بازدید 48362

ما ايرانيان با اعصاب خود چه مي‌کنيم؟ (بخش نهم)

محمد مطهري
کد خبر: ۱۴۹۲۶
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۳۸۷ - ۱۹:۱۲ 06 August 2008

اخلاق و رفتار يک مربي ايراني که بيش از سي سال از ايران و فرهنگ ايران دور بود و اتفاقا از شرق مي‌آمد نه از غرب، نه تنها طرفداران تيمهاي رقيب ـ که در عالم کرکري خواني از انکار بديهيات نيز ابايي ندارند ـ بلکه افراد بي‌شماري خارج از جامعه ورزش از جمله برخي روحانيان و اساتيد دانشگاه را به تمجيد از خود واداشت. او در مصاحبه‌هاي خود شق القمر نمي‌کرد، تنها نسبت به برخي همکاران، انصاف بيشتري در کلامش هويدا بود و به دنبال فرافکني نيز نبود.

اين مساله، کساني را که رفتار اجتماعي مردم ايران برايشان يک دغدغه است سخت به فکر فرو برد: نکند در بسياري عرصه‌هاي ديگر هم يک قطبي ديگر لازم باشد تا به خود آييم که اخلاق بعضي از ما ايرانيان چه ميزان از اعتدال فاصله گرفته است؟

مقاله حاضر به بررسي ششمين و آخرين فرض نظام اطلاع رساني کشور که ـ در مقاله چهارم بيان شد ـ مي‌پردازد و در تکاپوي استدلال بر اين نکته است که تعريف و تمجيد مطلق از مردم و بي‌نظير خواندن آنان «از همه جهات» و دم فرو بستن بر عيبهاي آنان خدمت به آنان نيست. در ادامه به يکي از نقصهاي رفتاري ما ايرانيان و نيز آنچه عجالتا مي‌تواند در اين عرصه انجام شود اشاره خواهد شد.

روشن است که يک تفاوت عمده ميان اين بحث و مطالب گذشته وجود دارد. نقدهاي مقالات گذشته متوجه عملکرد مسئولان و نقد برخي از سياستهايي بود که به ضرر حکومت و مردم تمام شده است (سخنان ناگفته ديگري باقي است که انشاء ا... در مجالي ديگر به آنها پرداخته خواهد شد). اين بار نقدها تنها از يک جهت متوجه مسئولان است که چرا براي اصلاح رفتاري ما ايرانيان قدم مؤثري برنداشته و فرهنگ سازي لازم را نکرده‌اند، ولي از جهت ديگر متوجه مردم است که چرا از برخي از آنچه بزرگان دين ما بر آن تأکيد کرده‌اند دور افتاده‌ايم و چرا با مکتب بي‌نظيري که داريم به جاي آنکه ديگران رفتار اجتماعي را از ما ياد بگيرند متأسفانه گاهي کار برعکس شده است.

همچنانکه نقد نکردن عملکرد مسئولان و به ويژه تملق گويي نسبت به آنان، در نهايت به ضرر آنها و مردم تمام مي‌شود، تعريف بي‌حساب از مردم توسط خودشان و يا مسئولان و احيانا چاپلوسي از آنان نيز کمک به مردم نيست. به همان دليل که نام مسئولان متخلف (مقاله پنجم) و اخبار ناهنجاريها مثل اعتياد و خودکشي و ايدز (مقاله هفتم) و نيز اخبار مجرماني که امنيت مردم را تهديد مي‌کنند (مقاله هشتم) بايد با مردم در ميان گذاشته شود که متاسفانه نمي‌شود، به همان دليل اگر در رفتار اجتماعي مردم ايرادي هست بايد صادقانه گفته شود. در اينجا از ذکر پنج نکته کوتاه گزير و گريزي نيست:

1 . مراد از کلماتي مانند «مردم»، «ايرانيان» و مانند آن در اين مقاله کثيري از مردم اند نه همه آنان. براي جلوگيري از تکرار، گاهي از ذکر کلماتي نظير «برخي» و «بعضي» در مي‌گذرم.

2 . همچنانکه در بحث از آنچه به مسئولان مربوط مي‌شد تنها نظر به کاستي‌ها بود، در بحث از رفتار اجتماعي مردم نيز نظر به آسيبهاست و نه برشمردن همه مناقبي که خوشبختانه مردم ايران از آنها برخوردارند، مانند مهمان نوازي و نيز فداکاري (به يک معنا). در اين عرصه ثناگويان بيش از، به قول طلاب، «من به الکفايه» هستند.

3. وقتي يک رفتار نادرست اجتماعي در جامعه‌اي رواج دارد مقصر هميشه خود مردم نيستند گر چه گاهي چنين است. در کشور ما فقدان آموزش صحيح علت بسياري از اين رفتارهاست.

4. چندين نکته براي پيشگيري از بدفهمي اين بحث بايد آورده شود که از حوصله اين گفتار خارج است. با توجه به نظرات خوانندگان، در صورت نياز به برخي از آنها در بخشهاي بعدي خواهم پرداخت.

5. بديهي است که نويسنده خود از آنچه عيب مردم مي‌شمارد بري نيست. اما بيمار هم حق دارد از بيماري بگويد.

پس از ذکر اين پنج نکته وارد اصل بحث مي‌شوم. همه ما اين عبارت را که «مردم ما بهترين مردم جهان هستند» و يا نظاير آن را ـ مانند اينکه تماشاگران ايراني بهترين تماشاگران دنيا هستند ـ بارها از رسانه ملي، برخي مسئولين و نيز مردم شنيده و مي‌شنويم. اگر بخواهيم به ديده انصاف و به دور از خود کم بيني و خودباختگي از يک طرف، و غرور و نخوت بيجا از طرف ديگر به آن بنگريم، در مورد اين سخن چه بايد گفت؟

اگر اين عبارات به درستي و در جاي خود به کار رود چنين سخناني نه تنها اثر مخرب ندارد بلکه سازنده هم هست. امام امت (ره) مردم ايران را در اواخر دوران دفاع مقدس بهترين مردم جهان ناميد. مردم بزرگ ايران که در پايداري و مقاومت به قول مرحوم آغاسي از نمره بيست، صد گرفتند شايسته چنين عنواني بودند، کساني که در طولاني ترين جنگ قرن بيستم، مظلومانه و جانانه به دفاع از دين و کشور خود برخاستند.

آنطور که من مي‌فهمم اين تمجيد حضرت امام (ره) از ملت، ناظر به روحيه جهاد و ايثار و شهادت و مانند آن بود. امام نمي‌خواست بگويد مردم ايران «از همه جهات» بر همه مردم دنيا برتري دارند. امام که خودش الگوي نظم و پرمطالعه و نيز بسيار دقيق النظر بود، کسي نبود که بدون تحقيق سخن گفته و پسوند «ترين» را بدون ملاک به کار ببرد. اگر از ايشان سؤال مي‌شد آيا مردم ايران از حيث ميزان مطالعه بهترين مردم جهان هستند (با دو ـ سه دقيقه مطالعه سرانه)، قطعا پاسخ ايشان منفي بود. حد اکثر مي‌توان گفت که مراد آن سفرکرده اين بود که مردم ايران که از برترين مکتب عالم برخوردارند «در مجموع» بهترين مردم جهان هستند و به روشني معلوم است که حتي طبق اين تفسير هم نمي‌توان نتيجه گرفت که مردم ايران «از همه جهات» بهترين مردم عالم اند.

در قرآن کريم از يک طرف مي‌فرمايد من شما (بني اسرائيل) را بر همه اهل عالم برتري دادم (بقره/122) و از طرف ديگر امت پيامبر(ص) را «بهترين امت» مي‌نامد (ال عمران/110). چگونه ممکن است خداوند امتي غير از «بهترين امت» را بر عالميان ترجيح داده باشد؟ تعارض ظاهري ميان اين دو آيه (در يکي از پاسخها) با توجه به همين نکته يعني توجه به «جهت» در برتري دادن و بهترين بودن رفع مي‌شود.

هر فرد يا رسانه‌اي که مردم را بهترين مردم مي‌خواند اگر «از کدام جهت» را درست معلوم نکند، ممکن است برخي چنين بفهمند که گويي همه يا اکثر «مکارم اخلاق» که پيامبر(ص) براي تتميم آن مبعوث گرديد (اني بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) در همه يا قاطبه ملت ايران متجلي شده است. اينکه افراد بسياري چنين بفهمند احتمال چندان ضعيفي نيست با توجه به اينکه در طول تاريخ فعاليت رسانه ملي، اصلاح رفتار اجتماعي مردم و يادآوري عيب‌هاي آنان از دغدغه‌هاي «اصلي» نبوده و نيست و براي ارائه چنين دروسي از اين دانشگاه به تعبير امام(ره)، همچنان بايد منتظر بود.

بنابراين سخن در «ترين» است؛ سخن در اين نيست که ما در مجموع مردم خوب و نجيبي داريم. نکته اين است که ما بهترين مردم دنيا از «برخي جهات» هستيم و نه «همه جهات». وقتي يک ملت با صفت «بهترين بودن» بدون حساب و کتاب بمباران شود مردم آن فکر مي‌کنند از اين بهتر نمي‌توانند باشند و دنيا همه چيز را بايد از آنان ياد بگيرد. ما بعضا در مسائل اصلي از ديگران پيشي گرفته‌ايم ولي در مسائل پيش پا افتاده مشکل داريم. ظاهرا براي برخي از ما ما راحت‌تر است که براي نجات ديگري «جان» بدهيم تا اينکه براي عبور او «راه» بدهيم.

به نظر مي‌رسد اينکه رفتار مردم ما نقصهايي دارد مورد قبول اکثر خوانندگان باشد. اما برخي ممکن است اصرار ورزند که مگر رفتار اجتماعي مردم چه ايرادي دارد؟ بنابراين پيش از آنکه به شرح يکي از ايرادات رفتاري در ايران پرداخته شود بد نيست شواهدي کوتاه بر اينکه اساسا معضلي به نام نحوه رفتار اجتماعي در کشورمان وجود دارد آورده شود.

ـ به عکس زير (از شمال تهران) توجه کنيد. طبق آيين نامه رانندگي، تابلوي «ايست» يعني هر خودرويي بايد در اينجا «توقف کامل» کند. اما عکس مي‌گويد که اين تابلو براي رانندگان بي‌معناست و لذا دو نوع سرعت گير هم در اينجا قرار داده شده است. به ديگر سخن، در ايران جلوي رانندگان را بايد با نيروي فيزيکي گرفت نه با تابلو؛ رانندگاني که حاضرند در سال، ميلياردها تومان هزينه تعويض زودهنگام لاستيک و کمک فنر را بپردازند ولي به تابلوي ايست بي‌توجه باشند.

ـ عکس زير نشان مي‌دهد که زبان خواهش و تمنا براي دفاع از حق مسلم خود در اين جامعه هميشه کارگر نيست، تهديد هم لازم است. (اينجا سخن مردم با مردم مطرح است. البته در جايي که قانون با مردم سخن مي‌گويد ذکر پيامد تخلف ايرادي نداشته و گاهي لازم است).
 

ـ کافي است يک نفر از برخورد نامناسب در مطب دکتر،، اداره، کلانتري، دادگستري، بيمارستان و امثال آن در يک پايگاه اينترنتي بنويسد. داستانهاي مشابه در ذيل آن رديف مي‌شود که بر ما هم همين گذشته است. اين بدان معنا نيست که نحوه برخورد در همه اين مکانها هميشه نامناسب است (مسلم است که کساني که با آنها به طور مناسب برخورد شده، شرح ماوقع را نمي‌نويسند)، اما اين تعداد نظرات مشابه نشان مي‌دهد که برخوردهاي نامناسب کم رخ نمي‌دهد.

ـ پر رو باش تا کامروا شوي! يک رديف کامل از خودروهاي متخلف قبلا يک خط (لاين) از باند روبرو را اشغال کرده‌اند. اين کافي نبوده است. زرنگ ترها(!) راه ديگري پيدا کرده و کل مسير مقابل را در اختيار گرفته‌اند.  

 - عکس زير مربوط به توزيع غذاي نذري نيست. اينها کنکوري‌ها و خانواده‌هايشان هستند که يکي دو روز مانده به کنکور بايد از آرامترين شرايط فکري و روحي برخوردار باشند، اما چون فرهنگ توزيع صحيح کارت و غير کارت و نيز نحوه در صف ايستادن در کشور ما تعريف و تفهيم نشده، آنها مجبورند روز خود را چنين بگذرانند.

براي مراعات حال خوانندگان، لازم نيست تصاويري از زباله پراکني در مراکز تفريحي، يادگاري نوشتن بر بناهاي ارزشمند تاريخي و امثال آن اضافه شود.

رفتارهاي نادرست اجتماعي ما دهها و شايد صدها جلوه دارد (همچنان که ده‌ها ريشه دارد) ولي بيشتر آنان اساسا و يا به سادگي به تصوير کشيدني نيستند. اگر فرضا روحيه کم کاري در جامعه‌اي حاکم باشد چگونه مي‌توان آن را به تصوير کشيد؟

نوبت مي‌رسد به بيان يکي از مشکلات عمده رفتاري در ايران. براي توضيح اين نقص از ضد آن استفاده مي‌کنم به اين نحو که صفاتي از رسول خدا(ص) را بر مي‌شمارم، آنگاه ويژگي مورد نظر بر خوانندگان معلوم خواهد شد؛ خصيصه‌اي که ما مردم به خاطر آن بي‌جهت هر روز خود را زير فشار رواني قرار مي‌دهيم.

در احوال حضرت نوشته‌اند که پيامبر اکرم (ص) کلام احدي را قطع نمي‌کرد. هرگز نشد کسي با پيامبر دست دهد و آن حضرت زودتر از طرف مقابل، دست خود را بکشد. هرگز نشد آن حضرت با کسي در کاري همکاري کند و پيش از آن فرد از آن کار منصرف گردد. هرگز نشد کسي با آن جناب سر صحبت را باز کند و ايشان قبل از مخاطب خود، سکوت کند. اگر کسي وارد مي‌شد و در خدمت حضرت مي‌نشست ايشان هرگز قبل از آنکه آن فرد از جاي خود برخيزد از مجلس بلند نمي‌شد و هميشه هنگام سخن گفتن تبسمي بر لب داشت (سنن النبي، فصل آداب معاشرت).

آنچه از اين رفتارها فهميده مي‌شود حوصله، صبر و آرامش پيامبر(ص) در برخورد با ديگران است. با صد افسوس، اين خصيصه پيامبر در رفتار اجتماعي ما ايرانيان کمترين نمودي ندارد. يک نوع تعجيل و کم حوصلگي و بلکه بي‌حوصلگي در رفتار ما به چشم مي‌خورد که دود آن به چشم خودمان مي‌رود. مقصود اين نيست که در عالم همه پر حوصله‌اند و ما کم حوصله؛ مراد اين است که در اين بعد در کنار برخي ابعاد ديگر، ما به دعوت قرآن به «اسوه حسنه» قرار دادن پيامبر لبيک نگفته‌ايم و تاوان آن را هم بايد بدهيم.

اين تعجيل حتي در نماز خواندن ما هم هويداست. همه ما نمازهاي جماعتي را که از تلويزيون پخش مي‌شود ديده‌ايم. پس از برخاستن از رکوع، عده‌اي از مأمومين زودتر از امام جماعت از حالت ايستاده خارج شده و به سجده مي‌روند با اينکه همه مي‌دانند که هم آرامش يافتن کامل بدن در حال قيام بعد از رکوع واجب است و هم سبقت نگرفتن بر امام جماعت.

نحوه پاسخ گويي به تلفن يکي ديگر از اين نمونه هاست. هر کدام از ما اين را تجربه کرده‌ايم که وقتي با ادارات دولتي يا غير دولتي تماس مي‌گيريم، گاهي حتي جواب سلام ـ چه رسد احوالپرسي- را نمي‌دهند و مي‌خواهند بي‌درنگ مطلبمان را بگوييم. اگر به دليلي مجبور شويم بلافاصله براي بار دوم با همان جا تماس بگيريم ابتدا معذرت خواهي مي‌کنيم از ترس آنکه با ما تندي نشود.

در جامعه مطلوب اسلامي همه در انجام خير از ديگري سبقت مي‌گيرند. با توجه به ثواب عظيم کمک کردن در حل مشکلات ديگران، طرف مقابل به گونه‌اي به تلفن جواب مي‌دهد که گويي منتظر تماس ما بوده و از هيچ کمکي که از دستش برمي آيد دريغ نمي‌کند. (شايد يکي از علل شمرده حرف نزدن و خوردن کلمات توسط بعضي از نوجوانان و جوانان همين باشد که از اينکه طرف مقابل با حوصله به حرف آنان گوش کند مطمئن نيستند و به تدريج به اين نحو حرف زدن عادت کرده‌اند.)

مثال‌هاي ديگر را واگذاشته تنها به شرح يک نمود ديگر از کم حوصلگي ما ايرانيان که در هنگام ايستادن در صف جلوه‌گر مي شود اکتفا مي‌کنم. ما هنگام ايستادن در صف نه مجال کافي به ديگران مي‌دهيم و نه فضاي کافي. شايد فکر مي‌کنيم هر چه حريم فيزيکي کمتري براي ديگري قائل شويم کارها زودتر پيش مي‌رود!

تشکيل صف در همه دنيا امري طبيعي است، اما ايستادن در صف در کشور ما با نوعي کلافگي و گاهي اضطراب همراه است. هر جا که در ايران صفي تشکيل مي‌شود، از جمله براي عابربانکها، اين نوع مجال ندادن و فضا ندادن به ديگري مشهود است. البته در مورد عابر بانک، چون پاي رمز شخصي در ميان است سي چهل سانتي متر فاصله از فردي که مشغول کار با دستگاه است مراعات مي‌شود: 

فاصله‌اي که ما معمولا از نفري که مشغول کار با عابر بانک است مي‌گيريم با فاصله اي که فرد دوچرخه سوار در تصوير زير از کسي که نوبت اوست گرفته است (البته در خارج از کشور) مقايسه کنيد. در کداميک صبر و حوصله و طمأنينه به جامعه بيشتر تزريق شده و به تعليمات اسلامي نزديکتر است؟
 

اين رفتار آنان منحصر به صف عابربانک نيست. در هر جا که صفي تشکيل مي‌شود، اداره پست، بانک، فرودگاه، ادارات دولتي و غير دولتي، شرکت‌ها، فروشگاه‌ها، پاي صندوق و... همه بايد از کسي که کارش در حال انجام است فاصله بگيرند. اولين وظيفه منتظران در صف فاصله گرفتن از متصدي است. در آنجا اجازه نمي‌دهند که افراد از محل مشخص شده (عکس زير)، به ميز متصدي نزديکتر شوند به خيال اينکه کارشان زودتر (و در واقع ديرتر) راه بيفتد. حتي پس از خالي شدن پيشخوان، فرد منتظر مي‌ماند تا با اشاره کارمند يا متصدي به سمت پيشخوان برود زيرا کارمند چند ثانيه‌اي فرصت مي‌خواهد تا مدارک نفر قبلي را در محل تعبيه شده قرار دهد و در نتيجه کمتر برگه‌اي گم مي‌شود.  

با همين تمهيد ساده، ديگر هر کس وارد مي‌شود نمي‌پرسد ته صف کجاست؛ ديگر چند نفر همزمان با کارمند يا متصدي صحبت نمي‌کنند تا پس از هشت ساعت کار، اعصابي برايش باقي نماند؛ ديگر بر سر نوبت دعوا نمي‌شود که يکي بگويد من زودتر آمدم و ديگري بگويد من.

در ايران در ايامي که ادارات چندان شلوغ نيست هر روز مناظري از اين دست (عکس زير) مي‌بينيم. غير از اين‌که «فاصله با متصدي» رعايت نمي‌شود «فاصله ميان افراد در صف» هم رعايت نمي‌شود. افراد حتي نيم متر هم از هم فاصله نمي‌گيرند. چون در صفهاي ما اين فواصل رعايت نمي‌شود، کارمندان زحمتکش ما حق دارند به جاي «رسيدگي به کار مردم»، از اصطلاح «سر و کله زدن با مردم» استفاده کنند.   

وقتي مردم چنين در صف مي‌ايستند اگر از بانک بخواهي پولي بگيري چندين نفر در اطراف، از مقدار پول همراه شما آگاه مي‌شوند از جمله برادر سارقي که با يک تماس، به دوستش که در خارج بانک منتظر است، اطلاع مي‌دهد که چه کسي با پول کلان از بانک خارج شده است. چه بسيار حقوق بگيراني که که حقوق چندماهه يا يک ساله خود را به همين شيوه از دست داده‌اند يا کارکنان شريف يک بانک که به خاطر مفقود شدن تعدادي چک پول که معلوم نيست در اين شلوغ بازار چه کسي از روي پيشخوان برداشته، سر از اداره آگاهي در آورده اند. اساسا اين نحو صف ايستادن در کشوري خوب است که تجسس در کار ديگري از علائق مردم آن باشد نه مردم بزرگوار ايران که پيرو قرآني هستند که در آن صريحا از تجسس در امور ديگران نهي شده است.

البته اخيرا در برخي بانکها شماره مي‌دهند که شيوه جايگزين مناسبي است ولي بحث ما درباره همه صفهاست. لزوم فاصله گرفتن از متصدي فقط در بانک نيست، حتي هنگام خريدن بليط چرخ و فلک در پارک اين قاعده بايد رعايت شود چه رسد به فروشگاه‌هاي بزرگ، گمرگ و صدها محل ديگر. حال معلوم مي‌شود که چرا در ايران در اکثر مواردي که صف شلوغ است پس از چندي داد و هوار بلند مي‌شود.

صدها مسئول در اين کشور از وزير گرفته تا بالاتر و پايين‌تر، سالها در خارج از کشور تحصيل و  يا زندگي کرده و اين نظم و انضباط‌ها را از نزديک ديده‌اند؛ در اين سي سال بيش از صد هزار سفر خارجي دولتي انجام شده است، اما يک نفر به فکر ترويج فرهنگ صف ايستادن در ايران نيفتاده است. همه قفل شدن ترافيک شهرهاي بزرگ را به خاطر فقدان فرهنگ ايستادن در صف در آغاز طرح سهميه بندي در تيرماه 86 و نيز تبعات آن را ديدند ولي باز فکري نشد.

آيا صدها مجموعه داستاني يا طنز رسانه ملي با ميليون‌ها بيننده اين فرصت را نداشته‌اند که چند ثانيه‌اي به زبان هنر- که خود بهتر مي‌دانند چه کنند - ايستادن در صف را به مردم آموزش دهند؟ اين پرسش که «چگونه مي‌توان بازيگر شد» (که در جاي خود بايد مطرح شود) و يا اينکه «خوشبختي چيست؟» شايد بيش از هزار بار در رسانه ملي مطرح شده باشد ولي آيا به اين مطلب که چگونه بايد در صف به حقوق ديگران احترام گذاشت چند بار پرداخته شده است؟ حتي اگر به ميزان يک دهم تعداد پس گردنيهايي که براي خنداندن مردم در سريالها به کودکان زده مي‌شود به مسأله صف پرداخته شده بود امروز، اوضاع به گونه ديگري بود.

يکي از شروط لازم براي پيشرفت و بهره وري بالا در يک جامعه، داشتن آرامش رواني و فکري است. عوامل برهم زننده آرامش رواني مردم ما کم نيستند و بسياري از آنها توسط خود مردم رفع شدني هستند به شرط  آنکه رسانه ملي بدون مجامله به نقد رفتارهاي غلط جامعه بپردازد و اگر واقعا اغلب جامعه به امري بي توجهند آن را به اقل جامعه نسبت ندهد. 

در پايان لازم است چند نکته مهم يادآوري شود:
1. آنچه در اين مقاله در مورد صف و غير آن گفته شد بسياري از مردم مي‌دانند اما وقتي اکثريت به نحو ديگري عمل کنند فرد مجبور است از آنان تبعيت کند. همچنانکه بسياري دوست دارند در بين خطوط رانندگي کنند ولي وقتي بقيه همراهي نمي کنند آنان نيز مجبورند مانند ديگران رانندگي کنند.

2. عرصه بيان ايرادات رفتاري مردم از عرصه‌هايي است که ماهيگيران از آب گل آلود در آن فراوانند. اين افراد که از حساسيت هر ملت نسبت به خود آگاهند، براي آنکه هر انتقاد منصفانه‌اي از رفتار مردم را «توهين به شعور ملت» و امثال آن تلقي کنند در آماده باش به سر مي‌برند. اين قبيل حيله‌ها و بهانه جويي‌ها که براي ايام انتخابات و راي جمع کردن خوب است در اين مقالات که فارغ از خطوط سياسي و صرفا از سر درد و احساس مسئوليت نوشته مي‌شوند جايي ندارند. پيام اين مقاله توهين به شعور مردم نيست، گله‌اي متواضعانه و دوستانه از کساني است که از ظرفيت عظيم شعور ديني و ملي در بهبود امور اجتماعي بهره نمي‌گيرند.

3. اينگونه بحثها معدن اختلاف نظر بوده و هست و اين امري طبيعي است. قطعا انتقادات، پيشنهادات و راهکارهاي خوانندگان مي‌تواند براي نويسنده الهام بخش باشد. چنانکه در انتهاي مقاله سوم ياد آوري شد حتي نظراتي که در سايت درج نمي‌شوند براي نويسنده ارسال مي‌شود و من گاهي برخي نظرات را بيش از سه بار خوانده ام.

4. آنچه در مورد فرهنگ حوصله داشتن بيان شد تنها يک نمونه بود؛ مقصود بيان مهمترين مشکل رفتار ايرانيان نبود. اينکه مهمترين عيب و نيز «ام‌المعايب» رفتار اجتماعي در ايران چيست بحث ديگري است.

5. کساني که اهميت اموري مثل چگونه در صف ايستادن را که مستقيما در آرامش رواني جامعه تأثير دارند نمي‌پذيرند در مقاله بعد نکات بيشتري خواهند يافت.

6. آنچه درباره صف در خارج از کشور گفته شد البته گاهي توسط خودشان نقض مي‌شود مخصوصا اگر پاي طمع به ميان آيد. اين صف طويل که در جلوي يک عابر بانک در انگليس تشکيل شده و در آن رعايت فاصله از نفر اول هم نشده است به خاطر خراب بودن عابربانکهاي ديگر نيست، به دليل درست کار کردن آنهاست! هجوم مردم به اين عابربانک به سبب اين بوده که به دليل نقص فني به مشتريان دو برابر پول تحويل مي‌داده است. به دليل حساسيت مردم ما به حلال و حرام مي‌توان حدس زد که در مورد مشابه چنين صفي در کشور ما تشکيل نمي‌شود.  

به نظر مي‌رسد تعداد جمعيت نالان از رفتار اجتماعي خودمان رو به فزوني است. مردم اگر اراده‌اي براي اصلاح رفتار اجتماعي در کشور ببينند با ظرفيت فرهنگي عظيم خود، غيرتمندانه به ميدان خواهند آمد. سال 1373 در کشور ما با توجه به نياز مبرم کشور، هوشمندانه سال نظم و انضباط اجتماعي اعلام شد ولي مانند برخي امور مهم ديگر پيگيري نشد. به نظر مي‌رسد تشکيل وزارت يا سازمان ترويج نظم و انضباط اجتماعي از نيازهاي فوري کشور ما باشد.

تا کي جوان ايراني بايد حسرت نظم و انضباط اجتماعي در برخي کشورهاي غربي و غير غربي را بخورد؟ وقتي برخي جوانان کم اطلاع از منابع اسلامي، جذب نظم ظاهري در فرهنگ بيگانگان شدند، آن فرهنگ فقط نظم را به آنان تزريق نمي‌کند، بلکه تا هويت اسلامي و ايراني اش را نگيرد از پاي نمي‌نشيند.

جامعه ما سخت به تزريق فرهنگ صبر و حوصله نياز دارد. مانند هر امر اجتماعي ديگر، ريشه‌هاي کم حوصلگي در رفتار اجتماعي ما ـ که قطعا نبايد با ساده انگاري و «کم حوصلگي» فورا آن را به مسائل اقتصادي ربط داد ـ بايد شناسايي شود. اما آنچه در وهله اول بايد انجام شود تمرين حوصله کردن است و به گمان من، ترويج فرهنگ درست ايستادن در صف از بهترين راه‌هاي ترويج اين فرهنگ است.

کافي است در فاصله دو متري هر پيشخوان ـ از محل پرداخت قبض صندوق گرفته تا باجه اطلاعات فرودگاه، و از اداره پست گرفته تا اداره وظيفه عمومي و باجه‌هاي فروش بليط در ورزشگاه‌ها ـ تابلوي «لطفا پشت خط منتظر بمانيد» قرار داده شده و نيز خطي کشيده شود و مراجعان در پشت آن منتظر مانده، به پيشخوانها نچسبند. آيا براي عملي شدن اين امر ساده که به آرامش رواني جامعه کمک شاياني مي‌کند و بودجه‌اي هم نمي‌خواهد بايد چند سال منتظر ماند؟
muhammadmotahari@gmail.com

----------------------------------------------------
سخني با خوانندگان
آماده کردن اين بخش با تأخير مواجه شد و دليل عمده آن تهيه کردن و نيز پيدا کردن برخي عکس‌ها و کسب اجازه از صاحبان آن براي انتشار بود. (با تشکر از آقايان بابک، سيامک، ياسر، مجتبي و يوسف که بعضا مايل به درج نام خانوادگي خود نبودند). اگر کساني در داخل و نيز خارج از کشور (کشورهاي عربي، شرقي و غربي) مايلند با نويسنده همکاري کنند لطفا با ارسال ايميل به komakemaqaleh@gmail.com اعلام آمادگي فرمايند. در حال حاضر کمک در موارد ذيل مفيد خواهد بود:

1. کساني که در پيدا کردن يک خبر اعم از حوادث و غير آن مي‌توانند همکاري کنند.
2. کساني که مي‌توانند عکسي از رفتارهاي درست و نادرست اجتماعي در داخل و خارج از کشور تهيه کنند (به درخواست نويسنده يا به انتخاب خود). يکي از مقالات بعدي درباره رانندگي در ايران در مقايسه با ديگر کشورها خواهد بود.
3. کساني که قبلا اعلام آمادگي کرده‌اند لطفا در صورت تمايل مجددا به ايميل «جديد» پيام بفرستند و نوع همکاري را خود اعم از آنچه در بالا ذکر گرديد اعلام فرمايند.
4. اين ايميل تنها براي «همکاري» با نويسنده است. براي موارد ديگر، لطفا از ايميلي که در انتهاي مقاله درج شده استفاده شود.

فرصت را غنيمت شمرده از همه خوانندگاني که پس از حوصله و تأمل کافي، با نظرات خود بر غناي مقالات بعدي مي‌افزايند قدرداني کرده و از اينکه هنوز برخي ايميل‌ها را پاسخ نگفته‌ام عذرخواهي مي‌ کنم.

تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
به نامه خدا
بازهم به نکته جالب دیگری اشاره کردید. اما نکته صحیح هم اگر به آن عمل نشود و تصمیمی کلان و اعتقادی راسخ برای انجام آن وجود نداشته باشد به روزمرگی و انفعال ختم می‌‌شود. روزمرگی و بی‌ تفاوتی هم مشکل اساسی‌ ماست که خود هم معلول تمام مواردی است که در مقالاتتان ذکر کرده اید وهم به نوبه خود عامل تشدید کننده آنهاست!
و این سیکل معیوب را باید شکست.
باز هم متشکریم
عموزاده از سمنان
چند سال قبل کتاب جالبی منتشر شد باعنوان "جامعه شناسی خودمانی"
نوشته آقای احسان نراقی،که در آن نویسنده، به تفصیل مشکلات مبتلا به جامعه ایرانی را ناشی از نوع خلقیات و عادات رفتاری خود مردم می داند.مطالعه این کتاب نیز به خوانندگان محترم توصیه می گردد.
مطالب خيلي جالبي بودند. دو نكته را ميخوام اضافه كنم:
بسياري از اين بي نظمي ها در برخورد ايرانيها با خودشان است. براي مثال بسياري از ايرانيان تا وارد كشوري ديگر ميشوند افرادي منظم ميشوند. براي مثال كافيه رفتار مردم رو در يكي از هواپيماهايي كه از خارج از ايران وارد ايران ميشود زير ذره بين قرار دهيد. در كشور خارجي همه با نظم و ادب و رعايت صف وارد هواپيما ميشوند، اگر هواپيما به مقصدي غير از ايران رهسپار باشد همه با نظم خارج ميشوند. ولي اگر مقصد ايران بود همه زرنگ بازي ها و بي نظمي ها و غر زدن ها در هنگام پياده شدن آغاز ميگردد. گويا اينها افرادي نبودند كه ساعاتي قبل با نظم و آرامش رفتار ميكردند.
مورد ديگر اينكه در ايران تاثير بي نظمي فردي بر گروه زياد است. اگر افراد در صفي منظم باشند و يك فرد در اين ميان نظم را به هم بزند همه شروع به برهم زدن نظم و زرنگ بازي ميشوند در حالي كه در كشورهاي منظم ديگر اگر فردي بي نظمي كند بقيه اعتنايي نميگذارند و يا در بدترين حالت به تذكري كفايت ميكنند.
آفرین صد آفرین صدها هزار آفرین بر نویسنده این متن بسیار اثر بخش به نظر من مدیران صدا و سیما باید این متن را با آب طلا بنویسند و بر اساس آن برنامه ریزی کنند آموزش دهند
موضوع بسیار مهمی بود که جایش در این سلسله مقالات خالی بود. به نظر من، و از دیدی کلی تر، می توان گفت که مردم ما در رعایت "حق الناس" متاسفانه بسیار ضعیف هستند. عدم رعایت در صف ، یکطرفه آمدن و ... از مصادیق این موضوع هستند. عدم پرداختن رسانه ها، بخصوص تلویزیون، به این مهم نیز از نکات بسیار اسف انگیز و در عین حال تعجب بر انگیز است.
تمرین حوصله کردن یک درمان منطقی برای این آسیب اجتماعی است ولی مشکل اصلی در درون خانواده ها است به عبارتی اگر کار اصلاحی باید انجام گیرد لازم است از شروع دوره آموزش پیش دبستانی و دبستانی این ممارست و تمرین آغاز شود و این نیاز به یک طرح ملی برای درگیر کردن رادیو و تلوزیون و آموزش و پرورش و سازمان بهزیستی به عنوان متولی مهدهای کودک دارد. و این طرح ملی ضرورت قطعی زمان ما است چون بی حوصلگی و کم حوصلگی کودکان و نوجوانان به وضوح در جامعه مشهود است. شما میتوانید وضعیت کودکان و نوجوانان ما را با سایر کشورها مقایسه نمائید. اگر وقت به من اجازه داد تصاویری از چین در این خصوص برای شما تهیه و ارسال خواهم کرد.
با سلام خدمت فرزند گرامی معلم شید مطهری
پیشنهاد آخر بسیار جالب و راهگشاست به شرطی که فضای کافی برای این فاصله ( البته منطقی ) وحود داشته باشد. در برخی مکان ها فاصله باجه مراجعین با دیواریا صندلی های چیده شده کمتر از یک متر است.
نظیربرخی بانک های اهواز
راستی من در سوئد که بودم در فرودگاه آرلاندا به دور نقاله به شعاع یک یا دو متری خط قرمزی کشیده بودند و نوشته بودند stop . و مردم همه پشت این خط ایستاده بودند. حالا مقایسه کنید با نقاله‌های حمل بار مسافرین در کشور خودمان که مردم چه طور سر و کول هم سوار می‌شوند تا زودتر ساکشان را بر دارند.
راستی یک پیشنهاد: این مجموعه مقالات که تمام شد بیایید با هم آن را به یک یا چند قالب شکیل الکترونیکی درستش کنیم و به طرق الکترونیکی که باز من از خارجی‌ها آموخته‌ام سعی در ترویج و توسعه‌ی آن بکنیم و هر چه بیشتر وضعیت جامعه را ارتقاء بخشیم. من در این زمینه ایده‌ها و فکرهای خوبی دارم.
در يك مورد از مطالبي كه در اين مقاله آورده ايد با شما موافق نيستم . من در اداره اي كار مي كنم كه در روز هم بايد تلفن هاي زيادي را جواب بدهم و هم به صورت حضوري به ارباب رجوع هاي زيادي پاسخگو هستم و اگر براي هر تلفن بخواهم خوش و بش و احوالپرسي كنم حق ديگران ضايع ميشود بنابراين انتضار دارم هركس تلفن يا مراجعه ميكند لب مطلب و اصل درخواست خود رابيان كند و برود .
مرحوم جمالزاده چنددهه ییش کتابی نوشته بنام خلقیات ماایرانیان .موضوعات اشاره شده درباب رفتارهای اجتماعی مامربوط به امروز و دیروز نیست .این رفتار در همه ما نهادینه شده و هنوز هم اگر کسی جسارت وارد شدن به روحیات مردم رايیدا کندبا الفاظ احتیاط آمیزو محافظه کارانه سعی میکند به کسی برنخورد. دائما"از ملت فرهیخته ایران صحبت مشود. آداب در همان رادیو وتلوزیون که ازاوتوقع آموزش فرهنگی مردم راداریدرعایت نمیشود. مجریان دائماحرف مهمانانشان راقطع میکنند.به نظر بنده باصدای رساباید به مردم گفته شود:مامشکل فرهنگی داریم وبایدهمه ازصدرتاذیل دررفتارهای اجتماعی خود تجدیدنظرکنیم وبی موردگناهان خودرا به گردن دیگران نیاندازیم .
وقتی برای گرفتن یک نان که حتی نصف ان را نمی توان خورد باید یکساعت صف ایستاد از مردم چه انتظاری دارید. اگر این مشکلات در کشورهای دیگر بود چه میشد
مقالات بسیار سودمندی است. لطفا به پیشنهاد خواننده محترم مبنی برانتشار سازمان یافته مجموعه اهمیت بدهید.
متشکر بابت مطالب ارزنده شما.
نکته ای که باید به عرض برسانم این است که چه تعدادی از مردم ما این مطالب را میخوانند و آیا افرادی که شما از آنها یاد کردهاید اصلا" به اینرنت دسترسی دارند که این مطالب را بخوانند؟
حرف من این است که این موضوعات که در باب فرهنگ سازی است وظیفه رسانه ای مثل سیما میباشد که مخاطب فراوان دارد.به نظر شما پخش 15 دقیقه اگهی تبلیغاتی بین دو نیمه یک فوتبال پر بیننده که سودی را نصیب مسئولان میکند مثمر تر است یا پخش این چنین مطالبی که همه مردم از نعمات آن برخوردار میشوند؟
این وظیفه مسئولان است که با تذکر به صدا و سیما در ساعات پر بیننده این مطالب را بصورت شفاف و مقایسهای که گیرائی بیشتری دارد پخش کنند.
استفاده از فرهنگ غرب و شرق اگر فرهنگ خوب و درستی باشد ایراد ندارد چرا در مقالات خود ( 2 مقاله ای که از شما خوانده ام) نسبت به فرهنگ غربی با دید منفی نگاه می کنید. عبارت گرفتن هویت فرهنگی و ایرانی توسط فرهنگ غرب قابل تامل است. هر چیزی که غربی است نباید حتماً نکته منفی و مخرب هم داشته باشد و اصولاً در رفتار های اجتماعی و اخلاقیات ملاک غرب و شرق و تعصب نسبت به فرهنگ صحیح نیست.
به نظر من اکثر مردم فقط ادعای اسلام را دارند و در عمل مسلمان نیستند .در امکان عمومی همواره حقوق یکدیگر را پایمال می کنند حتی در اماکن زیارتی حتی در حج. ولی بارها در سفرهای خارجی با مشاهده احترام و رعایت حرمت و شان انسانی علی رغم ادعای مسلمانی آنان بر روزگار خودمان تاسف خورده ام.
نظم پذیری ایرانیان در خارج از کشور (همان طور که یکی‌ از دوستان بدرستی به آن اشاره کرد) به دلیل وجود سیستم‌های مناسب و طراحی شده‌ای است که جنبه‌های مختلف زندگی‌ مردم را پوشش میدهند. نظارت بر سلامتی‌ و کار کرد این سیستم‌ها به وسیله نهاد‌ها و مسولین سبب مشارکت و همکاری مردم شده و این گونه سیستم‌ها را تبدیل به ارزش‌های فرهنگی‌ و اجتماعی‌ میسازد. به عنوان مثال در صورت اختلال در زندگی شهری (حتی در مسایل ساده یی مانند عدم رعایت نوبت در صف و...) با یک تلفن ساده مامورین پلیس به سرعت ( کمتر از ۵ دقیقه) در محل حاضر میشوند.
سلام
از بیان مقالات خوبتان سپاسگزارم. لازم است این موضوعات به مردم گوشزد شود متاسفانه رفتارهای زشت اجتماعی در بین قشر وسیعی از جامعه رواج یافته و به طرز وحشتناکی رو به فزونی است.همیشه دولتها مقصر نیستند گرچه اعمال نظم و قانون از سوی دولتها ضروری است ولی این مردم هستند که باید با اخلاق اجتماعی این قوانین را رعایت کنند.
متاسفانه اخلاقهای زشت اجتماعی اعم از تکبر، غرور، کلاهبرداری، دزدی، کم فروشی ، بی ظرفیتی ،بی تفاوتی ، بی انصافی ، تازه به دوران رسیدگی، تمسخر و .... قشر اکثریت جامعه را فراگرفته.
وای به حال ما وای به حال ما وای به حال ما که دم از اسلام و قران و شیعه می زنیم و نماز می خوانیم.
دو نکته لازم به ذکر است.
1: آوردن تکنولوژی های مهم الزاما به معنی بالا بردن فرهنگ مردم نیست. وقتی مردم "فرهنگ" صف را دریافت نکرده اند، نصب دستگاه هایی مثل شماره دهنده های خودکار فقط پنهان کردن بیماری است. کافیست سیستم شماره دهنده خراب باشد، آنوقت بیماری "صف نفهمی" خود را به شدت بروز میدهد. این مسئله در تمامی عرصه ها صادق است. مثلا تا وقتی کارمندان یک اداره کارکردن درست با چرتکه (منظور سرویس دهی صحیح با سیستمهای سنتی) را قبول نکرده اند، فراهم کردن کامپیوتر (منظور سیستمهای مدرن) منجر به درست کار کردن آنها نخواهد شد بلکه در عین معطلی های سابق، حتی مصرف برق و کاغذ و تونر و جوهر را افزایش خواهد داد! نمونه اعلای دیگر همین شمارنده های سر چهارراه ها! وقتی رانندگان معنی 3 رنگ سبز، قرمز و زرد را نمی فهمند و احترام آن را قائل نیستند نصب شمارنده های دیجیتال فقط خوش به حال فروشندگان آن خواهد کرد. زیرا میبینیم که از 3 ثانیه مانده به سبز شدن چراغ حرکت خودروها شروع شده و تا 3 ثانیه بعد از قرمز شدن ادامه میابد: یعنی با وجود صرف هزینه گزاف و ارتقاء تکنولوژی باز هم بی اعتنایی و قانون شکنی وجود دارد.
2: نقش مقابل مردم یعنی ادارات دولتی و غیر دولتی هم بر رفتار مردم تاثیرگذار است: وقتی در فضای وسیع بانکها، که به خاطر کثرت مراجعه کنندگان عمدا وسیع در نظر گرفته شده است، از هر 10 باجه فقط 2 یا 3 باجه کار مردم را انجام میدهند و 7 باجه کارهای داخلی بانک را، باید انتظار صف شکنی مردم را هم داشت.
و یک نکته معترضه: فرض کنیم قحطی شده! آیا برای گرفتن نصف قرص نان اگر 10 ساعت هم در صف بایستی، باید حق دیگران را ضایع کنی؟ مردم کشورهای دیگر اول معنی صف را فهمیدند، بعد مشکلاتشان رفع شد.
با سلام
ضمن تشكر از مطالب به جا و سودمندتان كه در راستاي بهبود رفتارهاي اجتماعي جامعه است. به نظر بنده، علاوه بر نكاتي كه اشاره فرموديد لازم به ذكر مي بود كه به يكي ديگر از نمونه بي نظمي هاي شديدي كه بسيار مهم مي باشد اشاره به وجود بي نظمي در شهرهاي مذهبيمان بالاخص در بارگاههاي مبارك و مطهر معصومين و اولياي الهي است، چرا كه از طرفي ما سلوك ايشان را الگو و سرمشق در تمام جنبه هاي زندگيمان قلمداد نموده و از طرف ديگر حتي در زياراتشان كه يه معناي تجديد و تحكيم عقايد و تفكرمان نسبت به راه و عقيده ايشان است؛ متاسفانه در اكثر موارد متوجه برخوردهاي ناملايم و در نظر نگرفتن حقوق ديگران مي باشيم. ارائه راهكارهاي مناسب و درخور شأن موردنياز است.
▪ ((وقتی برای گرفتن یک نان که حتی نصف ان را نمی توان خورد باید یکساعت صف ایستاد از مردم چه انتظاری دارید. اگر این مشکلات در کشورهای دیگر بود چه میشد. ))
این لب مطلبی است که توسط یک خواننده گفته شده است.البته دراینکه ما ایرانیان ضعف رفتار اجتماعی داربم شکی نیست اما اگر این ترافیکها ، این بی برنامگیهای مسئولین مملکت و این ازدیاد جمعیت که نامتناسب با امکانات موجود است در سایر کشورها بود ، شاید وضعیت بهتری از ما نداشتند.
نکته : ما جهان سوم هستیم ، ما را با مشابه خودمان مقایسه کنید. البته آموزش ، بالابردن سطح تربیت عمومی و فرهنگی ، افزایش رفاه اجتماعی و کم کردن خودخواهی شدید و کم نظیر در میان مردم ما ، اثرات انکار ناپذیری در اصلاح وضعیت موجود دارد.
با تشکر نکته ای را به عرض می رسانم : به نظر من عجول بودن و عدم رعایت حق دیگران ریشه های عمیقتری دارد که با کشیدن یک خط یا نصب نرده و غیره اصل مشکل مرتفع نمی شود. مثلا همین دستگاههای نوبت دهی در بانکها را در نظر بگیرید بنده در شهرستان محل زندگی خود تا کنون بیش از 20 بار از این روش استفاده کرده ام اما با اطمینان کامل خدمتتان عرض میکنم که عدم رعایت نوبت و میزان وقت صرف شده در صف بسیار بیشتر بوده چرا که کارمند مربوطه و مشتری گرامی همان آدمهای قبلی هستند که با ابزار مدرن تری منویات خود را اجرا میکنند. یکی از ریشه های این دست اخلاقیات به زعم من نداشتن امنیت است منظورم از امنیت همان سلسله نیازهای بشر خوراک،پوشاک،مسکن .... است
یک عکس هم در هنگام پیاده شدن از هواپیماعلی رغم تاکید بر اینکه تا توقف کامل هواپیما از صندلی های خود خارج نشوید بگیرید
بنده الان در آلمان هستم. 9 ماه اینجا بودم و به زودی برمیگردم کشورم. مثل هر دانشجوی دیگری خیلی به عقب ماندگی کشورم فکر کرده ام. اینجا که آمدم بیشتر دقیق شدم تقریبا فهمیدم که دلیل اصلی صبر است و بس. به چند دلیل: اینا هرگز داد نمیزنن. با حوصله کار می کنن. از یک شوخی ساده یک دعوا نمیسازن. شرائط سخت رو اگه نتونن عوض کنن خیلی راحت تر از ما تحمل می کنن. تحمل دیدن موفقیت دیگران رو دارن. اتفاقا بر خلاف تصور ما اهل غذای خوب و تفریح خوب نیستن. بهترین شامشون سیب زمینی ست که بد ترین برای ماست. چون صبر دارن با عزت هستن. خویشتندارند. به خاطر تشویقی به رئیس احترام نمیزارن.صفهاشونو که شما نشون دادین.
نکاتی که شما به آن اشاره کردید کاملا صحیح و بجا بود. بگذارید از ماجرایی صحبت کنم تا بفهمید عمق مصیبت تا کجاست! دفعه قبل که از طریق هواپیمایی روسیه به ایران میامدم , هواپیمای مسکو به مقصد تهران تقریبا کاملا پر از مسافرین ایرانی بود. وقتی میخواستیم در مسکو به طرف درب هواپیما حرکت کنیم, همه عزیزان مرتب و متمدن در صفی مستقیم و با آرامش ایستادند تا نوبتشان برسد. وقتی به تهران رسیدیم در برابر چشمان حیرت زده خود دیدم همان برادران و خواهران هموطن چطور مثل قبائل آدم خوار به طرف باجه ها هجوم آوردند گویی که اگر زرنگ بازی درنیاورند , اکسیژن کم می آورند!! همانجا بود که به خودم گفتم "از ماست که بر ماست"... به نظر من بزرگتر از نظم مشکل غالب بر اجتماع ما ریا و تزویر و دورویی است که خوب بلدیم جای مناسب مثل آفتاب پرست رنگ عوض کنیم و قانون رو درست رعایت کنیم (حتی بعضی وقتها بیشتر از خود خارجیها!!) ولی کوچکترین ارزشی برای مملکت خودمان قائل نیستیم. در ضمن در مورد اینکه اگر آنجا ایران بود, مردم ملاحضه حرام و حلال را میکردند باید بگویم شخصا بشدت شک دارم! حال قضاوت با خوانندگان.
امیدوارم راهتان را ادامه دهید که انگشت روی معضل خیلی مهمی گذاشتید و امیدوارم مردم بیدار شوند...
با سلام

مردم اکثرا در صحبتها منتقد عملکرد خود هستند و از فرهنگ عموم در مواردی مانند ترافیک ، محیط زیست و رعایت حقوق ... نا راضی.
بهتر نیست کسانی که دستی بر آتش دارند باعث حرکتی در این زمینه شوند.
به نظر میرسد برخی از بی نظمی ها مرتبط با مشکلات زیر ساختی است که تدریجا رفتار بی نظم را تداوم بخشیده و انرا نهادینه می سازد اگر همیشه تعداد 1)جایگاه عرضه بنزین کافی نباشد =با احساس استرس برای دستیابی به جای خالی.2)دستگاه ارایه اسکناس هر بار مقدار کم یول میدهد وبر معطلی واسترس می افزاید.3)معابر چه خیابان چه اتوبان با تعداد خودرو متناسب نیست وزمان معطلی بر استرس ودر نتیجه تلاش برای رهایی از این وضع میافزاید این امردر اثر تکرار رفتاری عادی میشود.4)خطا کاران وبر هم زنندگان نظم زودتر به نتیجه میرسند وبه کارشان میرسند وکمتر شناسایی ومجازات میشونداین موضوع درشرایط تنگناهای دایمی مشوق انجام همین رفتار ازسوی همه خواهد شد وترویج کار خطا را تشدید می کند.5)اجرای برخی زیرساخت ها نظیر شماره دهنده بانک ها مشکل صف را حل کرد ای روش در بسیاری ازموضوعات وکارها قابل تکرار است.به هرصورت توجه به همین مسایل ریز اما مهمی که جناب اقای مطهری طرح می کنند باید ادامه یابد ظرفیت های ماقطعا بالاست و با ارایه راه حل درست درمان میشود .
از نظر بنده مردم ما از لحاظ فرهنگی در سطح بسیار پایینی قرار دارند. فرهنگ اون چیزی نیست که تو کتاب ها نوشته بلکه چیزی که ساری و جاری
شما آمار های تصادفات ، میزان مطالعه ، مشکلات اجتماعی ، اسراف و غیره رو مشاهده بکنید. ما چیزی از خارجی ها کم نداریم.
تا کی از خودمون تعریف کنیم . مهم ترین بخش مشکل، متاسفانه برخي از مسئولین هستند که وقتي صحبت می کنه فقط تعریفه و بس . واقعیتش از بس از خودمون تعریف شنیدیم و مشکلات فرهنگی دیدیم خسته شدیم.
مردم ما دچار مشکلات روحی و روانی شدیدی شدند که مشکلات فرهنگی و اجتماعی از یک طرف و مشکلات معیشتی از طرف دیگه داره به مردم فشار می آره. ما تو یک دور باطل افتادیم و مسئولین هم فقط ایده ال گرا هستند.
همین تاکید مقام معظم رهبری در مورد اسراف واقعا باید برای ما زنگ خطر باشه. این به یه مشکله ملی تبدیل شده که حالا باید چند سال وقت و هزینه صرف کنیم تا درستش کنیم. چرا به فکر پیشگیری نیستیم و همیشه دوست داریم اتفاقی بیافته و بعد وارد میدان بشیم.
مدیران ما فقط مدیریت بحران می کنند و بس.
به امید فردایی بهتر
بسيار عالي است. واقعا دست نويسنده درد نكند. بالاخره توي اين شلوغي مسائل سياسي يك نفر هم پيدا شد كه عملا يك مشكل را باز كرده و ان را تبيين كند.
من يك اشكال در اين متن مي بينم و آن اينكه جنگ ايران و عراق طولاني‌ترين جنگ قرن نبود بلكه حداقل جنگ ويتنام با 16 سال درازا طولاني تر از جنگ ما بود.
و اما پيشنهاد من، اينكه مي‌توان به يك مسئله رفتاري مرسوم در بين ما ايرانيان بپردازيم و آن ظرفيت كم ما براي انتقاد پذيري است كه نمود عيني ان را مي‌توان در توضيح مكرر نويسنده براي اينكه اين مطالب به كسي بر نخورد پيدا كرد. اينها همه مسائلي كه ما خودمان مي دانيم اما فضاي جامعه طوري است كه نويسنده اين مقاله بايد به طرق مختلف توضيح دهد كه بابا بهتان برنخورد، من هم خودم داراي اشكالم، همه داراي اين اشكالات نيستند و ...
و يك پيشنهاد ديگر هم اينكه به موضوع تعارف كردن ما ايراني ها و مجموعا حرف الكي زدن هم مي توان پرداخت. شما گفتگوهاي تلويزيوني ما رو نگاه كنيد، شايد ده دقيقه اول برنامه به تعريف و تمجيد الكي و تعارف مي‌گذرد.اين تعريف و تمجيدها در بين صحبتها مدام ادامه دارد. به سلام و احوالپرسي ما نگاه كنيد ببينيد چقدر حرف الكي مي زنيم كه نه خودمان توجه داريم كه داريم چه مي گوييم و نه طرف مقابل. همزمان كه ما داريم مي گوييم چطوري خوبي، بابا خوبه، مامان خوبه و ... طرف مقابل هم داره يه سري حرف مسلسل وار مي زنه و شايد هم داره همين سوالها رو از ما مي پرسه. خيلي اوقات هم اصلا جواب اين به ظاهر سوالات ما رو نمي ده. مثلا بالاخره نمي گه كه بابا خوب هست يا نيست و جالبه كه كسي هم كه مي پرسه، پيگير نمي شه كه نگفتي بابا خوبه يا نه. توي مكالمه تلفني كه ديگه خيلي افتضاحه. اين به نظر من نمود بيروني يه اشكال دروني ما ايراني هاست كه شايد نويسنده با اين قلم تواناي خود بتوانند آن را تبيين كنند.
واقعا مقايسه رفتار ما با كشورهاي پيشرفته مي‌تواند درس آموز باشد. يادم نمي‌رود اولين باري كه در يكي از شهرهاي دورافتاده انگلستان ديدم ماشينها در يك خيابان پهن دايره‌اي را كه روي زمين كشيده شده ميدان فرض مي‌كنند و همه بدون استثناء دورش مي‌چرخند با مقايسه اين ميدان با ميدانهاي تهران واقعا شاخ درآوردم.
يك آلماني يك زماني به من گفت كه اگر در آلمان مثلا يك نفر خلاف رانندگي شبيه آنچه در تهران شما اتفاق مي‌افتد انجام دهد بقيه به ظرز وحشتناكي عصباني مي‌شوند و وقتي همه به يك خلافكار به آن شدت اعتراض كنند ديگر كسي جرات زيرپاگذاشتن حقوق ديگران را به خود نمي‌دهد. متاسفانه خلاف رانندگي در ايران نه تنها قباحتي ندارد بلكه زرنگي به حساب مي‌آيد! همه مي‌گن ديدي عجب دست فرماني داشت چه لايي كشيد! چند هزار نفر ديگر بايد در تصادفات رانندگي كشته شوند تا ما بفهميم؟ در انگلستان كنار بعضي جاده‌ها چند ماكت آدم به رنگ فرمز مي‌ديدم. از يكي پرسيدم اينها يعني چه؟ گفتند اين قسمت جاده خطرناك است در تصادفات قبلي مثلا سه نفر اينجا كشته شده‌اند. الان سه ماكت قرمز براي يادآوري آن حادثه و خطرناك بودن اين جاده و احتياط بقيه اينجا قرار داده‌اند. فكر كنم در ايران اگر قرار بود اينكار را بكنند كنار تمام جاده‌ها پر از ماكت مي‌شد!!
كاش به دو نمونه ديگر ،يكي عدم رعايت محل استقرار و انتظار تا ورود قطار و سوار شدن قبل خط قرمز (كه از قضا با جان و سلامتي خودشان سروكار دارد) در استگاه هاي مترو و ديگري انداختن انواع و اقسام زباله در معابر عمومي و حتي در لابلاي فضاي سبز كه اصولا"لازم است چشم نواز باشد،نيز اشاره ميشد.به راستي انسان دچار ياس و سرخوردگي ميشود وقتي با چنين صحنه هاي نا مطلوبي مواجه ميشود.كاش تمام رسانه ها،سايت هاي خبري ،دولت،سازمانهاي مردم نهاد ،موسسات ،شركتها و .... با اشاعه و ترغيب مردم به رفتار هاي صحيح اجتماعي مقدمات رشد فرهنگي و ارتقاءزندگي آحاد شهروندان را فراهم نموده و از آن طرف ما مردم نيز تنها باپذيرش اندكي و فقط اندكي حس مسوئليت در اعتلاي جامعه خود كوشش مي نموده و از مواهب بي شمار آن بهره مند ميشديم،يعني ممكن است نسل ما آن روز را ببيند و محضوض گردد.به اميد آن روز
بقول سیدجمال الدین درشرق اسلام دیدم مسلمان ندیدم ودر غرب اسلام ندیدم مسلمان دیدم ,در جائیکه ما باید الگوورفتار مناسب دیگران باشیم متاسفانه به به گوی خارجیها شده ایم واینجانب خودم به عینه در کشورهای خارجی این مسائل رادیده ام وواقعا انسان از رفتارهایشان لذت میبرد به جز اندکی ,یک نمونه اکثرتصادفات کشور ما که دیگر به یک بحران تبدیل شده است نتیجه همان بی نظمی ها میباشد .
آقاي مطهري نگاه بسيار عالي به مشكلات اجتماعي داريد يك نكته هم من بگويم: شايد موثرتر از ترويج فرهنگ صبر و حوصله هم وجود داشته باشد . مردم ما ثابت كرده اند ديندوستند چرا كه هر فداكاري را وقتي اسم دين پشت آن است انجام ميدهند در حالي كه به تعبير شما راه براي عبور همشهريشان نميدهند. مشكل نگاه كاريكاتوري به دين است (تعبير از آقاي سيد حسن خميني) با عرض پوزش اين برميگردد به بخش بزرگي از منبريهاي محترم كه مستقيما تصورات ديني مردم را شكل ميدهند. اينكه در باب فظيلت نماز اول وقت چندين حديث بگوييم بعد در باب ثواب زيارت عاشورا و برابري ثواب ذكر فلان با ختم قرآن و ... و روضه تمام! به عدة زيادي احساس دينداري ميدهد ليكن ايشان را ديندار نميكند. حال فرض كنيد منبري يك كلام بگويد دينداري بدون رعايت حقوق ديگران معني ندارد اگر حق نوبت ديگران و حق تقدم ديگران و انصاف را رعايت نميكني ديندار نيستي. شايد پاي منبر موقتا خلوط شود ليكن تابلو دينداري تبديل ميشود به رفتار اجتماعي درست ، دين ميشود جذب كنندة انسانهاي با فرهنگ ، متشخص و منصف و رفتار اين افراد ميشود تابلو دينداري و الگوي رفتاري دينداران. افراد فرصت طلب و متظاهر هم ابزار دين را ناكارآمد ميبينند و دنبال كارشان ميروند كه اينهم يكي ديگر به نفع ايجاد جذابيت در دين. شايد آسانتر باشد اگر به جاي تربيت همة مردم كساني را تربيت كنيم كه بناست مردم را نصيحت كنند.
ضمن تشكر از آقاي مطهري كه با قلم رساي خود دغدغه فكري بسياري از دلسوزان مملكت را بيان مي‌كند و بايد به ايشان گفت "جانا سخن از زبان ما مي‌گويي ..."، به عرض مي‌رسانم كه من به شخصه خيلي از اين وضعيت جامعه رنج مي‌برم - مطمئنا خيلي از افراد اينگونه هستند- مدتها به خودم اميد ميدادم كه اصلاح مي‌شويم ولي مدتي است متاسفانه اين اميدم بسيار كمرنگ شده است. به علت حساس بودن به اين مسائل هر مطلبي راجع به فرهنگ كشورهاي ديگر به چشمم بخورد بي‌تفاوت از كنار آن نمي‌گذرم وقتي مي‌بينم آنان كه ما به راحتي هر انگي بهشان مي‌چسبانيم چقدر نكات باارزش فرهنگي و اخلاقي دارند با خودم مي‌گويم من كه با شرايط فعلي جامعه خودمان دارم عذاب مي‌كشم و توان تغيير آنرا ندارم حداقل براي خودم اقدامي بكنم و به جايي بروم كه انسانها ارزشمند هستند.
در پايان نكته اي كه به نظر من براي فرهنگ ما سم محسوب مي‌شود اين است كه ما بدون اين كه اطلاعي از كشورهاي ديگر داشته باشيم خود را با فرهنگ‌ترين و مترقي‌ترين مردم دنيا مي‌دانيم و اين امر مانع بزرگي است كه خوبيهايي بقيه را ببينيم و سعي كنيم خودمان را تغيير دهيم.
با سلام و آرزوی سلامتی،
آیا بهتر نیست موضوع آموزش های زندگی اجتماعی و شهری را در رسانه ها به صورت قانون و اجبار در آورید؟ به عنوان مثال سازندگان فیلم ها و سریال ها موظف باشند مثلاً در طول هر یک ساعت فیلم یا سریال ، نفی یک ضد ارزش یا آموزش حداقل یک موضوع و ارزش اجتماعی مانند آداب معاشرت ، احترام به حقوق دیگران ، احترام به قوانین راهنمایی و رانندگی و حس میهن پرستی و ... را در متن فیلم یا سریال بگنجانند. هنرمندان در بین مردم و بویژه کودکان و نوجوانان محبوب و الگو هستند. آقای دکتر به گمان بنده نظیر این کار در کشورهای پیشرفته انجام می شود. رسالت جنابعالی علاوه بر نوشتن و روشنگری قانون گذاری برای حل این دردها نیز می باشد.
با ذکر یک مثال می خواستم روی یک نکته تاکید کنم و اون اجرای یک قانون از طرف متولیان امر و بعد مردمه. من امسال پس از چند سال به ایران برگشتم. یکی دو ماه قبل از رفتنم پلیس راهنمایی و رانندگی تاکید خیلی زیادی می کرد مبنی بر اینکه صندلی جلوی خودرو محل یک نفره و نه دو نفر، و با خاطیان شدیدا برخورد می کرد. باطبع در شروع اجرای این قانون برای رانندگان تاکسی سخت بود که این رو بپذیرن و در عوض از مسافرین صندلی جلو مبلغی نزدیک به دو برابر کرایه می گرفتن. الان که بعد از چند سال برگشتم می بینم که توی هیچ ماشینی دو نفر روی صندلی جلو نیستن و کرایه صندلی جلو با بقیه فرقی نمی کنه.

من فکر می کنم دلیلش تاکید مسوولین روی این قانون بوده که این نتیجه رو داده. مثال دیگه کمربند ایمنی هست که تا چند سال پیش سوسول بازی محسوب می شد و حالا قانون لازم الاجرا.

این رو مقایسه کنید با بقیه رفتارهای ما هنگام رانندگی. خانه ما نزدیک یک میدان شلوغ شهر واقع شده. یادم نمی آد که ماشینی رو دیده باشم که هنگام ورود به میدان به تابلو ایست توجهی کرده باشه. این در حالیه که مامورین راهنمایی و رانندگی (تقریبا) همیشه اونجا هستن و بجای تذکر به اونها رانندگانی رو جریمه می کنن که با تلفن همراه صحبت می کنن. حالا شما بگین که کدامیک بیشتر رعایت می شه، تابلوی ایست یا صحبت نکردن با تلفن همراه.

به نظر من مردم ایران قانون پذیر هستن فقط باید قانونی خوب براشون تعریف بشه، تبلیغ بشه و بعد با خاطیان برخورد بشه.
1. واقعا دلم گرفت كه چقدر نقد رفتار مردم تابو شده كه نصف اين مقاله صرف تعارف، توجيه ، و مقدمه چيني شده كه نكند خداي ناكرده به كسي بر بخورد.
2.سعي كرده ام مردم را متكبرانه همج الرعا نخوانم اما حركتها همه گله اي است. مي كوشم اين رفتار گله اي را اصلاح كنم. سر چها راه چراغ قرمز است اگر يك نفر چراغ را رد كرد حد اقل سه چهار نفر ديگر اينكار را مي كنند. چراغ قرمز مي شود تا يكنفر قانونمند پشت خط نايستد بقيه هم نمي ايستند.
3.ريا كاري هم قابل تامل است كه بي ارتباط با بند 1 نيست. در اتوبان همه با ديدن ماشين پليس يا دوربين پا روي ترمز مي گذارند و كند ميكنند. حتي آنكس كه زير سرعت مطمئنه در حال حركت است!
4. در مقالاتتان سري هم به نقش اين حركات گله اي در افزايش قيمتها بزنيد.
5. در بورس هم عامل افت و خيز قيمتها بيشتر همين حركات توده اي است. بهترين سهم با گريز عامه منفي مي شود و بدترين سهم با استقبال عامه مثبت ميخورد.
با سلام
تمام مطالب شما درست ونظرات بينندگان هم درست آيا كسي هست راهكار رفع اين مشكلات راه ارايه دهد؟
حديثي از پيامبر(ص) كه مرحوم كافي آن را در يكي از سخنرانيهاي خود نقل كرده است:نسبت زمام داران اسلامي به امت همانند نسبت چوپان است به گله.
آقاي مطهري خود تحقيق نماييد.
همه این موارد شاید ریشه فرهنگی داشته باشد اما به نظر زاییده عدم تناسب بین فرصتها ومنابع در کشور می باشد همیشه بین عرضه وتقاضا نوعی ناهمگونی وجود داشته به حدی که دیگر بصورت عادت در رفتارهای ما نهادینه شده است حتی وقتی به زیارت اماکن مقدس می رویم بجای خواندن زیارت نامه انگار یورش بردن جهت رساندن دست خود به ضریح و آن را سفت وسخت گرفتن نشانه اجابت زیارت می دانیم من وقتی در سالن انتظارفرودگاه خارج از کشور که همه علیرغم کارت پروازی که در دست دارند ومی خواهند سوار شوند تنها می بینم که این ایرانی ها هستند که هجوم می آورند واین باعث تعجب سایرین می شود ازخود شرمنده می شوم متاسفانه علاوه بر عدم انطباق فرصتها ومنابع در پاره ای از موارد بین رشد فرهنگی ورشد اقتصادی واجتماعی نیز تعارض وجود دارد متاسفانه فرصتها بگونه ای در کشور توزیع می گردند که بیشتر افرادی که از جنبه اجتماعی وفرهنگی به بلوغ نرسیده وصرفا بواسطه ودلایل خاص از مزایایی بهره مند می گیردند این عدم تناسب به شکلی خود را در رفتارهای فردی واجتماعی خود را نشان می دهد وقتی سیستم بوروکراسی اداری کلا بر اساس عدم اعتماد واطمینان به مشتری تعریف می گردد وقتی انجام هریک از بدیهیات اولیه نیاز به اختصاص قسمتی از روز کاری ما دارد باید هم شاهد این رفتارها باشیم خیلی از ما وقتی در نیمه شب ویا هنگام ظهر که خیابانها خالی است براحتی چراغ قرمز را رد می کنیم اما همین من نوعی وقتی به یک کشور اروپایی می روم از خود انها بیشتر مقید به رعایت قانون هستم چون می دانم که در انجا قانون حرف اخر را می زند وهمه ملزم به تبعیت ان هستند در جایگاهی که دزدی وپایمال کردن حق دیگران زرنگی محسوب می شود وسالم بودن وصادق بودن بی عرضه گی نامیده می شود نبایستی به فضای جامعه ایراد گرفت
درهرحال همه این مسایل زنجیروار بهم مرتبط باشند فلاسفه باستان عقیده داشتند که جامعه اگر بخواهد به تعالی برسد باید در چهارجنبه رشد کند 1- وفور یعنی از جنبه اقتصادی وتولید2- حقیقیت یعنی توجه به علما ودانشمندان 3- زیبایی یعنی از جنبه هنر وادبیات 4- از جنبه اخلاق یعنی مذهب وسیاست حال مقایسه وقضاوت با خود شماست
یه مورد دیگه ای هم گریبانگیر صف های ما هست قضیه جا گرفتن توی صف یا به اصطلاح زنبیل گذاشتنه . فرد در مواجهه با چندین صف که باید همه را طی کند شروع میکند به جاسپردن و همین امر گاهی باعث به هم خوردن صف و دعوا بین حاضرین میشود
با سلام،
جناب عالی در بین نوشته هایتان به درستی و زیبایی اشاره هایی به سخنان و یا رفتار پیامبر اسلام (ص) و یا امامان معصوم (ع) داشته اید. ولی باور بفرمایید شخصیتی که از این عزیزان در ذهن ما مردم عامی نقش بسته است آمیخته ای است از حقایق ناب و خروارها خرافات. از انجا که جامعه ما یک جامعه مکتبی و مذهبی است
اولاً اصلاح فرهنگ باید با رفع و زدودن انحرافات از اسلام ناب محمدی همراه با تاباندن نور به زوایای مظلوم و مجهول دین باشد. همان کاری که شهید بزرگوار ، پدر گرامیتان - استاد مطهری - انجام دادند.
ثانیاً این مهم نیاز به همراهی و همکاری علما و روحانیون ، وعاظ و مداحان دارد. راستی چرا در باره ارزش های اخلاقی و اجتماعی برآمده از جهان مدرن در منابر کمتر می شنویم؟ موعظه دینی محدود است به بیان مسائل رساله های عملیه و اخلاقیات خاص از قبیل حجاب و نگاه به نامحرم و مسائلی از این قبیل که البته بیان انها در جای خود لازم و ضروری است.
با تشكر فراوان از جناب مطهري عزيز
به نظر من اکثر ما مردم در مکانهاي عمومی همواره حقوق یکدیگر را پایمال می کنيم حتی در اماکن زیارتی. زيارت حرم مطهر امام رضا (ع) را همه ديده ايم براي دست زدن به ضريح چنان پاي بر سر و شانه هم مي گذاريم كه واقعا آدم شك مي كند اصلا زائر مي داند در محضر چه كسي ايستاده است يا نه؟ آيا اگر به سايرين احترام نمي گذاريم حداقل نبايد رعايت احترام آن مكان مقدس را نمود ؟
با سلام از نگارنده مقاله واقعا" سپاسگزارم کاش رسانه ها و بخصوص صدا و سیما هم این مشکلات و ناهنجاریها را به تصویر می کشیدند .قطعا" یاد آوری نکات مثبت و سازنده باعث میشود هنجار شکنان بخود آیند و مردم نیز برای احقاق حقوق خود بیشتر پافشاری نمایند .
سلام
می خواستم به یکی از علل شکل گیری این گونه رفتار در ما ایرانیان اشاره کنم و آنهم نحوه رفتار شخصیت های اصلی فیلم های حادثه ای و پر رونق خارجی و داخلی در کشور ماست.
الگوگیری بچه ها، نوجوانان و جوانان از شخصیت های سینمایی ضریب نفوذ بسیار بالایی دارد و عملکردهای خلاف متعارف و دقیقا بی صبرانه و خلاف قاعده این کاراکترها و در نهایت پیروزی آنها در اثر مجموعه همین عملکردها سبب تاثیر عمیق رفتاری در تماشاکنندگان خواهد شد که شواهد این تقلیدهای رفتاری را در مسابقات شبانه خیابانی، تشکیل گروه ها با موتورهای هرکول، شکل عینک زدن ها، تحمل نکردن کوچکترین تذکر و .... می بینیم.
مقاله خوب شما وقتی خوبتر می شود که وقتی عیب را نشان داد، علل ایجاد آن و سپس راه کار برای حرکت قدم به قدم برای اصلاح آن را نیز ارائه کند.
با احترام
عالی بود. چندی قبل که تازه از سفر اروپایی برگشته بودم، تازه بحث امنیت اجتماعی و بگیر بگیرهای آن شروع شده بود، در همین سایت و یا سایت دیگری من به عنوان Comment در مورد چشم چرانی ایرانی ها در داخل کشور و امنیت بیشتر خانم ها در اروپا مطلبی نوشتم. جالب بود واکنش خوانندگان!
واقعیت این است که در زمینه اخلاق و رعایت شئونات اخلاقی (بگویید رفتار دینی) ما بسیار عقب تر از جوامع غربی هستیم. اگرچه تبلیغات رسمی چیز دیگری می گوید.
بسمه تعالی

چقدر خوب بود اگر این مجموعه مقالاتی که توسط این نویسنده نکته بین با قلمی ساده و گویا تهیه میشود به صورت جزوه در اختیار مردم قرار گیرد ضمن اینکه صدا و سیما میتواند با محوریت موضوعات این مقالات با ساختن میان پردههای طنز چند دقیقه ای بصورت انیمیشن مثل سیا ساکتی یا به صور دیگر باعث اصلاح رفتار اجتماعی جامعه شود.
با سلام
مطالب ونظرات خوبي مطرح شده است وبنظر اينجانب مردم بايد از خود شروع كنند واگر بخواهند ميتوانند. خود را گول نزنيم و اين شخص ويا ديگري را مقصر بدانيم.واقعا"صبر وحوصله عامل مهمي در آرامش اعصاب و درستي انجام كار مي باشد.در يكي از شهرهاي خوزستان به بانك ... مراجعه نمودم عجب آرامشي برقرار بود مراجعين از طريق دستگاه نوبت دريافت مي كردند و پس از نشستن روي مبلمان منتظر اعلام نوبت بودند كسي جلوي باجه نايستاده بود هر باجه فقط يك نفر روي صندلي نشسته بود تا كارش انجام شودمحيط بسيار آرامي بود.حال اگر اين روش و فرهنگ در جامعه رواج پيدا كندآيا مشكلي ايجاد ميشود؟ولازم است كه مسؤلين امكانات لازم را تهيه نمايند ودر رسانه ها تبليغ شود.اگر همه بخواهيم جامعه به آرامش ميرسد.در كشورهاي ديگر مردم ميخواهند واز خود خانواده ومدرسه شروع ميشود.كارتون پلنگ صورتي كه براي بچه ها ساخته شده دقت كنيد،تمام مطالب آموزنده اجتماعي در آن براي بچه ها مطرح شده است.
در پاسخ به بازدیدکننده ای که مشکلات را به جهان سومی بودن نسبت می دهند باید عرض کنم، جهان سومی بودن عقوبت ناگزیر الهی نیست که بر سر ما فرود آمده است. بلکه نتیجه اعمال خود ماست. مردم غرب (چه در گذشته و چه حال) برای به دست آوردن رفاهی که اکنون دارند تلاشهای زیادی کرده اند . ما که به تازگی نظم حاکم بر جوامعشان را می بینیم، گمان می بریم که ازلی بوده است که این با عدل الهی قطعاً در تعارض خواهد بود.
نکته ای هم خطاب به نگارنه محترم معروض می دارم. گرچه خانه از پای بست ویران است، ولی هرگز نومیدی به دل نباید راه داد. همان طور که شما به نوبه خود با نگارش این سلسله مقالات در جهت اصلاح امور کوشش نمودید، تک تک اعضای جامعه اصلاه ناهنجاری های اجتماعی را می توانند از خود شروع کنند. تأثیر آن بسی بیشتر از حد تصور ما است. مثالی را عرض می کنم. یکی از دوستان بنده در هنگام رانندگی در هر ساعتی مقید به ایستادن در پشت چراغ قرمز و البته قبل از خط عابر پیاده است. یک بار که نیمه شب در یک خیابان فرعی و خالی این کار را انجام داد خودرویی که پس از ما به نقاطع رسید نیز این کار ار تکرار کرد و پس از حدود یک دقیقه و به ارامی و با حالتی که به گمانم ناشی از شرم ساری بود از تقاطع عبور کرد. یا بسیاردیده ام که وقتی به عنوان نخستین خودرو پشت خط عابر پیاده توقف می کنیم، دیگران هم تبعیت می کنند یا این که به آرامی روی خط عابر پیاده پیش روی می کنند. وقتی یک نفر چنین تأثیری در رفتارهای اجتماعی دارد، گسترش آن تأثیری فوق تصور ما خواهد داشت. "باید" احترام به قانون و حقوق دیگرانرا از خود شروع کنیم و به جای تصور تضرر و جات ماندگی از قافله از نقش مصلحانه خود لذت ببریم. شرایط بد فقط برای بهانه گیران و فرصت طلبان توجیه آفرین است. شهرون پایبند در هیچ شرایطی نباید از ضوابط تخطی کند.
با سلام و تشکر.
تبدیل کردن مجموعه مقالات به یک مجموعه چاپ شده مدون (کتاب یا جزوه)، در فراگیر کردن دغدغه‌ها و راهکارها موثر است
1- مثالهايي كه از عدم رعايت فاصله ذكر شد خطر جاني نداشتند. اما براي تنوع هم كه شده سري به ايستگاههاي مترو بزنيد تا ببينيد كه با وجود خط قرمز و تذكر دائم از طريق بلندگوهاي ايستگاه، باز هم مردم براي زودتر سوار شدن، جان خود و ديگران را به خطر مي اندازند.
2- رفتارهاي ترافيكي مردم پيشاني و ويترين نظام است. هر خارجي كه حتي براي يك بار به ايران بيايد، اگر هيچ كجاي ديگر را نبيند حداقل چند خيابان و رفتارهاي مردم در رانندگي را مي بينند. حركت موتور سيكلتها در پياده روها - پارك كردن ماشينها در پياده روها - عبور از خط عابر پياده - عبور با فاصله ميليمتري از عابرين پياده در خيابانها و صدها رفتار ناخوشايند و غير قانوني ديگر هم وجهه نظام را در پيش چشم مردم ديگر كشورها خراب مي كند هم اعصاب خود ما را.
3- در اين ميان نمي دانم مخالفت با افزايش مبلغ جريمه ها براي افزايش قدرت بازدارندگي آنها چه توجيهي جز حمايت از تقلب و خلاف كاري دارد. قيمت همه چيز را با كشورهاي ديگر مقايسه كرده ايم جز جريمه ها و نسبت آنها با متوسط درآمد افراد هر كشور.
4- معتقدم كه با پي گيري و پشتكار مي توان فرهنگ مناسب در زمينه هاي مورد اشاره را در مردم جا انداخت. همان طور كه بالاخره پس از چند سال فرهنگ بستن كمربند هنگام رانندگي تقريبا جا افتاده است.
مشکل از مردم نيست مشکل از سيستمهاست مردم هيچ وقت مقصر نيستند سيستمها و کساني که اين سيستمها را پياده مي کنند فاقد درک هستند به عنوان مثال سيستم توزيع کوپن سيستم توزيع بليط هواپيما سيستم توزيع اقلام يارانه اي مثلا شير کجاي دنيا براي شير صف مي بندند يکي از منظم ترين سيستمها در همه جاي دنيا هواپيمايي ها هستند آيا تا کنون در صفهاي طويل فرودگاه امام گير کرده ايد و به عنوان يک ايراني از جانب بيگانه مورد تمسخر قرار گرفته ايد آيا در يک کشور خارجي به عنوان اينکه يک ايراني هستيد و مي خواهيد از پروازهاي ايران اير استفاده کنيد مورد بي اعتنايي قرار گرفته ايد.آيا تاکنون در تاخيرهاي بيش از ده ساعت هوا پيماهاي ايران گير کرده ايد.آيا تا کنون مورد استهزا برادران ديني عربي به خاطر سيستم خراب حمل و نقل بد شرکتهاي اغلب دولتي ايران قرار گرفته ايد.آيا تا کنون اقدام به گرفتن پاسپورت کرده ايد.آيا تا کنون شده است به ده خودپرداز سر بزنيد ولي همه پوزش بخواهند.آيا تا کنون در بانک با قطعي برق مواجه شده ايد.آيا تا کنون با قطعي سيستم هاي متصل به شتاب رو برو شده ايد.آيا تا کنون براي دريافت حق انشعاب برق گاز آب و ..به ادارات مربوطه سري زده ايد. آيا....
مطمين باشيد اگر ميليونها ساعت در صف دست به سينه بمانيد مانده ايد.ولي اگر نمانيد برد کرده ايد. ريشه مشکل اينجاست برادر مطهري جان هميشه به دنبال ريشه ها باشيد نه برگها و شاخه ها. بله من از اين عکسها و فيلمها زياد دارم اما براي خودم نگه مي دارم .مي دانيد چرا؟
يكي از مراكزي كه ميتواند نقش بسيار مهمي در بهبود فرهنگ جامعه داشته باشد صدا و سيماست كه متاسفانه در كشور ما بيشتر به رواج تجمل گرايي و رودر رو شدن فرزندان با اوليا در فيلمها و سريالها ميپردازد.
واقعا جای همچنین مقالاتی که به جای چاپلوسی مردم به بیان اشتباهات آنها و تربیت آنها بپردازد واقعا خالی است. خیلی خیلی ممنون
اولاً خوشحالم که به نقاط کاملاً تاریک رفتار اجتماعی ایرانیان اشاره میکنید.
ولی در عین حال ناراحتم از این همه طومار که در زیر این تحلیل نوشته شده که حاضر قسم بخورم عین همین جمعیت طومار نویس و رای دهنده خود هیچگاه در پای عمل به وجدان خود رجوع نمیکنند .
به قول معروف :
هرچه بگندد نکمش میزنند وای به روزی که بگندد نمک.
اینهم شده داستان ما .
خود حدیث مفصل بخوان از این محفل.
ضمن عرض تشکر از بیان این نکات که واقعا آزار دهنده هست دیدن این گونه رفتارها در یک همچین مملکتی که از طرفی ادعای داشتن اسلام را به عنوان دین و تمدن رو به واسطه قدمت تاریخی مملکت داریم . باید اضافه کنم که به قانونی تا جایی پیش رفته که شکل قانون به خودش گرفته.مثلا اگه به کسی که راهنما نزده می پیچه اعتراض کنی به اینکه چرا ما داریم به ماشینش نزدیک می شیم و بوق میزنیم ایراد میگیره و ...
شماره ی شش در مورد حلال و حرام بودن آن اتفاق در ایران شما کاملاً اشتباه می کنید. نمونه هایش (حلال و حرام) به وضوح عیان است در جامعه ی سالم و پاکیزه ی خودمان!!!!؟! نمی دانم شما اصلاً در ایران زندگی می کنید یا نه؟ یا این که اصلاً از ماجراهای تکان دهنده ی این سرزمین در خصوص تحصیل پول حرام چیزی ندیده و نشنیده اید هرچند این تابناک مهربان سخنان مرا چاپ! نخواهد کرد...
آقای مطهری
در تحلیل های خود قدری عمیق تر باشید بسیاری از عواملی که به عنوان علت از آنها یاد می کنید در واقع خود معلولند.
ضمن تشکر از آقاي مطهري براي بيان مطالب مفيد، لازم اما انتقادي داشته باشم. متاسفانه در پاراگراف چهارم اين مقاله نوشتيد:
چرا براي اصلاح رفتاري ما ايرانيان قدم مؤثري برنداشته و فرهنگ سازي لازم را نکرده‌اند!
اين عجيب است! يکي از ايرادهاي اساسي در کشور ما اين است که ما از دولت مي خواهيم همه چيز ما را تامين کند، حتي اخلاق ما را! اين در حالي است که در دنياي امروز اين مردم هستند که رفتار دولت را کنترل مي کنند و فرهنگ سازي کار نخبه گان است . مثلا همين کاري که شما آقاي مطهري انجام مي دهيد، شايد به مذاق برخي خوش نيايد، اما حرف حسابي است که مردم با فطرت پاک خود مي پسندو قطعا در بسياري تاثير مثبت خود را دارد، و اين درست عين فرهنگ سازي است.
از مقالات شما نهايت استفاده را بردم.بسيار خوب به نكاتي اشاره كرديد كه رفته رفته بر فرهنگ ما تاثير گذاشته و در حال از بين بردن آن است.يكي از ايرانگردان فرانسوي زمان صفويه سه خصلت عمده در مردم ايران ديده بود : خودخواهي - طمعكاري - تنبلي

خيلي از نقائص فرهنگي ما به دو عامل اول مربوط ميشود. به طور مثال در بحث آپارتمان نشيني ( كه خيلي دوست دارم مقاله اي در اين زمينه حتما" بنويسيد ) فقط به خاطر خودخواهي مردم اكثر قوانين شهروندي و همسايگي نقض شده و موجب خسارتهاي روحي و رواني فراواني مي شود. كمتر كسي را ديده ام كه در آپارتمان محل سكونت خود مشكلي نداشته باشد. روحيه خودخواهي باعث شده تا هر كس حريم خانه خود را فقط آپارتمان خود ببيند و راهروها و حياط و درب منزل با پرداخت شارژ ماهيانه از شمول خانه خود خارج مي شود.


در رانندگي نيز بيشتر اينعامل خودخواهي باعث ترافيكها و تصادفات ميشود تا عدم مهارت رانندگي.
مهمترين نكته اي كه اشاره كرديد عدم آموزش همگاني از طريق رسانه ملي است كه فعلا" پر مخاطب ترين رسانه مي باشد و حتي به گفته امام هم هيچ توجهي نمي كنند كه تلويزيون را دانشگاه دانسته بود.


لطفا" مقالاتي نيز در رابطه با مشكلات فرهنگي مضامين زير بنويسيد :
آپارتمان نشيني - موبايل - رانندگي - تفريح همگاني مانند پارك رفتن و ...- به كارگيري عبارات ركيك در انظار عمومي - فضيلت يافتن خلافكاري و روحيه ارج نهادن به شخص خلافكار در عموم مردم - تمسخر ديگران به دليل عدم تطابق فرهنگي و قومي و ... -
سلام من اوایل در فرودگاه برای برداشتن کیف از نقاله فاصله می گرفتم و بچه مثبت بودم اما پس از انکه کیفم در یکی از سفرها روی نقاله به سرقت رفت و کسی هم از فرودگاهیان اهمیتی نداد به بی نظمها پیوستم و همیشه چهارچشمی مراقبم و کنار خروجی نقاله منتظر
با تشكر: در زمينه هاي حق الناس اگر مباحث را طرح نماييم زمينه پذيرش بيشتري دارد. در مورد حركت هاي غير معقول و زشت بعضي از كاروانهاي همراه عروس نويسيد كه چگونه در خيابانها و در ساعات آخر شب كه مردم در حال استراحت هستند با بوق زدن و فرياد هاي گوش خراش موجب مزاحمت مي شوند كه اين نوع حركات در شان انسان نيست چه برسد انسان مسلمان و با فرهنگ غني شيعه؟
"هنر نزد ایرانیان است و بس"
متأسفانه برخی از ناهنجاری های ما ریشه در برخی ضرب المثل های نادرست و غلط دارد. اگر کسی جمله بالا را بخواند ممکن است گمان کند در هیچ کجای عالم غیر از ایران هنر و هنرمندی وجود ندارد که اگر این گونه بود چه بسا افتتاحییه المپیک پکن نیز باید شاهکار ما ایرانی ها باشد نه چینی های چشم بادامی!
در واقع "هنر نزد ما ایرانیان هست" درست است ولی "و بس" گفتن بس نیست بلکه خودفریبی است.
حاج آقای قرائتی می فرمودند: جمله "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" غلط است، زیرا اگر جماعت خود رسوا بود چه باید کرد.
در واقع دغدغه ایشان را در این ضرب المثل می یابیم: "هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگنند نمک"
بگذریم! غرض اینکه باید در برخی باورهای نادرست خویش تجدید نظر کنیم و برخی پندارهای غلط را از ذهن بزداییم.
اگر مقاله ای در باره این گونه جملات نیز نگاشته شود شاید خالی از لطف نباشد.
با تشکر فراوان
خانه از بنیان خراب است وبس ,در یک خانواده پدر ومادر الگوی فرزندان هستند وبهمین ترتیب مسئولین ,زمانیکه مردم حق و ناحقی های فراوان ,تضییع حقوق فردی واجتماعی وامثالهم را فراوان میبینند دیگر چه اعصابی برایشان میماند .مداما دغدغه زندگی مغزشان را فشار میدهد ونمی توانند هیچگونه تصمصم گیری برای زندگیشان بکنند ویکشبه همه چیز برباد میرود بصورت ناهنجاریها واز خود بریدگیها بروز کرده واجتماع را به این روزی که میبینیم درآورده .هرکس فقط خودش را میبیند ومیگوید فقط من ....زیرا زندگی رامختص پول وپست ومقام وغیره وذلک کرده اند .
اگر قوانین مدون واساسی باشدومهمتر از آن اجرای قانون بطور یکسان وبدون هیچ اغماضی صورت بگیرد محال است این تنش ها وبی نظمی های اجتماعی و....که عموما از آن گلایه مندیم بوجود بیاید .
صبر حوصله مسئولان كه مليونها نفر شاهد اعمال آنها هستند در مقابل نظرات مخالف ميتواند الگوي مناسبي براي مردم باشد اما بعكس گاهي از كم حوصليگي وعصبانيتهاي مردم آنان براي رسيدن به اهداف سياسي خود حتي بهره برداري هم مي كنند.يكي ديگر از مواردي كه پيشنهاد مي گردد به عنوان موضوع يك بحث به آن پردخته شود عدم اطمينان افراد به يك ديگر ومضنون پنداشتن همديگر است ما كمتر بنا را بر راستگويي و درست كرداري همديگر مي گذاريم مگر آنكه عكس آن ثابت شود و اين خود يكي از دلايل عدم آرامش مردم است.
با سلام
بزرگان گفته اند:صبر وظفر از برادران قديمند
بعد از صبر نوبت ظفر آيد.
صبر وحوصله در تمام امور موجب درستي كارها ميشودولي متاسفانه همه ما عجول و كم طاقت شده ايم.
رساته ها خصوصا" صدا وسيما ميتوانند اين مشكل حل كنند.آگاهي دادن به مردم در خصوص گردش كارها ميتواند مؤثر باشد.در بعضي از سازمانها و بانكها ابتكار به خرج داده كه كار ارباب رجوع به راحتي انجام ميشود.
دست شما درد نكند مقاله خوبي بود "جانا سخن از زبان ما ميگوئي" اگر چه خود من هم جزو افراد اين جامعه هستم و بعضي وقتها مجبور به متابعت از متخلف ميشوم مثلا در پشت چراغ قرمز راننده پشت سر من با بوق زدن و عصبانيت مرا به عبور ازچراع قرمز تهديد ميكند و پزافشاري دارد كه راه را براي تخلف او مهيا سازم و به كناري بروم تا از قرمز عبور كند . بنظر من همانطور كه اشاره فرموده بوديد بايستي وزارت خانه اي براي سرو سامان دادن اين نارسائي ها درست شود اما آيا درك نياز به چنين وزارتي قابل هضم هست يا با تمسخر مواجه ميشود
ما در ابتدائي ترين موارد اجتماعي ضعيف هستيم در نظر بگيريد در صف نان چه دعواها كه نميشود صف زن و مرد تشكيل ميدهند و يم زن و يك مرد نان ميگيرد و اين درحالي است كه در لواي تساوي حقوق زن و مرد سوء استفاده ميشود . از بعد بهترين هاي جهان شكي ندارم كه ملت ما جزو مردمي هستند كه به خرمت مادري احترام ميگذارند و بايست از هر خانمي در هر كجا به عنوان ناموس ايراني حمايت كنيم اما وقتي شوهر بزرگوار در اتومبيل نشسته و خانم را براي نان خريدن چون صف خانم ها كمتر است ميفزستد چه ميگوئيد ؟ آيا اينكا هم ازنظر نميدانم چه اسمي براي آن بگذارم هم نمونه هستيم ؟
آيا يادتان ميايد و قتي محصل 40 سال پيش بوديم و هنوز محتوي داخل اتوبوس ها ي مسافري شهري اينقدر مانند ماشين خمل گوشت نبود و قتي يك مرد يازن مسني وارد ميشد تلاش ميكرديم بهترين جاي آرام بخش اتوبوس را به احترام سن به آنان اختصاص دهيم و چقدر به اين فرهنگ مي باليديم آيا امروز هم همينطور است (اين موضوع در تهران شكل گرفته و تقريبا صف اتوبوس رعايت ميشود اما هنوز در برخي حتي شهرهاي بزرگ رعايت نشده و پيرمرد يا پيرزن و يا يك بانوي حامله كه در صف ايستاده به مجض رسيدن اتوبوس افراد توانمند يورش مي برند و امكان سوار شدن به آنان نميدهند ). آيا با يك روش سيستمي بسيار ساده از طرف هرمسئولي صادر ميشود نمي توان جتي بدون هزينه به اين مشكل خاتمه داد مثلا در نانوائي ها با دادن شماره نوبت مقوائي با مهر نانوائي به افراد رسيده و خواندن نمره و يا در اتوبوس با صدور دستور به رانندگان كه تا افراد در صف نروند درب اتوبوس باز نشود و پافشاري براجراي آن اين مسائل مشكل ساز و استرس ساز به ساده قابل حل نيست ؟ و موارد زياد ديگري كه به سهولت ميتوان راه حل هاي روان و بدون هزينه براي آنها پيدا كرد . با تشكر ازشما كه براي اين نوع فرهنگ سازي ها وقت صرف ميكنيد .
واقعا درست نوشتید این تعریفهای الکی ازمردم فقط باعث پرمدعاتر وپرتوقع ترشدن مردم شده که هیچکار درستی انجام ندهند وفقط توقع که همه چیزدرست وعالی باشد درنهایت سرنوشت هرکشور را مردم ان میسازند
با تشکر فراوان از مطلب بسیار مبتلا به ای کاش به اهمیت جایگاه آموزش و پرورش نیز پرداخته شود
عكس آخر هم جالب توجه است زيرا حتي در آن عكس هم به رغم وصف اشاره شده {پول اضافه دادن دستگاه}باز هم صف رعايت شده است
نقش صدا و سيما با ان بودجه هنگفت كه تمام انرژي خود را صرف ساخت سريال هاي كليشه اي وموضوعات تكراري و ابگوشتي و يا سخنراني هاي دهن پركن و مدينه فاضله اي ميكند در فرهنگ سازي چيست؟ انگار نه انگار اينهمه مشكلات اخلاقي و معيشتي و فرهنگي در جامعه وجود دارد و بسياري از بديهات نيز رعايت نميشود !
آقای مطهری سلام
با تشکر از زحمات فراوان شما و قدردانی از اینکه این سلسله مقالات را تهیه و در معرض دید عموم قرار دادید. حالا از نظر بنده این سوال مطرح میشود خوب اکنون چه باید کرد؟؟؟
به نظر بنده خیلی از این مسائل از دید مردم و مسولین پنهان نیست ولی در بیشتر موارد متوجه به اهمییت و تاثیر گذاری آنها در خیلی از مشکلات جامعه به صورت کلان تری نیستند. بهرحال پیشنهاد مشخص بنده اینست که با بوجود آوردن یک مجموعه از افرادی که علاقه مند هستند در این زمینه ها فعالییت کنند که با توجه به نظرات فراوانی که از سرتاسر دنیا در این زمینه ها ارسال شده است به نظر میرسد که کم هم نباشند میشود به صورت خیلی جدی روی این مسائل کار کرد و با لابی کردن و جا انداختن آنها در بین مردم و مسولین به نتایج ریشه ای و ماندگار دست یافت.
دعای خیر برای شما و همه دوستان
آقای مطهری، برای بیان خصوصیات فاجعه بار ایرانی ها، چرا این قدر مقدمه می تراشید؟ چرا ما ایرانی ها، حتی در بیان آشکارترین مطالب، این قدر محتاطیم و خود را سانسور می کنیم؟ این خود یکی از دلایل عدم اصلاح ماست.
با سلام من يك مرور سريعي به نوشته كردم . واقعا مطالب مهمي گفته شده است اما اينها همه معلول است بايد دنبال علت رفت كه چرا مردمي مسلمان و داراي تمدني كهن اينگونه شده اند. اگر نظم و انظباطي در اروپا ديده مي شود بخاطر آن است كه هرقانون و مقرراتي كه وضع مي شود اولين مجري آن قانونگذارانهستند دراينصورت است مردم كه تمايل به رعايت و اجراي آن پيدا مي كنند.
چند سال پیش سفری به یک کشور اروپایی داشتم.ما هتل مورد نظر خود را رزرو کرده بودیم و در موعد مقرر به انجا رسیدیم.وقتی مسوول هتل به ما گفت که در پذیرش ما اشتباهی رخ داده و جا رزرو نشده کلی ناراحت و عصبانی ومتعجب شدیم که حالا در ان غربت چه باید کرد.اما تعجبمان صد چندان شد وقتی که به ما اعلام کرد که به خاطر جبران ان مارا به یک هتل با درجه بهتر والبته پرداخت مابقی هزینه به عهده خودشان و با آژانس رایگان میبرد. کجا در ایران به حقوق مردم که خدا ان را از حقوق خود بالاتر برشمرده اینچنین احترام گذاشته می شود.
اين شيوه در صف ايستادن در جاههاي ديگه هم رعايت مي كنند مثلا داروخانه ها حتي آنجا از ادم مي خواهند كه به حرف هاي مشتري جلويي با دكتر گوش هم ندهيد.
با عدض سلام و خسته نباشد:
مقاله بسیار به جا و مفیدی بود. خصوصا در مورد نحوه در صف ایستادن ایرانی ها که متاسفانه بسیار بد و پایمال کتتده حقوق همشهری می گرد و در خیلی از موارد توهین آممیز هم است. راستش را بخواهید خیلی از مردم به این نحو زندگی عادت کرده اند و اصلا نمی فهمند که در صف ایستادن می تواند شکل دیگری نیز داشته باشد. ناگفته نماند که فضای شهری در ایران به هیچ وجه با تعداد جمعیت تناسب ندارد و تا این مشکلات (در صف ایستادن و ترافیک و...) نشات گرفته از آن است. البته این به آن معنی نیست که مردم با رفتار درست خود در جامعه نتوانند این مشکلات(رفتارهای زشت و غلط را حل کنند).
در هر صورت از مقاله فوق بسیار ممنونم و امیدوارم که در تلویزیون و سایر وسایل روابط عمومی به این نکات توجه بسیاری شود و حتی در مدارس ابتدایی جزیی از برنامه آموزشی محصلین دختر و پسر گردد. با تشکر فراوان
سلام تعداد اظهار نظر کنندگان نشان از احساس نیاز به رعایت حقوق شهروندی را نشان میدهد در حال حاضر بهترین راه رعایت قوانین توسط خود ماست امید که این ماها روز به روز اضافه شود.
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار