در ماههاي اخير و همزمان با تحصيل سهميههاي المپيك، مقامات سازمان تربيتبدني، كميته ملي المپيك و همچنين رؤساي فدراسيونها، پيرامون نتايج به دست آمده، به مانورهاي خبري گستردهاي پرداختند.
به گزارش خبرنگار ورزشي «تابناک»، هرچند اين نخستين بار نبوده و نخواهد بود كه مديران پاييندستي همتراز با مديران ارشد ورزش كشور، چنين ادبياتي را به كار ميبرند، اما بايد پذيرفت بسياري از اين تمجيدها با حقيقت فاصله چشمگيري دارد كه با توجه به آنكه عنان كلام را به سمتوسويي متفاوت ميكشاند، از تشريح آن در اين نوشتار صرف نظر ميكنيم.
مطمئناً بهترين امكان براي سنجش عيار گفتارهاي مسئولان امر پيرامون پيروزيهاي ورزشي، كه هر چهار سال يك بار در دسترس قرار ميگيرد و توانمندي و ظرفيت ورزش كشورها را در شمايي كلي به نمايش ميگذارد، بازيهاي المپيك است؛ رقابتهايي كه دستاوردها و نتايج كلي آن، به عنوان آيينه تمامنماي ورزش جهان، آثار برنامهريزيهاي زمانبندي شده به عنوان عملكرد حوزه سياستگذاري و ميزان كاركرد بخش اجرايي به عنوان بازده حوزه مديريتي را به نمايش ميگذارد.
در اين چهارچوب ردهبندي نشانهاي المپيك، بهترين نشانگر مشترك رشد در ميان همه كارشناسان است كه البته در صورت كنار گذاشتن المپيك بزرگ، بازيهاي آسيايي به عنوان المپيك كوچك، فرصتي گوياست كه اندازههاي ورزش كشور را در سطح قاره كهن به تصوير ميكشد.
نخستين حضور ايران در بازيهاي المپيك به سال 1948 بازميگردد كه به ميزباني لندن برگزار شد و المپيك پكن ـ با توجه به تحريم المپيك مسكو و لسآنجلس ـ چهاردهمين حضور ايران در اين بازيهاست، به رغم آنكه بهترين مدالآوري كاروان ايران در المپيك 2000 سيدني با سه نشان طلا و يك گردن آويز نقره تحقق يافت، اما بهترين ردهبندي كشورمان در بازيهاي بزرگ به المپيك 1956 ملبورن با مقام چهاردهم و المپيك 1968 مكزيكوسيتي با عنوان نوزده مربوط ميشود. ايران در المپيك 2004 آتن با دو مدال طلا، دو گردنآويز نقره و دو نشان برنز، دو پله سقوط را تجربه كرد؛ سقوطي كه احتمال ميرود به بازيهاي المپيك پكن تسري يابد.
خوشبختانه در اين دوره از بازيهاي المپيك، كاروان ورزشي ايران به مراتب بزرگتر از دورههاي گذشته است كه البته در رشتههاي پرمدال شمشير بازي با ده ماده، ژيمناستيك با شانزده ماده و تيراندازي با پانزده ماده، هيچ موفقيتي به دست نياورد، اما متأسفانه برخلاف دورههاي گذشته، هيچ مقام ارشد ورزشي، با قاطعيت و شجاعت از مدالآوري در يك رشته مشخص سخن به ميان نميآورد كه اين مسأله اميدها را از رشد مدالآوري ايران در اين دوره از رقابتها كاهش ميدهد، حال آن كه انتظارت مردم و كارشناسان به گونهاي است كه تنها پيروزيها در به دست آوردن سهميه خلاصه نشود و به همان ميزان كه رشد در تحصيل سهميه المپيك را شاهد بودهايم، در مدالآوري نيز به تناسب، شاهد رشدي منطقي باشيم.
اين نگاه منطقي، هنگامي قابل تحقق است كه حوزه سياستگذاري ورزش در برنامهريزيهاي كوتاهمدت، ميان مدت و بلندمدت خود، حركتهاي اثرگذاري را به سرانجام رسانده و حوزه اجرايي نيز به درستي اين سياستها را عملي كرده باشد، اما هنگامي كه طرح جامع ورزش كشور كه با هزينه چند ميلياردي تنظيم شد، با روي كار آمدن دولت نهم تقريباً متوقف شد، نميتوان چندان به اين نگاه برنامهريز در بلندمدت اميدوار بود، مگر آن كه همه مديراني كه در رأس دستگاه ورزش قرار ميگيرند، خود را متعهد بدانند برنامهريزيهاي صورت پذيرفته در دورههاي گذشته را پيگيري و در صورت وجود اشكالات، اصلاح كنند.
اما در اوضاع كنوني كه همچنان برنامهريزي با سليقهگرايي پيوند خود را حفظ كرده، اين موضوع كه هنوز ورزش ايران در المپيك روي كاكل كشتي، وزنهبرداري و تكواندو ميچرخد، امري غيرطبيعي به نظر نميرسد و همچنان ميتوان خيره به تكاپوي پديدههاي ورزش ايران بود كه شصتمين سال درخششان در المپيك را به موازات عدم پشتوانهسازي و كار زيربنايي پشت سر ميگذارند.
شايد اگر مديريت ورزش در اين دروه نتواند موفق ظاهر شود، مهمترين دليل آن را بتوان حضور كمفروغ همين پديدههايي دانست كه از گذشته بر جاي باقي ماندهاند و يا در چند سال گذشته به جمع پديدههاي پيشين پيوستهاند و قطعاً به همين دليل است كه رئيس كميته ملي المپيك با سه رويكرد خوشبينانه با هفت مدال، منطقي با پنج مدال و بدبينانه با دو مدال (بدون مشخص كردن رنگ نشانها) در رسانه ملي به پيشبيني ميپردازد و از بيان حتي يك نظر واحد و آشكار درباره نتايج سر باز ميزند.
اين عوارض جايگزيني پديدهيابي به جاي نخبهپروري و پديدهسازي است كه باعث ميشود در آستانه بازيهاي بزرگ، مسئولان امر خود را تكيه بر باد داده ببينند و در عوض اميد بستن به قهرماناني كه از سنين پايه براي ايران افتخارآفرين بودهاند، به ستارههايي دل ببندند كه پيشبيني عملكردشان كاملاً مبهم است.