بازدید 40736

خودزني به شيوه ما ايرانيان (بخش دهم)

محمد مطهري
کد خبر: ۱۶۶۶۰
تاریخ انتشار: ۰۷ شهريور ۱۳۸۷ - ۱۲:۱۵ 28 August 2008
پس از انتشار مقاله نهم انتظار مي‌رفت برخي خوانندگان خرده گيرند که چرا نقد برخي سياست‌هاي کنوني و عملکرد مسئولان در طي هشت مقاله را ناتمام گذاشته و به نقد رفتار خودمان يعني ما ايرانيان پرداختم. اما نه تنها در ميان انبوه نظرات خوانندگان چنين انتقادي يافت نشد، بلکه برخي از اينکه چرا نقد رفتار ما مردم صريحتر بيان نشده بود گله مند بودند. خوشبختانه هر روز بيشتر و بيشتر اين باور عموميت پيدا مي‌کند که تا ايراني درست نشود ايران درست نمي‌شود.

در يک نگاه ابتدايي، رفتار يک ملت مسلمان قاعدتا بايد از ملل غير مسلمان بهتر باشد، زيرا هيچ مکتبي مانند اسلام بر مسئول بودن آدمي در قبال کوچکترين عملش (مثقال ذره) تأکيد نکرده است. به همين منوال، رفتار يک ملت شيعه بايد از ملل سني مذهب بهتر باشد چرا که از «اعتقادات ضروري شيعه» عرضه شدن اعمال بر پيامبر (ص) و ائمه اطهار عليهم السلام است و طبق روايات در هر دوشنبه و پنجشنبه اعمال ما بر حضرت ولي الله الاعظم امام عصر(ع) عرضه مي‌شود (روايات ذيل تفسير توبه/105).

متاسفانه مي‌بينيم ما شيعيان حتي در مسأله‌اي به اهميت نماز از اهل تسنن عقب افتاده‌ايم. هنگام اذان در شهرهاي ما تغيير محسوسي در خيابانها مشاهده نمي‌شود و حتي از برگزار نکردن مسابقات فوتبال در وقت اذان عاجز مانده‌ايم، در حالي که برادران سني عليرغم تقيد به خواندن نمازها در پنج وقت به جاي سه وقت، ليگ‌هاي خود را خارج از وقت اذان و منظم‌تر از ما برگزار مي‌کنند. مولاي ما امير المؤمنين (ع)، همرديف «تقوي» ما را به «نظم» سفارش کرده است (اوصيکم بتقوي ا... و نظم امرکم)، اما يک مشکل هميشگي ما همين بي‌نظمي بوده است. شروع نشدن مجلس در ساعت مقرر توسط خود قانونگذاران در طول سي سال گذشته فقط يک نمونه است. (مجموعا 3265 مورد غيبت و 6664 تاخير تنها در يک دوره مجلس، خسارتي بالغ بر 206 ميليارد تومان بر جاي گذاشته است. فارس/21 خرداد 1387).

به راستي اين همه گلايه و شکايت از تبعيض، قانون شکني، بي‌انصافي، حرمت شکني، پارتي‌بازي، بي‌توجهي يا عدم رعايت حق ديگران در اداره، مغازه، تاکسي، کلانتري، گمرک، بيمارستان و دادگاه، گله از کيست جز گله مردم از مردم؟ گله و شکايت ايراني از رفتار ايراني مربوط به دوران پس از انقلاب نيست؛ دهه‌هاست که هر کس که در رفتار ما دقيق شود، خصوصا اگر به خارج از کشور پا گذاشته باشد، بر برخي عقب ماندگيهاي رفتاري ما افسوس مي‌خورد.

البته در دنيا ملت بي‌عيب و نقص وجود نداشته و جامعه مطلوب اسلامي در جهان کنوني مصداق ندارد. برخي مباني و ويژگيهاي جوامع مدرن که تکيه بر «فرد گرايي» يکي از آنهاست در بينش اسلامي مورد قبول نيست. آن جوامع مشکلات خود را داشته و به نحو ديگري بيمارند و قطعا نمي‌توانند الگوي ما باشند. در عين حال پياده کردن امور مثبت آن جوامع در جامعه ما نه تنها منعي ندارد بلکه لازم است، همچنانکه در تعليمات اسلامي علم را ولو نزد منافق باشد بايد آموخت.(در اينجا بحث‌ها و اختلافات تئوريک مطرح است که خارج از بحث فعلي ماست).

اما يک تفاوت ميان بيماري رفتاري ما و بيماري رفتاري بسياري از ملل ديگر وجود دارد و آن اينکه آنان مشکلات پيش پا افتاده را حل کرده و موفق به ايجاد آرامش ـ ولو ظاهري ـ در جامعه شده‌اند، امري که ما چه قبل و چه بعد از انقلاب از ايجاد آن ناتوان بوده‌ايم. آنها ديگر معضلاتي به نام دعواي در صف، متلک پراني، بوق زدن براي کسي که ثانيه‌اي ديرتر حرکت مي‌کند، آشغال ريختن، تمسخر ديگران، عدم رعايت حق يکديگر، پارتي بازي، بگومگو بر سر ميزان کرايه و امثال آن نداشته و يا بسيار کمتر دارند.

ما متأسفانه در جامعه از يکديگر کم آزار فيزيکي و غير فيزيکي نمي‌بينيم. حتي مشکلات اوليه عبور و مرور را حل نکرده‌ايم. هنوز يک فرد به ويژه يک سالمند نمي‌تواند با آرامش از عرض خيابان عبور کند (بارها ديده‌ايم که سالمندان عصايشان را به سمت رانندگان حرکت مي‌دهند تا آنان را زير نگيرند).

در بررسي رفتار اجتماعي ما ايرانيان اولين پرسش اين است که عيب‌هاي رفتاري ما چيست؟ دوم آنکه چه عواملي ما را به اين وضع کشانده است؟ سومين سؤال اين است که درمانها و راه حل‌ها اعم از ريشه‌اي و بلند مدت و يا فوري کدام است؟ همه اين پرسشها حتي سوال اول که به نظر پاسخ سهل تري دارد، پيچيدگي‌هاي خود را دارند و پاسخ دقيق به آنها نياز به کار جمعي و مداوم ده‌ها متخصص در رشته‌هاي گوناگون از اسلام شناس و ايران شناس گرفته تا روانشناس و جامعه شناس دارد. من در حد بضاعت ناچيز خود و حوصله اين مقالات به بيان چند نکته بسنده مي‌کنم.

عيب‌هايمان را کم و بيش مي‌دانيم. برخي راه حلهاي اساسي و ريشه‌اي مثل لزوم آموزش در مدارس نيز مورد اتفاق است. من در اين بخش مي‌خواهم تنها يکي از عواملي را که، به عقيده من، ما را به وضع کنوني کشانده است توضيح دهم که در ضمن به راه حل اين مشکل نيز اشاره خواهد شد.

دهه‌هاست که براي بسياري از گردشگراني که پس از رواج استفاده از خودرو، از ايران ديدن کرده‌اند اين امر به صورت يک معما درامده که چگونه است که همان افرادي که براي عبور از يک درب اين قدر به هم تعارف مي‌کنند همين که پشت فرمان اتومبيل مي‌نشينند تبديل به انسان‌هاي ديگري شده و حاضر به دادن راه به رانندگان ديگر نيستند؟ آيا اين محفظه فلزي چهار چرخ است که چنين روحيات را دگرگون مي‌کند؟

البته از اين معماها در رفتار ما کم نيست. مثلا مدپرستي غربي به لايه‌هايي از جامعه ما نفوذ مي‌کند اما فرهنگ رايج «استفاده از لوازم دست دوم» در غرب به فرهنگ ما راه پيدا نمي‌کند. اين قبيل معماها داستان ديگري است که محل بحث ما نيست.

تأمل درباره معماي گردشگران در مورد ناسازگاري ميان فرهنگ تعارف و فرهنگ رانندگي در ايران، ما را به سوي شناخت يکي از عوامل ناهنجاري رفتاري در کشورمان هدايت مي‌کند. چند مثال به توضيح مطلب کمک مي‌کند.

در هنگام خريد از مغازه‌اي که ما مشتري دائمش نبوده و به طور اتفاقي از آن خريد مي‌کنيم، بارها ديده‌ايم که خريدار ديگري وارد مي‌شود و مورد توجه ويژه فروشنده قرار مي‌گيرد. فروشنده عباراتي از قبيل «چاکريم» و «نوکريم» و «در خدمتيم» و «فداي شما» را تقديمش مي‌کند، خارج از نوبت خريد به کارش رسيدگي کرده و حتي به او اجازه مي‌دهد سري هم به پشت پيشخوان بزند. او کيست و اين توجه ويژه و چندين بار اعلام مخلص و نوکر بودن مغازه دار به چه دليل صورت مي‌گيرد؟ آيا او يک مقام کشوري است يا يک سرمايه دار بزرگ؟ هيچکدام، او مغازه دار ديگري مثل قصاب، ميوه فروش، الکتريکي، چلوکبابي و يا کارمند بانک «در همان محل» است.

اين همه اظهار ارادت براي آن است که اين آقاي فروشنده مي‌داند که منافعش با منافع آن فرد گره خورده است. اگر امروز جنس خوب در اختيار قصاب محل قرار ندهد و اظهار ارادت نکند، فردا از گوشت خوب خبري نيست؛ همين طور اگر کفش فروش محل، جنس خوب به کارمند بانک همان محل ندهد فردا بايد مثل مردم عادي در صف بانک بايستد و نمي‌تواند از در پشتي بانک، چک‌ها را به متصدي بسپرد و برود و با يک «قربانت، کار ما رو راه بنداز» از صف بانک خلاص شود.

مغازه داران يک محل معمولا رابطه خوبي با هم دارند؛ چرا که خوب درک کرده‌اند که چوب رفتار غير صميمانه با مغازه داران محل را خيلي زود خواهند خورد. (اين يک قاعده عرفي است، نه عقلي و طبعا استثنائاتي هم دارد). پس ما خوب مي‌دانيم که با کسي که چگونگي رفتار ما با او بر منافع آينده ما تأثير دارد، بايد محترمانه و بلکه مخلصانه مواجه شويم.

مي‌دانيد مشکل ما ايرانيان از کجا آغاز مي‌شود؟ آنجا که پا را از دايره رفقا و اهل محل فراتر گذاشته و خود را نه در يک محله کوچک بلکه در يک جامعه چند صد هزار نفري يا چند ميليوني مي‌بينيم. در اينجا ديگر از تأثير رفتار امروز خود بر منافع آينده خودمان غافل مي‌مانيم. هنگام مکالمه تلفني، مواجهات روزانه، رانندگي، حساب کردن کرايه و... همه را غريبه مي‌دانيم و گمان مي‌کنيم چون اين افراد از آشنايان ما نيستند، هر طور که با ديگران برخورد کنيم بر منافع آينده ما تأثيري ندارد در حالي که اين يک تصور باطل است.

فرض کنيد خودرو يک خانم در يک خيابان شلوغ خاموش مي‌شود و چند صد خودرو از کنارش رد مي‌شود. اگر اين توقف که راننده در ايجاد آن بي‌تقصير بوده به مدت نيم ساعت باعث کندي ترافيک شود، چند عکس العمل از قبيل متلک، در هم کشيدن چهره، نگاه غضب آلود و بوق از جانب ما و امثال ما او را مي‌نوازد؟ تعارف نداريم، لا اقل دهها. اين خانم کيست؟ مدير، پزشک، معلم، کارمند، منشي، دانشجو، خانه دار، و مهمتر، مادري از همين جامعه است که به غير از خانواده و فرزندان خود، روزانه با ده‌ها، صدها و گاهي هزاران نفر سر و کار دارد. اين فشار عصبي که بر او وارد شده در وجود او دفن نمي‌شود، بلکه به افراد ديگر منتقل مي‌شود.

از طرف ديگر، وقتي برخي افراد جامعه چنين بي‌صبرانه با بانوي راننده‌اي که اتومبيلش متوقف شده برخورد مي‌کنند، اکثر بانوان با يک نوع فشار عصبي و نگراني پشت فرمان مي‌نشينند و در هنگام ترافيک آرامش لازم را نداشته، نگرانند که ماشينشان خاموش نشود. حال نسل بعدي را چه کسي به دنيا مي‌آورد؟ جز همين بانوان؟ امروزه تأثيرات منفي عصبي شدن بانوان در دوران بارداري بر نوزادشان اثبات شده است.

پس متلک پران يا انسان کم صبر امروز نه تنها فضاي جامعه کنوني را نا آرام مي‌کند بلکه به سلب آرامش رواني از جامعه آينده که فرزندان خودش هم در آن رشد خواهند کرد کمک مي‌کند. بنابراين در اينجا نيز منافع آينده خود فرد در خطر قرار مي‌گيرد اما چون واسطه‌هاي زيادي در ميان است شخص فکر مي‌کند که بانوي راننده‌اي را مسخره کرده و مطلب تمام شده است.

همچنين کارمندي که با کاهلي، کار ارباب رجوع را به تأخير مي‌اندازد فکر مي‌کند با کار کمتر همان حقوق را گرفته و در واقع برد کرده است. اين ارباب رجوع کيستند؟ جز پرستار، معلم، مغازه دار، تعميرکار، استاد، راننده، کارمند، کارگر، نانوا و امثال آن؟ اين افراد که بي‌جهت علاف شده‌اند ناخواسته عدم آرامش خود را در محل کار و غير آن به ديگر افراد جامعه منتقل مي‌کنند. با حال و هواي شاد و انبساط خاطر به منزل نمي‌روند و حتي اين عصبيت و کم حوصلگي به فرزندان معصوم آنان نيز منتقل مي‌شود. جالب اين است که همين کارمندي که کار مردم را راه نمي‌اندازد يا راننده‌اي که بر سر پنجاه تومان کرايه بلوا راه مي‌اندازد و حتي لايي کشي که اعصاب هزاران نفر را به هم مي‌ريزد، فردا که مثلا با بيمارستان سر و کار پيدا مي‌کند انتظار مواجهه با يک پرستار بسيار خوش برخورد را دارد و بعد هم تاله مي‌کند که در ژاپن رسيدگي به کار ارباب رجوع چنين است و در آلمان چنان.

در يک شهر چند ميليون نفري فقط هزار حق خوري، بي‌توجهي يا کشمکش در روز، چون به طور تصاعدي بر ديگران اثر مي‌گذارد به راحتي چند صد هزار نفر را در همان روز تحت تأثير قرار مي‌دهد که صد البته اين امر به چشم نمي‌آيد. تاثير روابط اجتماعي شبيه به بازي «دومينو» است. کافي است يک مهره از جامعه از حال تعادل خارج شود اين عدم تعادل سلسله وار به مهره‌هاي ديگر منتقل مي‌شود.

کسي که چنين (دو تصوير زير) با ديگران سخن مي‌گويد فکر مي‌کند که اين نحو برخورد چون با غريبه هاست ضرري متوجه او نخواهد کرد:

البته همه تقصير متوجه اين افراد نيست. همان دومينوي بدرفتاري با ديگران در جامعه ما، در اينجا چنين محصولي داده است. در مقابل، عده‌اي نيز همواره سعي کرده و مي‌کنند با رفتار و گفتار خود به جامعه آرامش تزريق کنند:

هنوز براي بسياري از ما روشن نشده است که افرادي که در يک جامعه زندگي مي‌کنند حکم ماهيان يک استخر را دارند. هر ماهي که آب اين استخر را آلوده کند، در واقع اين آب را براي همه، از جمله خودش، آلوده کرده است. کسي که با رشوه مشکلش را حل کرده و کار را به نفع خود تمام کرده است فکر مي‌کند گليم خود را از آب بيرون کشيده و پيروز ميدان شده است، در حالي که اب زلالي را به حقه بازي و دغل بازي آلوده کرده که خودش و نسلش و دوستانش بايد در آينده دور و نزديک از همان آب استفاده کنند. به تعبير ديگر، هر کس که با رفتار نادرست خود آب دهان در ظرف جامعه مي‌ريزد خود ناگزير از آن آب خواهد خورد. (شکي نيست که براي اصلاح جامعه بايد زمينه‌هاي بدرفتاري را هم از بين برد ولي اين خارج ار بحث فعلي است).

آيا ما امروزه در فضاي آلوده زندگي نمي‌کنيم؟ تهران فقط هوايش آلوده نيست، فضايش هم آلوده است مثل بقيه شهرها. اين فضا را همه آلوده نکرده‌اند؛ بسياري آن را آلوده کرده و همه مجبورند در آن زندگي کنند.

آيا عجيب نيست که در برخي کشور ها، بعضا با ملتي ملحد، اگر دانش آموزي بگويد به مدرسه نيامدم چون مريض بودم از او مي‌پذيرند چرا که اصل بر اعتماد است و هيچکس بهتر از خود بيمار حال بيمار را درک نمي‌کند، ولي در ايران نه تنها سخن خود دانش آموز درباره بيمار بودنش مقبول نيست، بلکه تصديق پدر و مادر هم کافي نيست و گواهي پزشک لازم است تا معلوم شود اين سه با هم تباني نکرده و دروغ نمي‌گويند؟ (قبل از انقلاب هم چنين بود). گاهي گواهي پزشک را هم اداره آموزش و پرورش بايد نأييد کند تا تقلبي نباشد!

ما از اين نحوه برخورد توهين آميز آزرده نمي‌شويم چون به فضاي آلوده‌اي که خود درست کرده‌ايم عادت کرده‌ايم. ابتدا چنين قانوني نبوده ولي وقتي تعدادي در نسلهاي گذشته دروغ پشت دروغ گفته و خيلي هم احساس «زرنگي» کرده‌اند اين بي‌اعتمادي اولياي مدرسه نسبت به دانش آموز و پدر و مادرش را براي همه از جمله نسل خود به يادگار گذاشته‌اند. همين يک نوع برخورد با دانش آموز پيش دبستاني و دبستاني، از کودکي اين امر را در ذهن او جايگير مي‌کند که تلقي مدير و معلم وناظم از ميزان صداقت من اين مقدار است که من دروغ مي‌گويم مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. آيا به آساني مي‌توان از او يک نوجوان و جوان هميشه راستگو ساخت؟

در فضايي که خود آلوده کرده‌ايم سراغ دادن اموري که در يک فرهنگ سالم نوعي توهين است ولي براي ما توهين به حساب نمي‌آيد مشکل نيست. آنقدر حقه و کلک و رشوه در برخي کارها شايع شده است که مثلا براي گروه ناظر بر ساختمان گروه ناظر ديگري مي‌گذاريم تا بر کار ناظران نظارت کنند! در اکثر مجالس عروسي، ظرف يکي دو نوع از غذاهاي پر طرفدار - با اينکه به ميزان کافي هست - روي ميز گذاشته نمي‌شود بلکه توسط کارکنان سالن گردانده مي‌شود، زيرا در بين ما مردم حتي در هنگام خوردن، آدم‌هايي که به حق و سهم خود قانع نبوده و ملاحظه ديگران را نمي‌کنند کم نيستند.

امروز اين جمله براي همه ما آشناست: «در فلان اداره آشنا سراغ نداري؟» گاهي براي انجام يک کار قانوني هم آشنا و پارتي لازم است! چرا؟ چون برخورد ما با رفيق و آشنا با برخورد ما با غريبه بسيار متفاوت است با اين خيال خام که با غريبه بده و بستاني نداريم. بله، بده بستان مستقيم نداريم ولي غافليم که بده بستانها و در واقع نده نستانهاي غير مستقيم دائما بر همه ما تأثير مي‌گذارد.

با اين توضيحات پاسخ معماي گردشگران روشن مي‌شود. تعارفات ما هنگام ورود و خروج معمولا در جايي است که طرفهاي مقابل را مي‌شناسيم يا آنها ما را مي‌شناسند. هنگام خروج از مکانهاي شلوغ مثل ورزشگاه نه تنها از تعارف خبري نيست بلکه کشته هم داده‌ايم. تعارفات ما در آستانه در، غالبا جلوه‌اي از رفيق بازي و رو در بايستي است و نه از سر احترام به حقوق ديگران. بنابراين هنگام رانندگي، اين محفظه آهني ما را عوض نمي‌کند، بلکه ما همان آدمها هستيم که ديگر با رفيق سر و کار نداريم بنابراين جاي تعارف هم نيست. اگر استثنائا يکدفعه يک نفر آشنا در هنگام رانندگي ببينيم (مثلا معلم يا رئيس) نه تنها به او راه مي‌دهيم بلکه تا جايي که بشود روي فرمان هم به احترام خم مي‌شويم.

آنچه درباره ملاحظه رفقا گفته شد نبايد اشتباه فهميده شود. سخن من اين نيست که با دوستانمان مثل غريبه‌ها برخورد کنيم. مي‌گويم اگر نگاه ما به کساني هم که نمي‌شناسيم کمي دوستانه‌تر باشد سودش در نهايت به خودمان برمي گردد.

در برخي کشورها هنگام تماس با بانک، اداره پست و همه ادارات دولتي و اماکن عمومي همين که متصدي احساس مي‌کند صحبت شما تمام شده و مي‌خواهيد خداحافظي کنيد چنين جمله‌اي مي‌گويد: «آيا خدمت ديگري هست که بتوانم براي شما انجام دهم؟». براي اين کارمند تفاوت نمي‌کند که شما که هستي، در حسابت دو دلار داري يا يک ميليون دلار، لهجه داري که نشان مي‌دهد اهل آن کشور هستي يا نه، در هر صورت با چنين جملاتي به شما و در واقع به خودش احترام مي‌گذارد، زيرا وقتي به جامعه احترام تزريق مي‌کند از همان جامعه هم احترام مي‌بيند. اگر در ايران ما همين يک جمله يا بهتر از آن – که بيش از پنج ثانيه طول نمي‌کشد- در انتهاي مکالمات اداري با مردم گفته مي‌شد ـ يعني در روز صدها هزار بار تکرار مي‌شد ـ چه اثري در اجتماع مي‌گذاشت؟

تحليلي که ارائه شد صرف نظر از آموزه‌هاي ديني است. کسي که‌ايمان واقعي به قرآن و سنت داشته باشد از چنين تحليلي که بر پايه منفعت طلبي انسان است بي‌نياز است. فرد متدين مي‌داند که عالم را مدبري است که بسياري از اعمال را در همين دنيا پاسخ مي‌دهد. پيامبر(ص) فرمود: کسي که به ديگران رحم نکند به او رحم نمي‌شود. آخرت هم که جاي خود دارد.

البته وقتي مي‌گوييم رفيق بازي در جامعه ما رسوخ پيدا کرده است شامل بسياري از مسئولان هم مي‌شود. از اين جهت است که تصوير زير براي ما تعجب برانگيز است. اين پيرمرد در 3 آوريل 2002 بيش از 24 ساعت در راهرو يک بيمارستان در جنوب مونترال در کانادا روي برانکارد در انتظار خالي شدن تخت نگهداشته شد. او کيست؟ آقاي موريس کرتين برادر 90 ساله نخست وزير وقت کانادا که از قضا خود يک پزشک جراح بود. اگر قرار است نوبت در بيمارستان رعايت شود براي جراح بيمارستان هم بايد رعايت شود ولو برادر عاليترين مقام کشور باشد. وي هفت ماه بعد درگذشت.

ما عدم تبعيض‌هاي بسيار بالاتر از اين را در رفتار بزرگان دين خود در اموري مانند قطع دست سراغ داريم. در عين حال نبايد تحسين فعل صحيح غيرمسلمانان را نادرست بپنداريم. قرآن کريم از يک طرف شديدا برخي عقايد باطل مسيحيان را مورد عتاب قرار مي‌دهد: «از اين عقيده آنان، نزديک است آسمانها از هم فرو ريزد و زمين بشکافد و کوه‌ها درهم شکسته فرو ريزند» (مريم/90). از طرف ديگر، آنجا که درباره عملي از اهل کتاب سخن مي‌گويد انصاف را کاملا رعايت مي‌کند. فعل درست برخي از آنان را تحسين مي‌کند و فعل نادرست آنان را تقبيح: «از اهل کتاب کساني هستند که اگر مال بسياري نزد آنان به امانت بگذاري به تو بازمي گردانند و کساني از آنان هستند که اگر ديناري نزد آنان به امانت گذاري به تو باز نمي‌گردانند»(ال عمران/75). (قابل توجه است که قرآن «بيان حسن» را بر «بيان عيب» حتي در مورد غيرمسلمان مقدم کرده است).

برخي معتقدند که ما بايد از مردم خودمان يکسره «تجليل» کنيم و از بيگانگان يکسره انتقاد (نمونه آن روح حاکم بر گزارش‌هايي است که دفاتر صدا وسيما در خارج از کشور در اين سي سال برايمان ارسال کرده‌اند). اين تجليل‌ها ما را از عيوب خود غافل کرده و به جايي هم نرسانده است. رفتار ايرانيان آنجا که استحقاق تجليل دارد بايد مورد تشويق قرار گيرد؛ ولي آنجا که ايرادي هست بايد ابتدا «تحليل» کنيم که چرا به اين روز گرفتار آمده‌ايم. علاوه بر تحليل، «تطبيق» و مقايسه رفتار خود با ديگران مي‌تواند کاملا مفيد واقع شود.

اين مقايسه‌ها اگر به درستي صورت گيرد و ما را از غناي مکتب خود غافل نکند نه تنها مضر نيست بلکه در رقابت با ديگر ملل، انگيزه اصلاح در مردم ما را مضاعف مي‌کند. اگر بببنيم دو کارگر در چين که شب را کنار خيابان خوابيده‌اند، صبح قبل از شروع کار فرصت را از دست نداده و هر دو نفر بي‌دريغ مشغول خواندن کتاب شده‌اند و يا کارگري در همان کشور از چند دقيقه فرصت استراحت در ميان کار روزانه براي مطالعه بهره گرفته است، شايد به حدود چند صد هزار نفر از ما که هر روز در صف نان و غير نان به جاي مطالعه يکديگر را نگاه مي‌کنيم انگيزه بدهد.

بديهي است که بيماري به نام «رفتار اجتماعي در ايران» با رفتن به يک کلينيک خوب نمي‌شود، يک داروي شفا بخش ندارد، مدتها بايد تحت نظر باشد، تيم‌هاي مختلف پزشکي روي او کار کنند، از قرص و شربت و کپسول بايد استفاده کند، نياز به ارتوپدي و ورزش دارد. اما در درجه اول بايد شکرگزار باشد که عضوهاي سالمي هم دارد و باور داشته باشد که مي‌تواند خوب شود و در مورد بيماري خود اغراق نکند. در بيان عيب‌هاي خود نبايد چنان به خود سرکوفت زده و به روي خود شمشير بکشيم که ديگر قدرت بازسازي در خود باقي نگذاريم. اگر کرامت جامعه حفظ نشود نتيجه مطلوب به دست نخواهد آمد.

حاصل آنکه چه خدا محور باشيم و چه منفعت محور، در حوزه بحث فعلي راه پيش بردن اخلاق اجتماعي، مشترک است: با غريبه‌ها بهتر تا کنيم. ما ايرانيان به «مهمان نوازي» شهره‌ايم و «غريب نواز» هم هستيم ولي «غريبه نواز» نيستيم. اگر کمي از «رفيق نوازي» کم کرده و بر «غريبه نوازي» بيفزاييم تاثير مثبت و سريع آن را در نحوه مواجهه جامعه با خود تجربه خواهيم کرد.

muhammadmotahari@gmail.com

---------------------------------------------------
از آقايان عزيزي، محبي و حسيني که عکسهاي ارسالي آنها در اين مقاله مورد استفاده قرار گرفت و نيز از همه کساني که براي همکاري اعلام آمادگي کرده‌اند تشکر مي‌کنم.
تور تابستان ۱۴۰۳
آموزشگاه آرایشگری مردانه
چیلر
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
جانا سخن از زبان ما مي گويي
هرچند وقتي دقت مي كنم مي بينم بعضي از اين مشكلات تو وجود خود من هم هست و احساس شرم مي كنم. متاسفانه ما عادت كرديم كه از همه انتظار خوب بودن داشته باشيم اما در مقابل خودمون خوب نباشيم!
ببینید آقای مطهری عزیز
در جوامع دیگر که بعضی از آنها حتی اعتقادی به دنیای پس از مرگ و بهشت و جهنم هم ندارند به فرزندان خود می آموزندکه اگر دوست نداری به حقوق تو تجاوز شود به حقوق دیگران تجاوز نکن. مثلا اگر دوست نداری کسی بدون اجازه به وسایل شخصی تو دست بزند پس تو هم بدون اجازه به وسایل شخصی کسی دست نزن. اگر دوست نداری کسی چیزی از تو بدزدد پس از دیگران دزدی نکن. اگر دوست نداری به تو دروغ بگویند پس به کسی دروغ نگو. اگر دوست نداری به ناموس تو تجاوز شود پس به ناموس دیگران تجاوز نکن و...
این دیگران هم شامل خواهر , برادر, همسایه , دوست و همه افراد جامعه میشود. البته واضح است به آنها آموخته می شود که قانون هم وجود داردکه هر کس به حق دیگری تجاوز کند مجازات میشود.
اما در جامعه ما به فرزندان ما یاد داده می شود که هرکس به حقوق دیگران تجاوز کند و آدم بدی باشد و دروغ بگوید و ... پس از مرگش به جهنم خواهد رفت و در غیر اینصورت اگر هر کس اصول اخلاق را رعایت کند و آدم خوبی باشد ( که البته در عرف کنونی جامعه ما آدم خوب به عنوان آدم ساده و پخمه معرفی میگردد و نه زرنگ و دستوپا دار!)به بهشت خواهد رفت.
...
فرار از قانون و مجازات هم که در کشور ما چندان دشوار نیست و در اکثر موارد مجازاتها هم آنقدر سنگین نیست که نتوان آنرا تحمل کرد. تازه برای دروغ گفتن , آزاردادن دیگران و بسیاری از زیر پا گذاشتن حقوق دیگران هم که مجازاتی وجود ندارد (غیر از کمی عذاب وجدان کوچولو که اون هم برطرف میشه!)
خودتان قضاوت کنید که آیا میتوان انتظار داشت وضع جامعه ما چیزی غیر این که اکنون دچار شده باشد؟
در متن شما در پاراگراف 16 یک جمله وجود داشت که به نظرم کلیدی میباشد: "در اينجا ديگر از تأثير رفتار امروز خود بر منافع آينده خودمان غافل مي‌مانيم"
یکی از مسایل حاد شایع در رفتارهای ما گسترش انتقاد از دیگران است.از اوضاع سیاسی اقتصادی .فرهنگی اجتماعی است.وهمه منتقد هستند ومعلوم نیست چه کسانی مبرا هستند.اما همه منتقدان هم خود به نوعی در اموری مشکل دارند در مقابل درب منازل دیگران پارک مکنند .آشغال میگذارند .در صف جا میزنند.در زندگی آپاتمانی در مقابل درب واحد خود کفش های خود را رهامیگذارند .در یک محیط باصفا پس از ترک انجا کلی زباله پلاستیک و... بجا میگذارند خلاصه خوب که در رفتارهای خودمان دقت میکنیم میبینیم ماآموزش زندگی سیستمی ندیده ایم دستورات دین این آموزها را داده است اما گویی آنرا فقط برای ثواب وعقاب گفته اند در حالی که همه برای آثار تبعی آن بر زندگی خود ما بوده است .به نظرم این مقالات اعلام نیاز جدی جامعه برای اصلاح است که مصلحان پیشرو نظیر آفای مطهری بانگ آنرا بر آورده اند.باید از مدرسه آغاز کرد زندگی با جمع را با همه جزییات آن از محیط آپارتمان. خیابان. پارک. بانک. تردد.ادب اجتماعی .احترام به قومیت ها. حقوق همسایه.آموزش داده شود.
با سلام
من هر 10 بخش مطالب شما را به دقت خواندم و باید بگویم حقیقتا تاثیر گذار بود.به نظرم اینگونه مطالب باید بارهاو بارها تکرار شود تا نتیجه مطلوب به دست آید.شاید نیاز به ایجاد بنیادی باشد به نام>که همه مردم بتوانند عضو آن باشند و در مواقع لزوم فراخوانده شوند.حبیبی/فوق لیسانس
بنظر من یکی از موثرترین ابزار در کشور ما برای اصلاح این "خودزنی"، رسانه ملی است که متاسفانه بیشتر به فکر ایجاد "خود شیفتگی" کاذب در مخاطب بجای واقع گرایی است. به واقع هنگامی که انسان تاثیر شگرف برنامه های مفید (ولی نادر) در رسانه ملی در مردم را می بیند حسرت می خورد که چرا بحث مهم دو مقاله اخیر (اصلاح خود مردم) عملا در برنامه های این رسانه نقشی ندارد. در عوض هرگاه شاهد مصاحبه رسانه با یک فرد خارجی در داخل ایران می باشیم تنها چیزی که می شنویم به به و چه چه آن فرد از رفتار و آداب و مهمان نوازی و ... ما مردم است. در مقابل حداقل من یاد ندارم یکی از خصایل خوب ملل دیگر، ولو بصورت کم رنگ، در رسانه بازتابی داشته باشد. بدون هیچگونه تعصب، مایل هستم علت این طرز بینش و طرز فکر رسانه ملی و محاسن احتمالی آن را بدانم.
بسیار بسیار عالی بود(به خاطر تأثیرش)
اگر لطف کنید مطالب را کوتاهتر ومستمر بیاورید مطمئناً تأثیر بیشتری خواهد داشت.
اي كاش سايت تابناك يك شبكه تلويزيوني بود و همه مردم ايران ميتونستن بدون زحمت و هزينه به اين مطالب و اطلاعات دسترسي داشته باشن و خودمون درباره رفتارهايي كه شايد ديگه واسه ما يك امر عادي شده قضاوت كرده واحتمالا براي اصلاحش هم كاري مي كرديم .
سلام
خدا خيرت دهد آقاي مطهري
اي كاش چنين متون ساده و همه فهم و جذاب و در عين حال پر محتوايي، دستمايه توليد مستمر برنامه‌هاي راديويي و تلويزيوني شود.
من كه در تلويزيون به غير از تعريف الكي از خودمان كه مبتني بر واقعيت هم نيست چيزي نمي‌بينم.
کافی است کمی از نوک دماغ اون ورتر را ببینیم
ضربه زننده ترین رفتار وقتی است که از طرف متولی دیده شود
مثلا مربی ورزش که تاکید میکند با کفش خیابانی داخل سالن راه نرویم خودش با کفش بیرون از سالن درداخل مربی گری نماید
معلمی که خودش دردوره ضمن خدمت مطلقا علاقه ای به یادگیری ندارد وتنها گرفتن نمره قبولی ان هم با تقلب را دنبال میکند و................
به نام خدا
واقعیت این است که همه باید تلاش کنیم. مسوولین از مردم بخواهند و مردم از مسوولین. مردم از مردم بخواهند و مسولین از مسولین. به شکایات کوچک و حرکت در عرض هم بها بدهیم.
همه از این وضع خسته اند.
ایمان داشته باشیم که اگر بخواهیم خدا نیز درهای رحمتش را بر ما می گشاید. نه تنها تخریب راحت است که ساختن هم راحت است. فقط توکل و همت می‌خواهد.
ماجرای کمربند ایمنی را به خاطر بیاوریم.
باز هم متشکریم
با سلام در يك كشور خارجي ساكن هستم و تفاوتها را كاملا درك مي كنم . هنگامي كه در خيابان از محل خط كشي عابر پياده عبور مي كنم و با بالا گرفتن دستم كليه رانندگان با اتومبيل آخرين مدلشان متوقف شده و تا زماني كه من از عرض دو طرف خيابان عبور نكردم به اين توقف ادامه مي دهند احساس غرور و شخصيت مي كنم . لذت مي برم زماني كه در هنگام خريد تا نفر جلويي كارش با خونسردي كامل به اتمام نرسيده افراد ديگر بدون اعتراض منتظر مي ايستند . احساس سرخوشي مي كنم كه علي رغم خارجي بودن همان حقوقي برايم رعايت مي شود كه براي هموطنان خودشان . بسيار شادمانم كه تا چندي ديگر به ميان هموطنان باز مي گردم ولي بسيار اندوهگين كه باز هم بايد شاهد تفاوتها باشم . از شما برادر محترم براي نوشتن واقعيتها سپاسگزارم باشد كه روزي احترام به شخصيت ايران و ايراني جزو فضايل و سرلوحه عمل ما گردد.
در سفری به لندن در یکی از فرعی ها خانم مسنی که از معلولیت جسمی رنج می برد از کنار من رد شد. حالت سر و گردن ایشان به شکلی بود که انعطاف لازم برای نگاه به اطراف برایش خیلی سخت بود. من ناخودآگاه بعد از چند قدم برگشتم و متوجه شدم ایشان می خواهد از عرض خیابان که پر تردد هم بود عبور کند. به عادت ایران خواستم بروم و همراهیش کنم تا از خیابان رد شود. این خانم بدون نگاه دقیق به خیابان ( چون جسمش این اجازه را به او نمی داد ) وارد آن شد و بلافاصله همه ماشین ها از هر دو سوی خیابان با فاصله ای حدود 10 متر با این خانم ترمز کردند و او به راحتی رد شد! والله از این که یادم آمد در خیابان های تهران برای رد شدن از عرض خیابان به همراه همسر و فرزند 11 ساله ام از ترس به خود می لرزم خجالت کشیدم و دیدم در این جامعه حتی نیازی به نیکوکاری و انساندوستی من و امثال من ندارند.
توصیه می کنم یک بار در میدان تجریش ( ابتدای ولی عصر ) نحوه رفتار رانندگان با عابران پیاده ، خصوصا سالمندان را ،روی خط عابر پیاده تماشا کنید. دیروز در پیاده روی مقابل صدا و سیما حداقل 5 موتورسوار محترم با آسودگی خیال در پیاده رو آن هم با سرعت زیاد در تردد بودند.
نکته آخر : به فرزندم آموزش داده ام که حتی در خیابان یکطرفه حتما مواظب هر دو طرف باشد و دیگر آن که در هر شرایط حق تقدم عبور با وسیله نقلیه است !!
واقعا به مسایل مهمی اشاره نمودید جامعه ما به لحاظ اخلاق اجتماعی کاملا بیمار است. ای کاش سازمانهایی مثل صدا و سیما و شهرداری کمی از بودجه کلان خود را صرف این امور مهم میکردند
يک در صدي از اين مشکل به خاطر سيست هاي غلط صدا و سيماست!!!
و در صد زيادي به خاطر اينه که مسولين ما که هميشه از ملت تعريف مي کنند و اين رو القا مي کنند که مشکلات م به خاطر رفتار يک عده اي خاص هست و نه خود ملت و ملت ما هميشه با تمدن و فرهنگ بوده!!!.
واقعا بعضي اوقات آنقدر از فكر كردن به بي فرهنگي ما ايراني ها در بعضي كارها منزجز مي شوم كه قصد دارم با اين افراد دعواي فيزيكي كنم!!
با صرف تعریف از این مقالات به جایی نمی رسیم. فرهیختگان باید برای نفوذ این مقالات در بطن جامعه قدمی بردارند. اگر نامه ای با هزار امضا توسط اساتید دانشگاه، متفکران، روحانیان ، و یا در حرکتی دیگر توسط هنرمندان، ورزشکاران و .... افراد جامعه را به خواندن این مقالات ترغیب کنند قدم بزرگی در تأثیرگذاری آن در رفتار مردم و مسئولان پدید خواهد آورد. تابناک می تواند در این راستا قدم بزرگی بردارد- یک استاد دانشگاه
من در لندن به يك منطقه رفته بودم که بقول خودشون منطقه (Pank) ها بود و واقعا سر و وضع عجيب غريبی داشتن و از نظر ما ایرانیها ادمهای کافری بودن, اما وقتی یکی از همين آدمها در خیابون تنش خیلی اروم و کاملا تصادفی به من خورد خيلی سریع برگشت و از من عذرخواهی کرد. اونجا بود كه به خودم گفتم وای بر من که این همه ادعا دارم اما شعور و ادبم در حد این ادم هم نیست. واقعا کی میخوایم از خواب بیدار بشیم و یک ذره به هم احترام بگذاریم؟؟؟؟؟
باسلام و سپاس بیکران از این مقاله منسجم. من 22سال است که درسوئد زندگی می کنم.نهایت آرزویم برای ایران وایرانی نظم،آرامش و احترام متقابلی است که افراد اینجا به یکدیگردارند. تابستان امسال دیداری از ایران عزیز داشتم و هرگز جرات نکردم پشت فرمان بنشینم . پای پیاده هم از دست اتومبیلها در امان نبودم . خلاصه ترافیک و برخورد و برداشت انسانها از یکدیگر برایم به عینه ثابت کرد که تنها راه نجات،کار فرهنگی مردم بر روی خودشان است.شاید و حتمن اگرمنهم پایم به اروپا نرسیده بود،شانس چنین مقایسه ای را نداشتم. متاسفانه ما راههای پیشگیری را نمیدانیم . یک سرما خوردگی جزئی را با یک کیسه پر از دارو خوب میکنیم . حال آنکه راز سلامتی ما و جامعه مان تنها دست خودمان است ولاغیر.البته رادیو و تلوزیون می تواند سهم بزرگی را در آموزش مردم داشته باشد. امید که مقاله محکم شما ما را هشیار کند.
مشكل اينجا است كه تمامي مسائل اجتماعي كشور ما اسير رابطه و ارتباطات غلط و ناعادلانه شده است . راست وحسيني اگر آشنائي با يك رابط تاثيرگذار و نام آشنا با صاحب مناصب داشته باشي زنده اي والا پشيزي به حق و حقوقت ارزش نميگذارند.
با سلام و عرض ارادت
من و خانواده ام به عنوان يك موضوع آموزشي هميشه از سخنان پدر بزرگوار تان استفاده مي‌كنيم
متاسفانه در جامعه امروز گاهي اوقات با مواردي برخورد مي‌كنيم كه تاسف برانگيز است
يك ماه پيش در ايستگاه راه اهن يكي از شهرهاي كشور منتظر بوديم ايستگاه واقعا تميز بود و مسئولين وظيفه خودر ار انجام داده بودند اما در چشم بر هم زدني توسط يك خانوادة محلي كثيف شد (پوست تخمه) شايد ذكر اين مطلب درست نباشد اما اين اتفاقي است كه هرروز در مناطق مختلف شهر ميآفتد و حتي در خودرو هاي عمومي نمي دانم چرا مسئولين در اين موارد جريمه وضع نميكنند يا موردي مثل ريختن آب دهن بر روي زمين آيا واقعا براي يك مسلمان اين عمل تعريف سده است.
متاسفانه ما خودمان را زير تمدن چند صد هزار ساله پنهان كرده ايم ما با هم تعارف داريم
به نظر من با خيلي روشن مسائل عنوان شود تا قبح اعمال در نظر همه معلوم گردد و صدا و سيما مي‌ـواند نقش مهمي را ايفا كند .
اي كاش واقعا به خاطر مذهب مان و معلمان مان در جهان سرآمد بوديم .
به نام خدا

آقای دکترمطهری ازمقالاتی که می نویسید بسیارتشکرمی کنم .درواقع شمادردواقعی جامعه رابیان می کنید.من مدتی بودکه طرزرفتارمردم کشورمون زیاددقیق شده بودم .به این نتیجه رسیدم که بسیاری ازمشکلات جامعه بااصلاح رفتارتک تک آدم هابرطرف می شود.
با تشکر :مقالات زیبایی می باشد گر چه هزینه فرصتی زیادی از شما می گیرد لطفا ادامه دهید.
خدا وکیلی ما کی میخواهیم کمی به خودمان فکر کنیم همش کارمان شده دنبال تهیه مخارج زندگی و تجملات باشیم و از همه چیز که اطراف ما اتفاق می افتد چشم پوشی کنیم خودم را می گویم با گفتن ای بابا به من چه و از این حرفها به راحتی از کنار تمام مشکلات می گذریم.
سلام به نظر من اصلاح رفتار اجتماعي را بايد از دبستان و راهنمايي شروع كرد.جز اين چاره ديگري نيست.
با سلام يكي از عمده ترين منابعي كه مي تواند بر روي شعور اجتماعي اثر زيادي بگذارد رسانه جمعي به ويژه تلوزيون است آنجايي كه فيلمها و سريالهايي كه در اكثر موارد نه فرزند حرمت پدر و مادر را دارد و نه پدر و مادر به فرزند خود اعتماد دارند و يا گزارشاتي كه شما به ان اشاره كرديد هم مصداق ديگري است كه چهره اي از آن طرف مرزها براي ما مي سازند كه ما تصور مي كنيم همين رفتار ما بهترين رفتار است البته از اين مورد هم كه ما سرمان را زير برف كرده و خيال مي كنيم كسي به رفتار ما توجهي ندارد و ما هرطور رفتار كنيم كسي به ما اعتنايي ندارد و اگر خطايي از ما سر زد كسي ما را سرزنش نخواهد كرد را هم نبايد ناديده بگيريم اما به عنوان آخرين نكته بايد بگويم كه در اين مقاله مي بايست كمي مصداقي تر و ناهنجاري هاي اصولي تري بحث مي شد
با تشکر بسیار از آقای مطهری در کنکاش و وا کاوی اینگونه مسائل فرهنگیپیشنهاد میکنم ایشان یک سایت مستقل درست کند و این مسایل در آنجا مورد بحث قرار گیرد.فرهنگ ایرانی بیمار شده است و قبل از آنکه دیر شود باید مداوا شود.دزدی یک امر عادی شده است.بي احترامی، کلاس و احترام به دیگران سادگي قلمداد میشود.من پارسال در خیابان قرنی در حالی که باران شدیدی هم میبارید از داخل جوی آب بیرون کشیدم ولی نه عابرین پیاده و نه ماشین سواران کمک نکردند و من مجبور شدم تا نزدیکی های امجدیه او و وسایلش را پیاده به منزلش برسانم.جامعه ایرانی جامعه وا نفسا شده است..کارشناسان واقعی و جامعه شناسان منطقی فکری بکنند.چون همه در این کشتی نشسته ایم و در صورت حادثه ای همه غرق خواهیم شد.
من یک جا درخواست کار داده بودم و به خاطر سهل انگاری کارمندان بخش گزینش آنجا این فرصت کار تقریبا از دستم رفت. حالا هر موقع زنگ می زنم تا پیگیری کنم شاکی هم می شوند و بدون خداحافظی گوشی را قطع می کنند. گناه من که در بهترین دانشگاه صنعتی ایران درس خوانده ام چیست؟؟؟؟؟
استاد معظم استحضار داريد كه يكي از آفتهايي كه حركتهاي اصلاحي در مملكت ما دارند و بنظر مي رسد در اين مقالات نيز با آن مواجه هستيم ان است كه نبايد انتظار داشت كه تمام اشكالات همه با هم و فورا اصلاح شوند بلكه بايد اولا ليستي از آنها تهيه نمود و سپس آنها را اولويت بندي كرده و براي آنها راه حل ارائه نمود. شما در اين مقالات مسائل متعددي را مطرح كرديد كه هر كدام نياز به ريشه يابي و ارائه راه حل مختص به خود دارد. اگر شما برجسته ترين و مهلكت ترين مورد را انتخاب كرديه ايد بايد روي ارائه راه حل و عملياتي شدن آن اقدام نماييد نه اينكه موضوع ديگري را مطرح نماييد. توجه بفرماييد كه مشكلات معيشتي نقش عمده اي در عملكرد اجتماعي دارد
با سلام و تشکر و قدردانی از زحمات جنابعالی . عرض بنده این است چرا مسئولان و صدا و سیما به این مسائل توجهی ندارند ؟؟؟؟
صدا و سیما با اینکه می تواند خیلی موثر باشد و سهم زیادی در این موضوع داشته باشد اما دم و دقیقه سریالها و فیلمهای مزخرف و بی محتوا (که خودشان میگویند آخره محتواست) پخش میکنند و انگار مردم را به مسخره گرفتند . به خدا از این وضع خسته شده ایم . خیلی ها را دیده ام که رغبتی به دیدن برنامه های تلویزیون ندارند البته اخیرا این مسئله بسیار شدت یافته اگر هم رغبتی بوده یا از سر ناچاری و یا دیدن سریالها و اخبار است .
به هر حال امید داریم مردم عزیز و مسئولان به این مسائل بپردازند . انشاالله
با تشکر از زحمات شما
كاش ميشد مباحث ايشان كه انصافا"درد مردم ما است را به نحو شايسته و كارا همراه با تاثير مثبته به اطلاع عموم مردم رساند تا اثر بخشي آن افزايش يافته بلكه از اين محل اندكي ارامش به مردم اعطاءشود،خدايا آن روز دست يافتني است ...فقط ميدانم كه بايد از خود شروع كرده و به خانواده ،اقوام،دوستان و آشنايان تا سرحد ممكن منعكس كنيم سخت نيست فقط و فقط كمي همت و ارزني اراده لازم است كه اطمينان دارم همه ما از آن بهره منديم ولي آن را فراموش كرده ايم....
جناب آقای مطهری مقالات شما بسیار جالب وتحسین برانگیز است ولی واقعا چه باید کرد !!!وقتی از این مملکت پابیرون میگذاری میبینی تفاوت ازکجاست تا به کجا.بارهابه کشورهای گوناگون سفر کردم ولی در هر مسافرت ترس از این رادارم که بگویم ایرانی هستم زیرا ایرانی بودن مترادف با بی نظمی ,بی تربیتی ,بی ادب ,سرقت ,عقب مانده وووووووقتی میخواهم سر بالا کنم وبگویم اینها درست نیست میبینم واقعیت دارد .چند روز قبل از یکی از خیابانهای تهران عبور میکردم ناگهان از دور چیزهایی را دروسط خیابان دیدم هرچه حدس زدم که چه چیز است ذهنم یاری نکرد تااینکه به محل رسیدم دیدم انبوهی از لیوانهای یکبار مصرف که به مناسبت میلاد آقایمان شربت داده اند گفتم خدایا خاک بر سر من که این وضعیت را که در چند کشوری که به آنجا مسافرت داشته ام ودر بعضی جاها جرم محسوب میشود ندیده ام اینجا به این مناسبت عظیم میبینم ,حالم دگرگون شد که این گوشه ای از فرهنگ غنی ما ایرانیان است ؟؟؟؟
براي اولين بار يك مقاله را دو بار خواندم چقدر جالب والبته چقدر متاثر كننده!!
سلام

با تشکر از دکتر مطهری عزیز بخاطر بیان دردی که خیلیها از این منظر به اون نگاه نمیکنند. بنده چند پیشنهاد دارم :
1 - همراه داشتن کارت ملی رو برای همه و در همه حال اجباری کنید.اونوقت افرادی که کارهایی از قبیل : رد شدن از خیابان در هنگام قرمز بودن چراغ عابران، اندختن آب دهان در معابر ، بی احترامی به حقوق دیگران از قبیل دریافت خدمات خارج از صف(خصوصا در بانکها)، سیگار کشیدن در مکانهای عمومی و ... را انجام میدهند جریمه کرده و تا پرداخت این جریمه هیچگونه معامله ای از طرف ایشان بصورت قانونی ممکن نباشد.
2 - خواهشا مواردی از قبیل سیگار کشیدن رانندگان محترم اتوبوس (شهری و بین شهری) و تاکسیها بطور جدی تری مورد توجه قرار بگیرد تا مسافران با واژه های "میتونی پیاده شی، کسی دعوتت نکرده سوار شی،ماشین خودمه و ..." مواجه نشوند.
با تشکر
من از شما (سايت تابناك) و جناب آقاي مطهري كمال تشكر را دارم ؛ وقتي آمار بازديدكنندگان را مي بينم خوشحال تر ميشوم ولي خواهشي از استاد دارم تا عمق ناهنجاريها را براي مسئولين صدا و سيما بصورت خاص بيان كنند تا از اين دانشگاه بزرگ بجاي برنامه هاي كم اهميت به اين مسايل پرداخته شود و يك انقلاب رسانه ايي - اجتماعي ايجاد شود تا اكثر مردم از درد خود آشنا شده و بدانند كه اساساً جهل بزرگترين دشمن انسان است .
چند روز پيش به يك مسافرت در شمال رفتم ،باور كنيد مناظر زيباي شمال ،ساحل ، و رودخانه هاي ميان راه تبديل به زباله سرا شده .اين نشان از بي نظمي و كج سليقگي ماست .با خود چه مي كنيم .تهران به شهر موش ها تبديل شده .بي نظمي تبديل به يك فرهنگ شده بايد بجنبيم واين عادات را هر چه سريعتر از خود دور كنيم.
این نوع رفتار که هر کسی تنها به کسانی که میشناسد احترام میگذارد، مختص زندگی روستایی است که در آن تمام روستا یکدیگر میشناسند و به هم احترام می گذارند. تمدن چند هزار ساله ما نیز به همین شکل سپری شده. ولی آنجایی که همین افراد در شهری بزرگ زندگی کنند، بدلیل عدم آموزش شهرنشینی، نمی دانند که حالا باید با افرادی که نمیشناسند چطور رفتار کنند؟
با تشکر از مقاله خوبتان. باید این مطلب را در مورد وضعیت رانندگی در ایران اضافه نمود که رانندگان خطا کار بدانند وقتی رعایت حق تقدم را نمیکنند و رانندگان دارای حق تقدم به دلیل ترس و احتیاط مجبور به ترمز زدن می شوند. آن ترمزی که به اجبار استفاده می کنند دارای هزینه ای است که عامل آن ان راننده ی خطا کار است و این مساله خطا کاری نیز می تواند ناشی از عابرین پیاده با عبور از چراغ قرمز ایجاد شود. پس می بینیم که در روز ما چقدر بی قانونی و یا حق دیگران را پایمال می کنیم اما خود متوجه این امر نیستیم. در واقع در هر لحظه چقدر حق دیگران را می خوریم. اگر چه ممکن است فرد خطا کار از چشم پلیس دور ماند اما نزد خداوند این حق کشی ثبت می شود. بیایید به قانون و حقوق دیگران احترام گذلریم
امام خدا بیامرز میگفت "صدا و سیما باید مثل یک دانشگاه عمل کند." چون اهمیت صحبت کردن آنی یک وسیله بنام جعبه جادو را با یک ملت درک کرده بود. ولی ما سالیان سال است که شاهدیم صدا و سیما مثل یک آشپزخانه آنهم از نوع بین راهی عمل میکند. بعد از سیستم صحیح آموزش و پرورش برای هدایت نسل آینده، هیچ وسیله ای برای آموزش عمومی یک ملت گرفتار و اصلاخ ناهنجاریها در کوتاه مدت، موثرتر از تلویزیون نیست. منتها کو گوش شنوا.
با سلام و تشكر فراوان جهت مطالب كاملا مفيد و ارزنده تان.
آيا به صدا و سيما پيشنهاد به راه انداختن برنامه اي تحت اين موضوعات داده شده است؟
با سلام و تشكر از مقالات با ارزشتان.
درخصوص مشكلاتي كه ذكر آنها رفت به نظر من هم بايستي هركسي از خودش شروع كند ولي شايد اين امكان نباشد چرا كه همه منتظر ديگري هستيم پس بايستي راه حلهاي فرهنگي و يا حتي بازدارنده اي باشد كه فرد را ملزم به اصلاح خود بكند مطمئناً وقتي در يك مورد خود را اصلاح كرديم پي در پي مشكلات ديگر را هم حل خواهيم كرد و اما در خصوص موارد بازدارنده دولت بايد تدابيري بيانديشد كه مردم را مجبور به اصلاح فرهنگ نمايد حال به هر روشي كه امكان داشته باشد. نمي دانم چند درصد از خوانندگان اين موضوع را شنيده و يا خود تجربه كرده اند (كه البته بعيد است) ولي بنده از پدر بزرگان خود شنيده ام زماني را كه ماشين تازه وارد ايران شده بود و راهنمائي و رانندگي (البته نه به معني امروزي) تشكيل شده بود ماموراني بودند كه با بلند گو در خيابانها مردم را به پياده روها هدايت مي كردند و حتي در همانجا جريمه نقدي هم مي كردند و چنين شد كه پدران ما و به تبع آنها ما ياد گرفتيم كه خيابان مال سواره و پياده رو مال پياده است . حال بگذريم كه الان ديگر همه چي باز بهم خورده و جاي هيچ چيزي مشخص نيست ولي اگر مسئولان بخواهد مي تواند! ما هم مردمي نيستيم كه واقعاً بي فرهنگ بي فرهنگ باشيم فقط بنا به دلايلي نامشخص از فرهنگمان بهره نمي بريم.
همه ما بايد در ابتدا از خودمان شروع كنيم و وقتي كه خودمان را اصلاح كنيم آنوقت به فكر اصلاح و تذكار به ديگران بيفتيم. متأسفانه خيلي از ما از وضع موجود ناراحتيم ولي به وقتش خودمان هم همان كارها را ميكنيم. بنده از وقتي كه خودم به خودم فهماندم كه نبايد در خيابان آشغال بريزم تصميم گرفته ام كه به ديگران هم تذكر را بدهم و همين كار را هم ميكنم. شيلان
بسیار خوشحالم که مطالب جناب آقای مطهری اینقدر پر طرفدار است ,زیرا ایشان انگشت روی درد ملت گذاشته اند .همه از این اوضاع رنج میبریم ,همه گله مند وشاکی از این وضعیت هستیم ,تلویزیون نگاه میکنی اکثرسریال ها جنجال ودعواوبی ادب صحبت کردن زن وشوهر است ,پس آن دانشگاهی که امام توصیه کردند کجاست ؟از همین سریالها هزاران ادب ونکته های اخلاقی میتوان آموزش داد متاسفانه همیشه در چنین مواقعی وقتشان ضیغ است ولی برای برنامه های بی محتوا ومسابقات چرت وقت فراوان دارند !!!بیائید کاری کنیم که اگر خلافی رامرتکب شدیم همانند دیگر کشورها ,از انجام عمل خلافمان خجالت بکشیم .بامید آنروز
با سلام جناب آقاي مطهري: متاسفانه دروغ گويي و توجيه دروغ گويي مانن مصلحت گرايي، دوستي و آشنايي، منفعت طلبي و سود جويي و..... مهمترين عامل در انجام رفتارها وخطاهاي افراد است متاسفانه اين گناه بزرگ وو كبيره كه مادر اكثر گناهان و بي اخلاقي ها در جامعه است شايد روزي با شرم آور خواندن دروغ يا با روسياه كردن دروغ گوها بتوان با گذر از نسلي روزگاران آتي را براي فرزندانمان روشنتر كنيم
با سلام خدمت آقای دکتر مطهری با تشکر از نوشته های روان و تاثیر گذار در عین حال دقیق ایشان، به نظر می رسد آنچه به عنوان رفتارهای بد ایرانیان از آن یاد شد ناشی از یک تاریخ طولانی قرار گیری در مرکز تاخت و تاز اقوام غریبه است که بیرحمانه، مستقیم و غیر مستقیم زندگی عادی مردم را در دوره های مختلف دستخوش غارت و یغما و تباهی کرده اند. از مغولان گرفته تا انگلیس و روس و .. و نتیجه این سابقه در ذهن تاریخی فرد ایرانی ترس و بی اعتمادی به غریبه هایی است که خارج از دایره تنگ اقوام و آشنایان نزدیک باشند و البته نیاز فوری به بعضی از آنان ممکن است عجالتا باعث اعتماد موقتی و اجباری باشد. و لذا رفتار او ناشی از احساس انسانی است که خود را تنها و بی کس در محیطی احساس می کند که اگر دیر بجنبد از بین خواهد رفت و بنابراین توسل به هر روشی را مجاز میداند.
و بنابر این به همان اندازه که این احساس دارای ریشه و عمق تاریخی است حل آن نیاز به تلاش و پیگیری در طول نسلها دارد. آموزش های ما در مدرسه برخلاف متد معمول در غرب مبتنی بر مشارکت طلبی و همکاری دانش آموزان نیست. و تلویزیون به عنوان بهترین جایگاه آموزشهای عمومی برنامه ای اصولی برای طرح و آموزش این مسایل ندارد. هر چند نیاز به آنها در بعضی حوزه ها مثل رفتارهای شهری باعث شده ولو به قیمت هزینه کردن از جیب شهرداری و در چهارچوب تیزرهای تبلیغاتی این آموزشها را جدی بگیرند.
درمجموع به نظر میرسد آموزش و پرورش و صدا و سیما باید آموزش رفتارهای اجتماعی را به عنوان بخشی مهمی از رسالت خود بشمارند و مهمترین نقش را در این مورد برعهدی بگیرند.
همان طور که شما هم بدرستی اشاره کردید، بخش عمده مشکلات اجتماعی ما ایرانیان ناشی‌ از ضعف فرهنگ شهر نشینی است. در واقع بر خلاف فرهنگ روستا نشینی (با کار کرد مشابه در شهر‌های سنتی‌) که روابط روستا نشین‌ها در آن بر پایه ارتباط چهره به چهره و روابط قومی و فامیلی بخوبی کار می‌کند، در شهر‌های مدرن احتیاج به راه کارهای دیگری داریم که فقدان آنها مانع ایجاد احساس تعلق و مسولیت مردم نسبت به محیط زندگی‌ و روابط اجتماعی آنها شده است. البته نا گفته نماند که این شرایط کم و بیش نه تنها در ایران بلکه در اکثر کشور‌های در حال توسعه (چه مسلمان و چه غیر مسلمان) وجود دارد. در واقع در تمامی‌ این کشور‌ها ، آگر چه راه حل موثر برای رشد اجتماعی و فرهنگی‌ مردم و به دنبال آن ارتقا فرهنگ شهر نشینی، منوط به مشارکت عموم مردم در اظهار نظر و پذیرفتن مسولیت در قبال امور عمومی است ولی‌ متاسفانه در طول یک قرن اخیر که این کشور ها پا بدوران صنعتی شدن گذاشته آند، دو عامل عمده مانع حصول این امر بوده است. عدم ارتباط سازنده و پویا با فرهنگ و تجارب کشور‌های توسعه یافته عامل اول می‌باشد. این ارتباط غالبا سبب توسعه شهر نشینی به گونه سطحی شده و بدنبال خود مشکلات جدیدی را در عرصه‌ها مختلف به همراه داشته است. عدم آمادگی سازمان‌های مذهبی‌-سنتی و فقدان یک ساختار فقی پویا در کشور‌های در حال توسعه برای مواجه با تحولات شهر نشینی و توسعه شهر‌ها (که لازمه صنعتی شدن است) عامل دوم می‌باشد. متاسفانه تقابل منفی‌ این دو عامل با یکدیگر (بخصوص در کشور‌های مسلمان) شکاف‌های فرهنگی‌ و سیاسی عمیقی را در این جوامع به وجود آورده است. اختلال در روابط اجتماعی مردم و بوجد آمدن موانع بسیار جهت مشارکت گسترده آنها در امور عمومی فقط جزیی از این روند توسعه ناهمگون می‌باشد.
شما را به خدا این یکی را درج کنید. آخر چرا از دیگران درخواست خوبی دارید در حالی که عده ای دیگر کار خود را درست انجام نمی دهند بنظر شما آیا وضعیت رد شدن از خیابان در میدانی مثل تجریش باید به این صورت مکانیکی و قرون وسطایی باشد یعنی آدم ها با خیابان در تقاطع بوده و مزاحم یکدیگر باشد اگر خود شما در زمانی حدود نیم ساعت مسیر پارکوی تا تجریش را طی کنید هنگام ورود به میدان تجریش آیا اجازه تردد حتی یک مورچه را هم می دهید ... با کدام اعصاب .... تعمیم بدهید به سایر امور زندگی... مثال خوبش در خود متن هست ... همان خانم که بدون ماشینش در یک خیابان شلوغ خاموش شده .....
در پاسخ به ان دوست عزيز كه گفته به ما ياد داده اند كه اگر كار خوب كنيم به بهشت ميرويم و اگر كار بد كنيم به جهنم بايد بگويم دوست عزيز اصول عقايد اسلام همين است در ثاني شما بهتر است يك مقدار با مطالعه اظهار نظر كني در روايات و احاديث ما به كرات آمده كه آن گونه رفتار كن كه دوست داري باتو همانگونه رفتار شود
بنظر میرسد اموزش دادن اموزش گرفتن باید به همه یاد داده شود و این زنگار را از موجودمان بزدایم ازطریق صداو سیما ، اموزش وپرورش و رسانه های عمومی و.........
یکی از دلایل موفقیت غربیها در حل بسیاری از معضلات اجتماعی خاص جامعه خود، عمل به مسئله ای تحت عنوان "خود انتقادی" (Auto-critic) است. بدین معنی که هم مردم و هم مسئولین آنها به محض ارتکاب کوچکترین خطا یا اشتباهی به آن اعتراف کرده و مسئولیت خود را در آن می پذیرند و از دیگران عذر خواهی کرده و یا حتی از مقام خود استعفا می دهند. آنها در جلسات علنی به خود انتقادی می پردازند و این کار را در راستای تقویت نظام و جامعه می دانند نه تضعیف آنها. و به همین جهت خیلی زود متوجه اشتباهات خود شده و آنها را رفع می کنند. این در حالی است که ما نه تنها به اصل خود انتقادی اعتقادی نداریم بلکه انتقادات دیگران را نیز نمی پذیریم و لذا متوجه عیوب و خطاهای خود نمی شویم و آنها را رفع هم نمی کنیم.از این بدتر اینکه خود را از همه عالم و آدم بالاتر هم می دانیم و قربان صدقه همدیگر هم میرویم. بدتر از همه اینها اینکه مقامات ومسئولین جامعه هم به دلایلی که مجال ذکر آنها نیست، به تعریف و تمجید بیش از حد از مردم می پردازند و هیچگاه بیماریهای اجتماعی مردم را به آنها گوشزد نمی کنند. متاسفانه ما در ایران با پدیده جدیدی بنام "تملق مسئولین نسبت به مردم" مواجهیم که باعث شده هیچگاه اساسا متوجه معضلات و بیماریهای اجتماعی خود نشویم. باید طبیبان اجتماعی دردآشنا تلخی بیماربودنمان را به ما بچشانند که در درجه اول بدانیم که رفتارهای اجتماعی بیمارگونه داریم تا در مرحله بعد سراغ درمان آنها برویم.
با سلام به آقاي مطهري و خوانندگان محترم، مطالب بسيار زيبايي بود. بنده هم چند نوبت به كشورهاي اروپايي سفر داشته‌ام و هميشه علت اين همه تفاوت برايم سوال بوده است. براين اساس ذكر چند نكته را مفيد مي‌دانم:
1- همانطور كه يكي از خوانندگان فرموده بودند مسايل اقتصادي و معيشتي در رفتارهاي افراد جامعه خيلي تاثير گذار است. شما از يك راننده تاكسي كه رانندگي شغل چندمش است و با چند سر عائله و قسط و قرض با فشار جسمي و روحي به دنبال يك لقمه نان مي‌گردد نمي‌توانيد انتظار داشته باشيد به تمام قوانين رانندگي احترام كامل بگذارد. براي او يك لحظه توقف و گير افتادن در ترافيك به معني از دست رفتن درآمد روزانه و خسارت مالي است. اين مساله را بايد همه جانبه نگاه كرد. درآمد سرانه افراد در جامعه ايران با كشوري مثل سوئد قابل قياس نيست. به نظر من رفاه آرامش رواني ايجاد مي‌كند كه اين آرامش به همه امور و رفتار متقابل افراد جامعه تسري پيدا مي‌كند. البته به دنبال توجيه نيستم و فرهنگ جامعه ما قطعا بايد اصلاح شود اما ريشه‌هاي رفتار افراد را نبايد فراموش كرد. هيچ كس مادرزاد مجرم و قانون شكن به دنيا نيامده!
2- وقتي در يك كشور اروپايي به بانك مي‌روي خلوتي بانك و سكوت و آرامش و نظمي حاكم است كه ناخودآگاه آدم مطمئن مي‌شود حقش ضايع نمي‌شود. اين اطمينان است كه باعث مي‌شود آدم با آرامش روي صندلي بنشيند و منتظر نوبتش بماند. والا اگر آنجا هم مثل كشور ما بي‌نظم بود و احتمال ضايع شدن حق وجود داشت همه جلو باجه‌ها با فشار مشغول داد و هوار مي‌شدند و چهارچشمي متصدي باجه و مشتريان ديگر را مي‌پاييدند!! بنابراين اولا امكانات متناسب با تقاضا و جمعيت است و صفها خلوت و ثانيا چنان نظم و ترتيبي حاكم است كه افراد به ضايع نشدن حقشان در صف اطمينان دارند. و اين نظم و ترتيب و امكانات سيستماتيك را بايد سيستمها موظف شوند كه ايجاد كنند نه من مشتري! كه البته در بعضي بانكها اين اخيرا ايجاد شده و خيلي خوب هم هست.
3- به نظر من علاوه بر ضعفهاي فرهنگي مختلف، جامعه ما از عدم وجود فرهنگ صحيح امر به معروف و نهي از منكر نيز رنج مي‌برد. مثلا در موردي كه يكي از خوانندگان مثال زدند اگر به سيگار كشيدن يك راننده يك نفر يا دو نفر اعتراض كنند راننده زورش مي‌رسد آنها را از ماشين پياده كند اما اگر چهل نفر مسافر اعتراض كنند هم آيا قضيه همين طور است؟ چرا ما به كساني كه آشغال مي‌ريزند اعتراض نمي‌كنيم؟ حداقل در حد يك تذكر؟ چرا به كساني كه در ترافيك خط ممتد دوتايي وسط خيابان را ناديده مي‌گيرند و در جهت مخالف روبرو گاز مي‌دهند اعتراض نمي‌كنيم؟ چرا تا جايي كه منافع خودمان به خطر نيفتاده، ضايع شدن حق ديگران برايمان بي‌اهميت است؟
4- و در پايان پيشنهاد مي‌كنم آقاي مطهري اين بحثها را در قالب يك برنامه تلويزيوني هفته‌اي يك ساعته مطرح كنند. بدون شك مخاطب ميليوني خواهد بود.
اي كاش مي‌شد به جاي آن همه برنامه بي‌محتوا هفته‌اي يك ساعت امثال آقاي مطهري در اين سيماي جمهوري اسلامي برنامه داشتند.
ديروز خانم رخشان بني اعتماد در ديدار با نمايندگان مجلس در اعتراض به لايحه حمايت از خانواده حرف خيلي قشنگي زده بودند:
"ما با كارشناسان سياسي (منظور كارشناسان داراي گرايشان سياسي است!) راه به جايي نخواهيم برد. درها را باز كنيد و اجازه دهيد كارشناسان واقعي اظهار نظر كنند."
آقاي مطهري درد يكي دو تا نيست...
حق کاملا با آقای مطهری است.متاسفانه جامعه کنونی ایران مثل یک قطار ترمز بریده با شتاب به سوی پرتگاه در حرکت میباشد.نتیجه این نابسامانی ها را در 10- 20 سال آینده بیشتر خواهیم دید .وای به حال فرزندانمان و وای به حال ملت ایران.فساد و دزدی .خود و جامعه فریبی، ریا، بیتفاوتی ،بی مسئولیتی،هرکس به فکر خود بودن،دزدی افتخار تلقی شدن .هزاران بیماری دیگر جامعه مار ادر بر گرفته است ...
اين پيام منو ميتونين مثل بقيه پيامها نذارين ولي خطاب به جناب آقاي مطهري ميگم كه من يه جوونم كه 26 سال سن دارم و وقتي بعضي مسائل رو تو كشور خودمون ميبينم واقعا به قلبم فشار زيادي مياد.از شما تشكر ميكنم كه اينقدر زيبا مطالب رو بيان مي كنيد.ولي اگر اجازه بدين يه انتقاد دوستانه از شما داشته باشم.البته به عقل ناقص خودم اين رو ميگم شايد هم من اشتباه كنم.كلا ذات جوان ها يه جوري هست كه به علت انرژي فراواني كه داره مطابي بيشترين تاثير را بر او دارد كه به شكلي خلاصه ولي تلنگري چشمش را نوازش دهد.نميدونم چطور بگم.شما خودتان حتما گاهي شده كه قصد خريد يك روزنامه را داريد براي خواندن خبري بسيار مهم.ولي وقتي به دكه روزنامه فروشي مي رسيد تيتر روزنامه به شكلي انتخاب شده كه كل خبر را در خود گنجانده و چه بسا كه ديگر احتياج به خريدن آن روزنامه نباشد.جوان به همان علت پر انرژي بودن و بازيگوشي هاي خاص دوران جوانيش خواندن يك مقاله هرچند سطحي ولي كوتاه را به خواندن حتي يك خط از مقاله اي بلند و موثر ترجيح ميدهد.قصدم تمهين به مقاله شما اصلا نيست باور بفرمائيد ولي به عنوان كسي كه تقريبا همه مقالات شما را پيگيري و از دانش شما كمال لذت را مي برم اين خواهش را دارم كه در اين مورد اصلاحاتي انجام دهيد و تا آنجا كه مي توانيد از حواشي بكاهيد و اصل موضوع را آن هم به شكلي عاميانه تر اگر امكان دارد بيان فرمائيد.با تشكر مجدد از شما.اگر زياد مزاحم شدم مرا ببخشيد.
وقتي خلاف قانون رفتار كردن و عبور از چراغ قرمزهاي اجتماعي جزو فضيلت و زرنگي محسوب مي شود و مردم به طور عموم و به عنوان پز دادن و نشان دادن برتري خود در مورد استخدام و يا ثبت نام فرزندانشان با افتخار مي گويند پول داديم اجاره نامه درست كرديم اسم بچه مان را نوشتيم و يا پول داديم به فلاني كار ما را راه انداخت و نوبت ما جلو افتاد و يا استخدام شديم . وقتي قبحي براي زيرپا گذاشتن قانون وجود نداشته باشد بلكه فضيلت و افتخار هم باشد چه بايد كرد . مي گويد پولش را مي دهيم و بعد نوبت هاي طولاني در بيمارستان هاي تخصصي دولتي را جلو مي اندازد . مي گويد پولش را مي دهيم و هر چقدر دلش مي خواهد آب و برق مصرف مي كند .
چرا حق ديگران را ضايع نكني ؟ پول مي دهي نماز و روزه هم مي خري ، پول مي دهي به مكه و كربلا هم مي روي و توبه مي كني...
بسيار متاسفم كه ما كه ادعاي مسلماني داريم از بسياري از غربي ها و حتي بوميان آفريقا عقب تريم حقوق خودمان را نمي شناسيم و به راحتي حق ديگران را زير پا مي گذاريم .
جلوی ایستگاه قطار تهران آقای خوشتیپ و با عینک آفتابی را دیدم که در حال اعتراض شدید به خانم راننده ای بود که در حال سوار کردن مسافرانش بود و از پلیس هم می خواست که مورد لطف خود قرارش بدهد در کل به 1 دقیقه هم نرسید که حرکت کرد حالا اتومبیل خود این آقا توقف کرد و حدود چند دقیقه موجب اعتراض اتومبیلهای پشت سرش شد. احساس قدرت برای زنی که یک مرد کوچک هم همراهش نبود از یک طرف و اینکه این آقا اصلا نمیتونست فکر کنه که 1 دقیقه بعد خودش در همین وضعیت خواهد بود واقعا جای تعجب داشت نه تاسف.
باتشکراز زحمات آقای مطهری
مردم شاید آنقدر گرفتارند که فکرمیکنند بااین رفتارها ازمشکلات ولو بصورت موقت فرارمیکنند اگریک حرکت جدی مثل طرح اکرام درکشور واقعا اجرامیشد میدیدیم که پاسخ مردم چه قدرخوب وسریع میبود
مسئولین باید به وظایف تربیتی خود توجه داشته باشند شاید نود درصد این رفتارهای غلط ما ناشی ازاسترس ودلمردگی حاکم برجامعه است همه مردم دستپاچه وعجله زده هستند برای اینکه واقعا به امورات زندگی خودنمیرسند درحالی که بسیاری ازکاغذباز یهای اداری غیرلازم است ویا میتوان با استفاده ازامکانات نوین براحتی آنراانجام داد برای حل این مشکلات باید کاری کرد تا ظرفیت روانی مردم زیاد شده ومشغله ذهنی آنان کم شود آدمی که با آسودگی خیا ل سوارماشین است ومیداند کاراوبه سهولت انجام میگیرد
باآدمی که برای انجام یک کاراداری ساده بایدشرق وغرب شهررابه هم بدوزد وتازه نمیداند وقتی وارد اداره میشود چند جور پیچ وخم راباید بگذراند چقدرفرق میکند این مشکلات مانند خوره روح جامعه مارا میخورد اما راه حل هم دارد .
اما بیچاره این مردم که صبح هنوزازخواب بلند نشده به فکر معادلات پیچیده برای انجام کارهای ساده زندگی خود هستند آنها در گرفتاریهای خود غرقند وشاید دیگران را نمیبینند گرچه باید ببینند مراقب باشید دراین راه ارزشمند به چاه ساده انگاری نیفتید وواقعیات زندگی مردمازچشمان تیزبین شما دورنماند
باتشکرمجدد منتظرمقالات ارزشمند وراهگشای شما هستیم .یک روحانی
با سلام
آقا ي مطهري
ما مردم خود خواه شده ايم و فقط تمام وقت در فكر خودمان هستيم واين فرهنگ متاسفانه تبديل به يك الگو مثبت شده و همه به همديگر آن را توصيه مي كنند.ابراهام لينكلن رييس جمهور وقت امريكا وقتي انتخاب شد
گفت مردم اول به فكر جيب كشور خود باشيد بعد به فكر جيب خود، مردم پذيرفتند.
متاسفانه كارهاي غلط وغير قانوني به اسم دين توجيه شد ونتيجه اثرات آن روي مردم باغث شدكه مردم قانون پذير نباشند.به نظر اينجانب جامعه ما با سخنراني،فيلم و نصيحت درست نمي شود.
با سلام از مطالب ارزنده و در عین حال روشنی که همه ما میدانیم اما به آن عمل نمیکنیم متشکرم امید است با این مقالات عادات رفتاری نادرست ما اصلاح شود.
با سلام.ضمن تشكر از بررسي مواردي كه بيان نموديد.
مدتهاست كه من از اين موارد وبسياري ديگر رنج مي برم وگاهي بر من نيزتاثيرمنفي ميگزارد،وخودم در مواردي ناچاراًبه همين مواردي كه اشاره شد دست ميزنم (شرايط حاكم در جامه)اما سعي ميكنم به فرزندانم راه صحيح را آموزش دهم (تا قبل از مدرسه )
با سلام
ضمن تشكر از شما
اساسي ترين ركن هر جامعه خانواده است.متاسفانه در چند دهه اخير خانواده ها چنان خود را گرفتار حل مشكلات خود نمودنند كه تربيت فرزندان توسط خانواده ها و مربيان مدارس كم رنگ شد واز طرفي عدم ضمانت اجرايي قوانين وكم رنگ شدن اجراي قانون، قانون گريزي تبديل به يك فرهنگ شد كه الآن براي همه عادي شده و چه مشكلاتي را فراهم آورده است .جهت قانون مند شدن مردم لازم است قوانين با جديت در جامعه اجرا شود.
رسانه هاي گروهي نقش بسيار مهمي در فرهنگ سازي دارند ولي متاسفانه بيشتر سياسي شده اند تا اجتماعي
اگر يك شبكه خاص را جهت بررسي وحل مشكلات جامعه با صاحبنظران وانديشمندان اختصاص دهند وفيلم هاي كوتاه پخش نمايند، در دراز مدت اثر خواهد كرد.
پرسنل پليس بايد دوره هاي روانشناسي وجامعه شناسي را بگذرانند تا بتوانند در جامعه برخوردهاي لازم و به موقع را اجرا نمايند.
برچسب منتخب
# اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل # کنکور # حماس # تعطیلی پنجشنبه ها # توماج صالحی