دخترهاي مردم. يك دختري هم پسند كرد، گفت فردا بياورند اندران».

و در جاي ديگر: «امروز كه پنجشنبه بيست و دوم است، اوّل مي‌روند مسجد... در حياط آقاباشي كه اعتماد الحرم است، تعزيه است. شاه هم مي‌آيد. در يك اطاق پيش زن‌ها مي‌نشيند. دوره اطاق است. هر اطاقي مال خانمي است و كلفتش. بعضي خانم‌ها كه پيش شاه مي‌نشينند. شاه از پشت زنبوري با زن‌ها صحبت مي‌كند، پول مي‌دهد به زن‌ها. امروز كه جمعه بيست و سوم است، رفتيم تعزيه. اين خانم‌ها هر كدام دوست [و] رفيقي دارند، وعده مي‌گيرند. دايه‌ها، دختر دايه‌ها، امروز سه دختر از توي آدم‌هاي خانم‌ها پسند كرد. تعزيه كه تمام شد، اينها را بردند حياط امين اقدس. خوب زير [و] روي اينها را ديد. گفت امشب اينها را نگاه داريد، فردا صبح من مي‌خواهم عكس اينها را بيندازم. امروز كه شنبه بيست و چهارم است، شاه صبح از خواب برخاست. دخترها را بردند حياط امين اقدس. جواهر زيادي آوردند، اينها را جواهر زدند. روي صندلي نشستند. شاه خودش عكس اينها را انداخت. ما هم رفتيم تماشا. يكي از اينها را پسند كرد. سپرد به دست همان خانمي كه بسته‌بان بود». «امروز كه پنج‌شنبه بيست و نهم است، دختره‌اي كه شاه سپرده بود، آوردند، صيغه خواندند. شب بزك كردند، بردند براي شاه».
سلام پرواز
خیرات نان
بلیط اتوبوس
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱۷
انتشار یافته: ۰
پس بی دلیل نبوده که بخشهای بزرگی از ایران در آن دوران از کشورما جدا شد و انگلیس توانست نفوذ خود را در ایران گسترش دهد. این قبیل شاهان نقاط کور و تاریک ایران زمین هستند.
اگر كسي تارخ مختصري از اين مرزو بوم بداند و سرحدات آن را بشناسد مي داند كه چه مصيبت عظيمي بر اين ملت رفته است بطوريكه امروز جمهوريهاي استقلال يافته از آن ايران بود جمهوري آذربايجان ارمنستان تاجيكستان گرجستان ازبكستان و تركمنستان و الخ با اين حال دم خانواده شهدا گرم كه فرزندانشان نگذاشتند وجبي از خاك ايران عزيز در اشغال صدام معدوم و جنايتكار و همراهانش باشد
آقا هشتاد تا فقط اشانتیون بوده. مثل سر كوه یخی که اکثرش زیر آب است. ظل الله در سفر به هر شهر و روستایی چند تا از زیباترین دختران رو به عنوان هدیه بسمل می کردند. به قول یکی از رفقا می گفت با این حساب نصف ایران نوه نتیجه های قاجار هستند!!!
حال ما محصول گذشته ماست. از اين پادشاهان بي كفايت است كه ما از گردونه توسعه عقب افتاده ايم و سرمايه هاي اجتماعيمان به تاراج رفت و امروزه بي بضاعت از فرهنگهاي غني گذشته خود مانند جوانمردي و گذشت ... شده ايم. همانطور كه گفتند واقعا دم شهدا گرم
در آن هنگام كه اروپاييان رشد علمي خود را آغاز كرده و به سرعت در حال گشودن بابهاي علمي جديد بودند شاهان خيانتكار قاجار هم در حال گشودن بابهاي حرمسراي خود و توسعه آن و عقب افتادن تاريخي علمي ايرانيان بودند
و بعد هم همين سيكل توسط پهلوي ها تكرار شد به شيوه مدرن و غربي.
در این چهارصد سال اخیر در تنها جنگی که حتی یک وجب از خاک مقدس ایران جدا نشد ، جنگ با عراق بود . اما در زمان این ملعون که واقعا یک لکه ننگ برای ایران و تاریخ ایران هست چه جفایی به کشور شد که همه می دانند ...
الحق که باید گفت درود و سلام و رحمت بی انتهای الهی بر شهیدان و جانبازان و رزمندگان دوره دفاع مقدس که اکنون شرافت و عظمت و بزرگواری در دنیا را برای ملت ما آوردند. درود بی پایان خداوند متعال بر امام شهیدان والامقام و سلام و درود بر مادران و پدران و فرزندان و همسران رنج کشیده این شهیدان. بی شک ملت ایران از پیر و جوان و از قدیم و جدید تا نسلهای متوالی از آن نسل شهید پرور نورانی شاکر و سپاسگذار خواهند بود. ... و نفرین خدا بر باد دهندگان سرزمین و حیثیت ایران از گذشتگان تا آیندگان.
جالب بود

برگی از تاریخ تاریک ایران و حکومت قاجار
ان زمان كه اروپا در فكر انرژي هسته اي بود . پادشاهان ايران دنبال چه بودند ؟؟
یکی همچون سردار بزرگ امیر کبیر گرچه صدارت را از دست همین شاه بی لیاقت گرفت اما با نبوغ و وجدان کاری داشت کار هایی اساسی می کرد که باز همین شاه بی لیاقت آن کاری را کرد که نباید ، و اگر همه کارهای بد این شخص را بشود از حافظه زدود اما فرمان کشتن امير كبير ، فرزند پاک میهن را هرگز.
در كتابي خواندم كه ناصرالدين شاه را در مكاشفه اي مي بينند مي گويد كاش در دنيا بيش از اين به ياد خدا بودم ! او حسرت مي خورد كه چرا از ياد خدا اينقدر غافل بوده است . بله ناصرالدين شاه در عذاب الهي بسر مي برد ، حداقل بخاطر قتل امير كبير نخست وزيري كه دستور قتل آن ملعون يعني علي محمد باب پيامبر فرقه ضاله بهائيت را داده بود . خداوند امير كبير را غرق در رحمت واسعه اش فرمايد .
حرمسرا همیشه تو تاریخ ایران بوده فقط هر دوران اسمها و روش آن عوض شده
خيانتي كه شاهاي قاجار به اين كشور كرد هيچ كس نكرده است.
از خراب کردن گذشتگان چه عاید شما می شود ، این فقط ضربه به خودمان است ، چرا از خوبی های کوروش و داریوش نمی نویسید ، اینها بهرحال شاهان دوره گذشته کشور ما بوده اند چه خوب و چه بد لذا جزو تاریخ این مرز بوم هستند . مرد باشید برای یکبار هم شده چاپ کنید
"مردم بي‌عار هم دخترها را مي‌آورند نشان مي‌دهند."
"آن وقت افتاد توي زن‌هاي مردم و دخترهاي مردم. يك دختري هم پسند كرد، گفت فردا بياورند اندران"

آن مردم لايق آن شاهند و اين مردم نيز ...
"هر مردمي لياقت حاكماني را دارند كه بر آنان حكومت مي كنند" علي (ع)
مراسم خود جمع و مراسمات غلط است .
حتما اگر يك همچين افراد بي لياقتي در صدر امور قرار نمي گرفتند ما الان پيشرفتگي هاي زيادي را داشتيم.
سلسله قاجار ننگ تاریخ ایران است .زمانی که اسب پیشرفت اروپاییان چهار نعل میتاختند پادشاهان قاجار به فکر عیاشی و ریخت و پاش و حیف و میل بیت المال بودند.
همه اين مسائل برميگردد به اين كه در آن موقع كسي حق اعتراض وانتقاد را نداشت كه نتيجه آن ازدست رفتن بخشائي از كشور وعقب ماندن ساير قسمتهاي آن بود والله به خدا انتقادو اعتراض خيلي خوب ونعمت است بيائيد انتقاد، نه تمجيدرا در جامعه بصورت فرهنگ در بياوريم
50 سالی که مشغول شهوترانی بودند، انگليس و ديگر کشورهای اروپايی سرگرم کشتيرانی و تصرف سرزمينهايی جديد بودند. اين همان سالهايی است که قطعات ايران چپ و راست از ما جدا ميشدند. خدا اين ملعون و ديگر شاهان خائن را لعنت هميشگی کند.
الان ما باید یکی از ابرقدرت ها باشیم ما باید جای امریکا بودیم(از لحاظ اقتصادی) که با بودن این خروس صفتها شدیم کشور جهان سومی.
برچسب منتخب
# ماه رمضان # عید نوروز # جهش تولید با مشارکت مردم # دعای روز هجدهم رمضان # شب قدر