ماده دوم قانون اساسي كه پس از سقوط مبارك در رفراندوم قانون اساسي با حمايت 77درصدي مردم مصر تصويب شد، اكنون باعث نگراني نيروهاي سكولار مصري شده است.
بنا بر ماده دوم قانون اساسي مصر، از آنجا كه مردم اين كشور مسلمان هستند، قانونگذاري در آنجا بر پایه قواعد و قوانين شريعت صورت ميگيرد و اين بدين معناست كه منبع قانونگذاري از اين پس در اين كشور، قوانين اسلام خواهد بود.
اهميت ماده دوم قانون اساسي مصر به اندازه ای است كه شاید بتوان گفت، فارغ از همه جنجالهاي خبري، اين ماده قانوني است كه ماهيت واقعي قيام مردم مصر را نشان خواهد داد. البته در اين شكي نيست كه قيام مردم مصر، قيامي براي آزادي و مبارزه با دخالت خارجي در اين كشور بوده و اين آرمانها، داراي كليتي است كه همه انسانهاي آزاده از هر دين و مذهبي، در آن با هم شريكند و تفاوتي از اين بابت، بين انقلابهاي كشورهاي اسلامي و غير اسلامي نیست.
اما به هنگام دولتسازي و ايجاد نظام نوين پس از انقلابها، آنچه ماهيت يك انقلاب را مشخص ميكند، منابع قانونگذاري در نظامهاي تازه تأسيس است، به گونهاي كه توجه به همين منابع قانونگذاري در انقلاب مشروطه ايران، آزاديخواهان ايراني را به دو گروه مشروطهطلب و مشروطه مشروعهطلب تقسيم كرد و سرانجام، طرفداران اين دو ايده، از يك نزاع درون گفتماني به سوي يك مبارزه فراگفتماني هدايت شدند.
هم اکنون در مصر ـ كه قدرتمندترين جنبش عربي را به ثمر نشاند ـ به صورت ظريفي، ماده دوم قانوني اساسي با اصول بنيادين انقلاب اسلامي ايران پيوند خورده است و اين به نوعي، تقويت نظامهاي سياسي اسلامي در خاورميانه و جهان به شمار می رود.
در واقع، وجود چنين مادهاي در قانون اساسي مصر ـ كه خود در آينده سرچشمه ايجاد خرده نظامهاي فرهنگي و اجتماعي مبتني بر قوانين اسلامي خواهد شد ـ به جهانيان نشان داده است كه با وجود تبليغات گسترده، انقلاب مصر به تدريج ماهيت اصيل و اسلامي خود را نشان ميدهد و برنده اين رقابت، به يقين، جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي در منطقه است. در واقع اين مهم نيست كه شكل نظامهاي تازه تأسيس در منطقه چگونه است، بلكه اين اهميت دارد كه رجوع به قوانين اسلام ـ كه بيش از يك ربع قرن توسط انقلاب اسلامي در منطقه و جهان اشاعه شده ـ مورد توجه قرار گرفته است.
در ماههاي گذشته، كشورهاي غربي كوشيدند كه تحولات و انقلاب مصر را به گونهاي مديريت كنند تا از يك سو، تغييرات بنيادين در نظام سياسي اين كشور صورت نگيرد و از سوي ديگر، كمترين نشانههاي اقبال به اسلامگرايي در نظام جديد مصر ديده شود.
با وجود اقبال مردم مصر به قانون اساسي جديد با درونمايهاي اسلامي و همچنين مواضع وزير خارجه جديد این کشور، نبيل العربي براي شروع دوباره روابط ديپلماتيك با ايران اسلامي و همچنين اعلام اينكه مصر ديگر گنج هميشگي اسراييل در منطقه نيست، راه مردم مصر از تفكرات دين ستيزانه غربي جدا شد.
و اما اينك، دوام و پيشرفت روز به روز انقلاب اسلامي، ميتواند جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي را در منطقه و با توجه به تحولات آنجا، بيشتر از گذشته تقويت كند؛ چه اينكه انقلابهايي كه اكنون در جهان عرب ساري و جاري است، در ايران سي و چندي سال پيش رخ داده و برای همین، نظام سياسي ايران ميتواند تجربه چند دههاي در اختيار انقلابيون جوان منطقه گذارد.
آنچه امروز در جمهوري اسلامي و با توجه به تحولات منطقهاي اهميت دارد، دوري از افراطگرايي در بين جريانهاي سياسي كشور است؛ امري که گروههاي سياسي را از هويت اصيل ايراني و اسلامي خود دور كرده است. اين افراطگرايي در بخشي كه به دنبال توسعه و پيشرفت به سبك غربي يا دست کم با بهره گیری از تجربه غربي است، گاه چنان عقلانيت و هويت خود را كنار ميگذارد كه «غربزدگي» جلال آل احمد را تداعي و خاطره سيدحسن تقيزاده را زنده ميكند.
اين در حالي است كه انقلاب اسلامي، در عين نگاه توسعه محور و با تكيه بر يافتههاي بنيادين بشري خود، داراي گفتماني تمدني است كه در عين تعامل با ديگر گفتمانهاي تمدني همعرض خود، داعيه تمدنسازي نوين مبتني بر ارزشهاي اسلامي را دارد. جلال آل احمد همان سالهاي آغازین دهه چهل، در نامهاي به امام نوشته بود كه نميتوان در مبارزه به اينان دلخوش كرد، چراكه اينان در بزنگاههاي تعيينكننده، جانب سلطنت را ميگيرند.
از سوی دیگر، اما جريان سياسي افراطي ديگري نيز در جامعه هست که می خواهد به نام اسلام، راه تعامل با دنيا و استفاده از مسائل بنيادين دانش بشري را بگيرد و باب اجتهاد پويا را ببندد و عقل و عقلانيت را تعطيل کرده و به قضا و قدر دل ببندد.
در اين ديدگاه نيز كه اتفاقا حضرت امام خميني (ره) بيانات متعددي در انحراف اين گروه دارند، افراط به گونهاي است كه به عنوان يك ضد ارزش و نفيكننده اصل ارزشها رفتار ميكند. هر دوي اين جريانات افراطي در فضاي كنوني منطقه و جهاني، به عنوان ضد ارزشهايي عمل ميكنند كه نه تنها كمكي به بالا بردن گفتمان فرهنگي و سياسي انقلاب اسلامي نخواهند كرد، بلكه به عنوان جرياناتي دافعهدار، جذابيت انقلاب اسلامي را ميستاند.
امروز روشنگری و شناسايي افراطي گری در جريان های سياسي براي كساني كه دل در گرو انقلاب اسلامي دارند، از اوجب واجبات است.
منبع:
«ملت ما»