بازدید 68865

آبرويش را بريز و او را به مردم معرفي کن! (بخش پنجم)

محمد مطهري
کد خبر: ۱۱۸۶۵
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۸۷ - ۱۱:۵۷ 05 June 2008
«هنگامي كه نامه مرا خواندي، ابن هرمه را... برکنار کرده و به مردم معرفي كن!‌ به زندانش افكن! آبرويش را بريز! به همه بخش‌هاي تابع اهواز بنويس كه من چنين عقوبتي براي او معين كرده‌ام. مبادا در مجازات او غفلت يا كوتاهي كني كه نزد خدا خوار مي‌شوي و من به زشت ترين صورت ممكن، تو را از كار بركنار مي كنم و خدا آن روز را نياورد... شبها زندانيان را براي هواخوري به فضاي باز بياور جز ابن هرمه...» (دعائم الاسلام، جلد 2، ص532 ).

ابن هرمه چه کرده است که اميرالمؤمنين(ع) به رفاعه، حاکم اهواز چنين فرمان مي‌دهد که او بي درنگ بايد «بي‌آبرو» شود؟ همان مولاي متقيان که حرمت آبروي مسلمان را بالاتر از حرمت کعبه مي‌داند چنان بر بي آبرو شدن يک مجرم حکومتي اصرار دارد که حتي فرماندار اهواز را که مسئول اجراي حکم است «تهديد» مي‌کند که اگر او را بي آبرو نکني «من به زشت ترين صورت ممكن، تو را از كار بركنار مي كنم».

او نه ياغي است و نه جاني، يعني نه بر ضد حکومت قيام کرده، و نه جنايتي مرتکب شده است. او مسئول نظارت مالي بر بازار اهواز بوده که مرتکب تخلف مالي شده است.

شايد برخي نکته اساسي اين فرمان اميرالمؤمنين را در جنبه ايجابي آن يعني قاطعيتي ببينند که آن حضرت در بي آبرو کردن متخلف منسوب به حکومت به خرج داده است، به ويژه اينکه حضرت با پايين دانستن «آستانه جرم» منتظر نماند تا ابن هرمه نصف زمين‌هاي اهواز را چپاول کند و بعد عکس‌العمل نشان دهد. اما آنچه لااقل به همين اندازه مهم است و براي وضع اطلاع رساني امروز کشور ما بسيار درس آموز، جنبه سلبي اين حکم است، يعني اينکه چرا حضرت براي مجازات وي دستور «محرمانه» صادر نکرد و چنين بر بي آبرو کردن وي تأکيد ورزيد؟

لااقل سه دليل به ظاهر موجه، براي صرف نظر کردن از «معرفي» ابن هرمه متخلف وجود داشت:

1. خطا را ابن هرمه کرده است نه خانواده او. اگر آبروي ابن هرمه ريخته شود خانواده اش چگونه در ميان مردم سربلند کنند؟ چرا پدر و مادر و زن و فرزند کودک يا نوجوانش بايد تاوان تخلف او را بدهند؟

2. اگر ابن هرمه معرفي شود، براي هميشه بي آبرو شده و ديگر شانس بازگشت به جامعه از وي گرفته مي‌شود و با اين نوع مجازات، ديگر به دنبال اصلاح خود نخواهد رفت (تئوري «برچسب زدن» در جرم شناسي که از سال 1938 در غرب مطرح گرديد.)

3. امروز مارقين و ناکثين و قاسطين هر روز در پي توطئه عليه حکومت هستند. اگر ابن هرمه که کارگزار حکومت اسلامي است به عنوان متخلف معرفي شود، دشمنان و منتقدين بهترين بهانه براي سوء استفاده و تبليغ عليه حکومت را به چنگ مي‌آورند؛ خواهند گفت: "ببينيد علي هم عده‌اي متخلف را به دور خود جمع کرده است". ابن هرمه نبايد معرفي شود زيرا خوراک تبليغاتي براي دشمن فراهم شده و مردم به حکومت اسلامي بدبين مي‌شوند و در نتيجه به تعبير امروز، نظام «تضعيف» مي‌شود. متخلف را بايد تنبيه کرد ولي براي جلوگيري از سوء استفاده دشمن بايد اين کار را با يک دستور محرمانه انجام داد.
اما اميرالمؤمنين (ع) براي دلايلي از اين دست ارزشي قائل نشد.

از ميان اين سه دليل، دليل سوم که «براي حفظ آبروي نظام و جلوگيري از تضعيف آن، متخلفان حکومتي نبايد معرفي شوند» بيت الغزلي است که سالها در کشور ما تکرار شده است. اين دليل که نه انقلابيون، نه بي تفاوتان و نه ضد انقلاب را قانع مي‌کند بسياري از دوستداران انقلاب را نسبت به انقلاب بي تفاوت، و برخي بي تفاوتان را ضد انقلاب کرده و بهترين ابزار تبليغ عليه مسئولان را براي ضد انقلاب فراهم آورده است. اين مقاله کاوشي است درباره اين بيت الغزل و به تعبير بهتر «مصيبت عظما»ي انقلاب، که هر مدافع انقلاب را در مقابل انتقاداتي از اين نوع، خلع سلاح کرده است. (نظر به فضاي محدود اين مقاله، به دليل اول و دوم در مقاله بعدي اشاره خواهد شد.)

در مقاله قبل گفتيم که بدون اصلاح نظام اطلاع رساني، ايران گلستان شدني نيست و نظام اطلاع رساني فعلي ما لااقل شش پيشفرض دارد که آثار زيانبار پيشفرض اول (توجه به امور کلان و غفلت از حال افراد) توضيح داده شد. حال مي‌خواهم به ارزيابي پيشفرض دوم نظام اطلاع رساني يا خبري يعني اينکه «معرفي متخلف وابسته به حکومت، مردم را به نظام بدبين و حکومت را تضعيف مي‌کند» و نيز پيامدهاي ناگوار آن بپردازم و نشان دهم که اين استدلال نه تنها با عقل و شرع و عدل نمي‌سازد بلکه به طور خاص با مباني تشيع در تضاد است.

معلوم نيست اين اصل از کدام ناکجاآباد آمده است که به صرف آگاهي مردم نسبت به تخلف يک فرد منتسب به يک مجموعه، مردم به کل آن مجموعه بدبين شده و يا آن مجموعه تضعيف مي‌شود؟

قرآن در آيه تطهير، اهل بيت پيامبر (ص) را معصوم معرفي مي‌کند. اما همين قرآن با صراحت از ضلالت و شقاوت کساني از اهل بيت حضرت نوح(ع) و حضرت لوط (ع)، اين دو پيامبر بزرگ ياد مي‌کند. آيا قرآن بايد خطاي وابستگان خانوادگي نوح و لوط را پنهان مي‌ساخت تا مردم به خاندان پيامبران و از جمله خاندان پيامبر اسلام بدبين نشوند؟! آيا چون همسر امام حسن (ع) قاتل از آب درآمده است، شيعيان به همه همسران ائمه اطهار (ع) بدبين شده‌اند؟!

کساني مثل جعفر کذاب، هم نوه امام معصوم بودند، هم فرزند امام معصوم، هم برادر امام معصوم و هم عموي امام معصوم. اين نشان مي‌دهد که حتي زندگي با چند امام معصوم و تربيت شدن توسط امام معصوم هم ـ به دليل عمل خود فرد ـ لزوما فرد را آدم نمي‌کند. آيا صرف حکم مسئوليت گرفتن در جمهوري اسلامي چنان معنويتي به يک فرد مي‌بخشد که احتمال خطاي او را صفر مي‌کند تا جايي که در صورت معرفي او به عنوان متخلف،حيثيت و آبروي نظام اسلامي زير سوال مي‌رود؟

اگر کسي آشنايي مختصري با ديدگاه شيعه درباره «صحابه رسول خدا (ص)» داشته باشد، از فرض مورد بحث مبهوت مي‌ماند. اهل سنت معتقدند همه اصحاب رسول خدا اهل بهشت و عادل هستند (ولو اينکه مثل خالد بن وليد پس از کشتن مالک بن نويره به دليل واهي، در همان شب با همسر او ازدواج کرده باشد). شيعه با دلايل متقن اثبات مي‌کند برخي از کساني که سالها همراه پيامبر بوده و حتي در رکاب ايشان شمشير زده‌اند، به خاطر عملکرد بعدي، نه تنها عادل نيستند بلکه چه بسا مستحق لعن هم باشند. آيا مي‌شود گفت شيعه براي جلوگيري از تضعيف پيامبر بايد دست از نظريه خود در باب عدالت صحابه بردارد؟!

حتي همان افرادي که شيعه شديدا به اعمالشان انتقاد دارد، گاهي از طرف پيامبر به «مأموريت» هم فرستاده شدند. بنابراين حتي حکم مأموريت گرفتن از شخص پيامبر هم جلوي نقد شديد شيعه از يک فرد را نمي‌گيرد.

اما وقتي از «حکم مأموريت گرفتن از پيامبر» در آن زمان به «حکم مسئوليت گرفتن از حکومت اسلامي» در زمان خودمان مي‌رسيم، گويي همه آن ملاکها يکسره فراموش مي‌شود. ملاک، ديگر عمل فرد نيست بلکه انتساب و انتصاب است. نظام اطلاع رساني ما جلوي انجام محاکمه علني و يا رسوايي متخلف حکومتي، اعم از مأمور انتظامي، قاضي و مقامات پايين تر و بالاتر را مي‌گيرد ولو آن فرد بزرگترين جرمها را مرتکب شده باشد.

من هر چه به ذهنم فشار مي‌آورم، معناي اين منطق را نمي‌فهمم. مگر نظام اسلامي با دادن حکم مسؤوليت به يک فرد، پيشاپيش عدم ارتکاب تخلف توسط او را تضمين کرده و اعلام کرده بود که تا پاي جان براي اثبات عصمت آن فرد متخلف ايستاده است که رسيدگي علني به تخلف او «لطمه به آبروي نظام» تلقي شود؟ وقتي نه تنها ابن هرمه که «منصوب با واسطه» قطب العارفين علي (ع) است، بلکه «منصوب مستقيم» اميرالمؤمنين (ع) يعني عثمان بن حنيف ـ والي بصره ـ هم تخلف مي‌کند، چرا مردم ما با آگاهي از تخلف يک فرد منتسب به جمهوري اسلامي به کل نظام بدبين شوند؟

آيا کساني که امروز براي اولين بار داستان ابن هرمه را شنيدند به حکومت امير المؤمنين(ع) و يا شخص ايشان بدبين شدند؟! اساسا يکي از دلايل عمده‌اي که حکومت پيامبر (ص) و علي (ع) «با آبروترين» حکومت‌ها نزد مردم ماست، اين است که در «بي آبرو کردن متخلف حکومتي» ذره‌اي به خود ترديد راه نمي‌دادند. آبروي يک نظام با پنهان سازي هويت متخلفين در معرض خطر قرار مي‌گيرد نه با معرفي آنان.

چه بسا همان فرد متخلف در زمان انتصاب، فرد مهذب و لايقي بوده، اما بعدها به هر دليل ـ ولو براي مدت کوتاه ـ بنده شيطان شده است. چرا چنين فردي حتي پس از اثبات جرم، يکدفعه چنان «عزيز عزيزان» مي‌شود که نظام اسلامي حاضر است براي فاش نشدن پرونده او، به شبهه «اجرا نشدن عدالت» در حکومتي که بر استخوانهاي صدها هزار شهيد بنا شده دامن بزند.

حال بد نيست آنچه اميرالمؤمنين (ع) در مقابل يک تخلف مالي انجام داد با آنچه در نظام ما درباره تخلفات منتسبان به حکومت انجام مي‌شود مقايسه کنيم.

خانم جواني به تنهايي و بدون اطلاع شوهر به دادگاه رفته و با پرداخت رشوه و يک‌روزه حکم طلاق را از قاضي مي‌گيرد. شوهر که تهيه کننده سينماست، بي خبر از همه جا پس از اطلاع از حکم به سراغ قاضي رفته و اعتراض مي‌کند. اين قاضي چه جوابي دارد؟ با اصرار بر حکم خود، شوهر را به دليل واهي روانه زندان مي‌کند! پس از تحقيقات معلوم مي‌شود همين به اصطلاح قاضي قبلا" در استان ديگري مشغول قضاوت بوده و با دريافت خودرو «دوو» از خانواده يک قاچاقچي وي را با جعل سند آزاد کرده است. (اعتماد، چهارم ارديبهشت 1384).

اصل جرم در سال 82 واقع شده است. پس از دو سال پيگيري، مجازات اصلي اين قاضي متخلف ـ غير از چند هفته زندان ـ چه بوده است؟ «انفصال از خدمت».

آيا «انفصال از خدمت» مجازات عبرت انگيزي براي متخلفان آينده است؟ بله، اما براي روستاي حداکثر سه هزار نفري که همه، قاضي متخلف را خواهند شناخت و کارگزاران حکومتي از قاضي و غير قاضي، حساب کار خود را خواهند کرد. اما در کشور هفتاد ميليوني، بازدارندگي مجازات «انفصال از خدمت» چه در مورد قاضي و چه در مورد هر متخلف ديگري بسيار ناچيز است. اين بازدارندگي به همان اندازه است که بگوييم چون ناظم يک مدرسه به چند دانش آموز نامنضبط در بجنورد اخم کرده است، دانش آموزان بندرعباس ديگر حساب کار خود را کرده‌اند!

آيا اگر همين قاضي يقين داشت که در صورت شکايت آن شوهر مظلوم، پس از اثبات جرم با تصوير در دستگاه اطلاع رساني معرفي مي‌شود اساسا چنين تخلفي به ذهنش خطور مي‌کرد؟ فلسفه مجازات، غير از تنبيه متخلف و تسلي خاطر مظلوم، بازدارندگي آن براي متخلفان بالقوه آينده است. «معرفي يک قاضي متخلف حتي بدون مجازات زندان»، تأثيرش در اصلاح دستگاه قضايي از «انفصال از خدمت هزار قاضي بدون اعلام نام آنان» بيشتر است. قاضي که مي‌تواند با يک حکم ميلياردها تومان را جابجا کند، افراد را بالاي دار فرستاده يا از آن رهايي بخشد، زندگيها را از هم بپاشد و در واقع جان و مال و ناموس مردم به او سپرده شده است، آيا مجازات اصلي او در صورت تخلف بايد «انفصال از خدمت» باشد؟ جالب اينکه برخي از اين انفصال‌ها چون موقت است پس از چند سال دوباره منجر به «اتصال» ـ البته در استان ديگري که از سوابقش خبر ندارند ـ مي‌شود.

جامعه مورد نظر پيامبر(ص) ـ که بارها بر آن تأکيد کرد ـ جامعه‌اي بود که در آن ضعيف بتواند «بدون لکنت» (غير متتعتع) حقش را از قوي بگيرد،( لن تقدس امة لا يؤخذ للضعيف فيها حقه من القوي غير متتعتع).پس صرف اينکه «ضعيف» بتواند حقش را از «قوي» بگيرد کافي نيست، بلکه بايد بدون نگراني و به آساني حق خود را بگيرد. متأسفانه اين اصلهاي عجيب و غريب درباره آبروي نظام و تضعيف نظام، کار را به جايي رسانده که گاهي «قوي» هم نمي‌تواند از «قوي» حق را بگيرد. قوه قضائيه با اين همه قدرت و تشکيلات، هنوز پس از سالها، توفيق نيافته است که حتي يک آقازاده يا مفسد اقتصادي داراي نفوذ سياسي و يا يک مقام سياسي، قضايي يا انتظامي متخلف را «محکوم و معرفي» کند.

بناي اين انقلاب لااقل نزد شهيد مطهري که افکارش را مبناي فکري نظام مي‌دانيم اين نبود. اوايل پيروزي انقلاب، شهيد مطهري ـ که فقط هشتاد روز پس از آن زنده بود ـ مطلع شد که يک فرد کميته‌اي با سو ء استفاده از سلاح خود مرتکب جرمي شده است. دقت کنيد: در غوغا و آشفتگي اولين ماه پس از پيروزي انقلاب که بيش از يک هفته از تشکيل کميته‌ها ـ که در آن زمان تنها اميد براي حفظ نظم بود ـ نگذشته بود و سپاه هم هنوز تشکيل نشده بود. رئيس کميته‌ها هم يکي از دوستان نزديک شهيد يعني آيت الله مهدوي کني بود و اتفاقا حکم رياست ايشان نيز با پيشنهاد خود شهيد مطهري از سوي امام (ره) و به خط استاد صادر شده بود.

اما شهيد مطهري اصرار داشت که اين فرد خاطي حتما «به نام مأمور کميته و به طور علني» محاکمه شود. اين کار در ظاهر، تضعيف انقلابي بود که هنوز حتي به مرحله «جمهوري اسلامي» پا نگذاشته بود؛ اما در باطن، تضميني بود بزرگ براي پيشگيري از تخلفات کوچک و بزرگ آتي.

مطهري مي‌دانست که حکمتي است در فرمان اميرالمؤمنين (ع) به مالک اشتر درباره کارگزاران متخلف: «اگر يکي از آنان دستش را به خيانت آلوده ساخت... گريبانش را بگير و به خاک مذلت و خواري اش بنشان. داغ خيانت را بر او بزن و قلاده بدنامي و ننگ را بر گردنش بيفکن» (نامه 53). (اين نشان مي‌دهد که نحوه برخورد امام با ابن هرمه، نه يک استثنا بلکه يک اصل ضروري در حکومت است).

شهيد مطهري که در سال 58 اهميت مساله آزادي در جمهوري اسلامي را مطرح کرد – امري که 18 سال بعد به طور جدي مطرح گرديد – به خوبي مي‌دانست که اگر قصه حفظ آبروي متخلف به خاطر آبروي انقلاب يا اين دستگاه و آن دستگاه و اين صنف و آن صنف باب شود در آينده کار بسيار مشکل خواهد شد.

حضرت امام (ص) گاهي حتي از يک کوتاهي که چه بسا تخلف هم نبود علنا با ذکر نام انتقاد مي‌کرد. ايشان در سخنراني خود در تابستان 1361 در حسينيه جماران – که مثل همه سخنان ديگر امام کلمه به کلمه اش توسط دوست و دشمن دنبال مي‌شد ـ به طور علني از برخي از اعضاي شوراي نگهبان و شوراي عالي قضايي که ـ بعضا" منصوبان خود ايشان بودند ـ انتقاد کرد که چرا مي‌خواهند مجددا" به حج بروند. آيا امام با اين کار تضعيف نظام کرد؟! آيا تنها راه رساندن اين تذکر به آن افراد راديو و تلويزيون بود؟

متأسفانه امروز کار به جايي رسيده است که وقتي در مهرماه گذشته، يک خانم پزشک جوان ـ و از استعدادهاي درخشان ـ که به همراه نامزدش در همدان به پارک رفته، دستگير مي‌شود و دو روز بعد جنازه اش از بازداشتگاه بيرون مي‌آيد، تقريبا همه دست اندرکاران حکومتي با سکوت خود نظام را تقويت! مي‌کنند. هيچيک از آنان حتي در حد ابراز ناراحتي و يا دلجويي بازماندگان دم بر نمي‌آورد. فريادهاي دادخواهي پدر زهرا، آقاي بني يعقوب نيز که زنداني سياسي قبل از انقلاب بوده و سالها در شغل شريف پاسداري به اين انقلاب خدمت کرده است به جايي نمي‌رسد.

آيا چشم اميد اين پدر در کشوري که سالهايش نام رسول الله(ص) و اميرالمؤمنين(ع) را يدک مي‌کشد بايد به سازمانهاي بين المللي اي باشد که بسياري از دست اندرکارانش به چشم تحقير به احکام نوراني اسلام مي‌نگرند؟ (پاسخگويي قوه قضائيه در مورد اين پرونده مثل همه پرونده‌هاي ديگر مورد توجه مردم، اين است که «در دست بررسي است و لذا اطلاعات بيشتري نمي‌توانيم بدهيم». اين سخن در جاي خود صحيح است ولي اميد چنداني ايجاد نمي‌کند، زيرا در همه دنيا با توجه به مشخص بودن حجم و محتواي يک پرونده و تجربه قاضي، در کنار تأکيد بر «در دست بررسي بودن» پرونده، از همان آغاز، تاريخ دقيقي ولو ده ماه ديگر به عنوان زمان اعلام نتيجه پرونده و معرفي مجرمان به آگاهي مردم مي‌رسد).

بي ترديد انتظار عده‌اي از من، به عنوان يک روحاني و فرزند يک شهيد اين است که براي به اصطلاح "حفظ آبروي نظام" در برابر پايمال شدن حق يک مظلوم و نيز لطمه‌هاي جبران ناپذيري که به خاطر حفظ منزلت چند متخلف بر نظام اسلامي وارد مي‌آيد سکوت پيشه کنم. ظاهرا" اين افراد اين جمله عميق و صحيح حضرت امام (ره) را که «حفظ نظام از اوجب واجبات است» با اينکه «انتقاد علني از هر ظلم و تخلفي که به نحوي به حکومت مربوط مي‌شود حرام است» اشتباه گرفته‌اند. شايد کساني که سکوت کرده و دعوت به سکوت هم مي‌کنند و اعتراض به اين ناعدالتيها را تضعيف نظام مي‌دانند، قصد دارند همين توجيه را به عنوان عذر موجهي براي سکوت خود، به درگاه الهي در حضور انبيا و صديقين و شهدا و صالحين در صحراي محشر هم عرضه کنند.

و باز اين نوع سياست اطلاع رساني و در واقع لاپوشاني تخلفات متخلفين، اعم از روحاني و غير روحاني، کار را به جايي رسانده است که عده‌اي از جوانان امروز به همه روحانيان از صدر تا ذيل و حتي درگذشتگانشان مثل شهيد مطهري و علامه طباطبايي هم بدبين شده‌اند. از روحانيان، تنها عده بسيار قليلي در پناه نظام اطلاع رساني موجود، جرمهايي مرتکب شده و مي‌شوند و حداکثر خلع لباس و يا منفصل از خدمت مي‌شوند – اگر بشوند ـ اما تاوان آن فساد‌ها و چپاولها را بايد آن طلبه‌اي بدهد که خود برايم مي‌گفت وقتي با حال زار، دختر شش ماهه سرطاني اش را در خيابان‌هاي تهران در بغل گرفته و آدرس مي‌پرسيده است عده‌اي حتي حاضر نبوده‌اند محل بيمارستان را به او نشان دهند. آبروي اين صنف شريف که به نسبت، بيشترين شهيد را به اين انقلاب تقديم کرده و بدون ترديد بسياري از آنان زير فقر زندگي مي‌کنند، فداي برخي سياست‌هاي غلط و به ويژه سياست‌هاي کنوني نظام اطلاع رساني شده است. (به اين قصه پر غصه که چرا عده‌اي به روحانيت چنين بدبين شده‌اند و چه بايد کرد بايد در فرصت ديگري پرداخت.)

و باز لاپوشانيها تحت لواي حفظ آبروي نظام و جلوگيري از تضعيف نظام، کار را به آنجا رسانده است که در ميان دانشجويان، تشکلهايي صرفا" براي عدالتخواهي تشکيل شده است. روي آوردن به تشکلهاي عدالتخواهي در داخل جمهوري اسلامي ـ که مبتکر طرح «مردم سالاري ديني» و به دنبال اجراي عدالت در جهان است ـ همانقدر شگفت انگيز و تأسف بار است که روزي در ميان روحانيون هيئت نمازخوانان تشکيل شود.

اصرار اميرالمومنين (ع) بر معرفي متخلفان حکومتي از آن ويژگي‌هاي خاص حضرت نيست که بگوييم عدالت علي مي‌خواهد و ما با عدالت و تقواي آن حضرت هزاران فرسنگ فاصله داريم. آنقدر فوايد در معرفي متخلف حکومتي و آنقدر مضار در ترک آن هست که در دنياي امروز عليرغم اختلافات گوناگون در ساختار حکومتها به يک اصل تبديل شده است.
شايد لازم نباشد اين بار نيز طبق روال مقالات گذشته نمونه‌هايي از شرق و غرب عالم ـ اين بار براي معرفي متخلفين حکومتي ـ آورده شود. هر هفته در اخبار صدا وسيما اين داغ دل ـ با شنيدن اخباري از قبيل اينکه نخست وزير، وزير، قاضي، مقام ارشد پليس و يا کشيش اين کشور و آن کشور به خاطر تخلفات خود محکوم شدند ـ تازه مي‌شود. اگر معرفي متخلفان باعث تضعيف يک نظام بود، نظام حکومتي ژاپن بايد تاکنون چند بار از روي زمين محو شده بود.

به نظر نمي‌رسد انتظار مردم ايران براي اينکه فردي منتسب به نظام به خاطر جرم ارتکابي از قبيل فساد اقتصادي يا اخلاقي يا قضايي ـ و نه مشکل سياسي ـ به محاکمه کشيده شده و معرفي شود پاياني داشته باشد. گويا مردم ما حق دارند تنها با نام و چهره متخلفان حکومتي در خارج از مرزهاي ايران آشنا شوند و هرگز اميدوار به ديدن نظاير اين تصاوير در کشور خود نباشند؛ تصاويري که مقامات مختلف از وزير و قاضي و پليس گرفته تا آقازادگان را در حال عذرخواهي و يا گريه درباره تخلفاتشان نشان مي‌دهد.

در کشور ما هر از چند گاهي تخلف فردي منتسب به حکومت لو مي‌رود. جرمها مختلف است اما ايران ما اين ويژگي را دارد که مجرمينش ـ حتي پس از اثبات جرم ـ نام مشترک دارند: آقاي چند نقطه! (آقاي...). وقتي نامهاي پنهان در زير اين نقطه‌ها برملا نمي‌شوند اين نقطه‌ها تبديل به لکه‌هايي مي‌شود که بر دامن هر کسي که لباس خدمت به اين نظام را به تن دارد مي‌نشيند.

يک نکته را هم دلسوزانه به همه مسئولان عزيز يادآوري کنم. هر مسئولي که زير مجموعه‌اي را هدايت مي‌کند اگر گمان مي‌کند که تنها با فرستادن بازرس محسوس و نامحسوس، مشغول اعمال بهترين نوع مديريت بوده و بر آنچه در دستگاهش مي‌گذرد اشراف دارد سخت در اشتباه است. ملاک اساسي اين است که آيا افراد زيرمجموعه او به هنگام انجام تخلف از ريختن آبرويشان واهمه دارند يا نه؟ به عبارت ديگر آيا «جرأت بر انجام جرم» را با «معرفي متخلفين قبلي» به حداقل رسانده است يا خير. اگر چنين نيست بداند احتمال اينکه داستانها حتي در همان سيستم‌هاي بازرسي و نظارتي در زير گوشش در جريان باشد کم نيست.

در همه دستگاه‌ها به ويژه آنان که با جان و مال و ناموس و امنيت مردم سر و کار دارند اصل اساسي براي حفظ سلامت و گلستان شدن آن دستگاه اين است که نبايد "تخلف اثبات شده پنهان" وجود داشته باشد. اعتماد کامل به دستگاه قضايي و انتظامي و اقتصادي و امنيتي حاصل نمي‌شود مگر اينکه معرفي قاضي يا مأمور انتظامي يا هر کارگزار (با تخلفات معين) به صورت يک رويه درآيد. در اين صورت است که در مدت کوتاهي آمار تخلفات – کم باشد يا زياد ـ به شدت کاهش مي‌يابد. (البته من منکر نقش عظيم کنترل دروني از طريق تقواي الهي نيستم ولي اين به تنهايي کافي نيست چنانکه توضيح آن در آينده خواهد آمد).

اميدوارم دوباره عده قليلي از خوانندگان بدون دقت کافي در متن، به اشتباه نيفتند. در مقاله گذشته تأکيد شد که «شرط» اساسي براي پيشرفت کشور، اصلاح نظام اطلاع رساني است ولي برخي چنين فهميدند که «مسبب» نابساماني‌ها نظام اطلاع رساني و يا مسئولان رسانه ملي هستند. در اين مقاله هم در پي آن نبودم که چنين القا کنم که تخلفات مسئولين زياد است. من هيچ مسئوليت سياسي در اين کشور نداشته و ندارم و طبعا به مطالب بولتنهاي محرمانه دسترسي نداشته و از آمار واقعي بي اطلاعم. سخن در تعداد تخلفات نيست؛ سخن در اين هم نيست که با تخلفات منتسبان به حکومت اساسا" برخورد نمي‌شود؛ نکته مورد نظر اين است که پنهان کردن تخلف يک مسئول نه با دين مي‌سازد، نه با مصلحت نظام و نه با پيشرفت کشور، و خسارتهاي جبران ناپذيري بر اسلام و ايران و مردم وارد کرده و مي‌کند.

البته رويه‌هاي نادرست اطلاع رساني فقط مربوط به متخلفين حکومتي نيست. چنانکه در بخش دوم اين مقالات (آيا مسئولان اخبار حوادث را نمي‌خوانند؟) توضيح داده شد متأسفانه متجاوزين به زنان و کودکان هم آبرويشان محترم است. طرفه آنکه حتي کسي که جرمش اساسا «بازي با آبروي ديگران» از طريق پخش فيلم خصوصي يا فيلم استخر بانوان است ـ که گاهي تا ابد روي اينترنت خواهد ماند ـ باز آبرويش محفوظ است و معرفي نمي‌شود!

نکات ديگري از اين بحث يعني مسأله «اطلاع‌رساني و جايگاه آبروي متخلفان»، مثل خدمت سياست‌هاي کنوني به پروژه‌هاي سياه نمايي، به همراه مطالب ديگري از جمله اينکه چرا مولاي متقيان ملاحظه آبروي خانواده ابن هرمه را نکرد و چرا رفاعه فرماندار اهواز را تهديد کرد ان شاءالله در نوشتار بعدي خواهد آمد (البته فرمان امام درباره مجازات ابن هرمه سه برابر متني است که در ابتدا آورده شد که متأسفانه مجال طرح تمام آن نيست). خواهيم ديد که چگونه مي‌توان با تکيه بر عنصر آبرو از تخلفات پنهان برخي مسئولان و نيز تخلفات آشکار برخي افراد غير حکومتي مثل محتکرين و مزاحمين خياباني تا حد بسيار قابل توجهي جلوگيري کرده و کشور را رو به گلستان شدن سوق داد.
muhammadmotahari@gmail.com
 
تور تابستان ۱۴۰۳
تبلیغات تابناک
اشتراک گذاری
مطالب مرتبط
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۱
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۰
وجین کردن برای رشد یک مزرعه است دفع فساد نیز برای رشد جامعه است
رژیمی مثل رژیم اشغالگر قدس که کاری جز فساد و جنایت و ظلم و غارت دیگران ندارد وقتی بحث فساد داخلی مطرح می شود برای بقای خودش به جرثومه ای مانند اولمرت نیز رحم نمکند و باید رشو ه ای که در زمان شهرداری گرفته پاسخگو شود- البته به زبان ما کادو-
کی میخواهیم بدانیم سلامت جامعه دفع فساد است هرکه میخواهد باشد مگر الگوی ما مولای متقیان نیست؟
سلام علیکم

بنده که پیگیر مقالات ارزشمند شما هستم باز هم از این همه توجه و نکته سنجی شما که قطعا حاصل تربیت پدری چون استاد مطهری است تشکر می کنم و تقاضا دارم تا این سری مقالات یه طور گسترده تری به دست مردم و مسئولین برسد. متشکر
با سلام و تشكر از نوشتار دلسوزانه شماف، بنظر ميرسد اين رويه ها باعث تقويت اين پندار شده است كه جامعه از متخلفين حمايت ميكند و شهروند قانون مدار به اصطلاح كلاهش پس معركه است.بعبارت ديگر متجاوزين ، رانت خوار هاو... نسبت به قربانيان احساس امنيت بيشتري ميكنند.بطور مثال تفاوت نگرش و رفتار جامعه نسبت به كارمندي شريف كه ماليات دهنده واقعي است را با يك سازنده متخلف آپارتمان كه ماليات بده هم نيست مقايسه كنيد. به كداميك اهميت بيشتري ميدهد؟
با سلام خدمت جناب آقاي مطهري
عالی بود

فوق العاده از مطالب شما استفاده كردم و ريشه يابي خوبي بود .خيلي خوب ميشد اگر اين مطالب براي آقايان مسئول و متولي امور ارسال ميشد تا دين مطلب نيز ادا ميشد.
آيا واقعا وقت آن نرسيده كه سرمان را از زير برف بيرون بياوريم ؟
و من الله توفيق
مطالب و اشارات، فوق العاده زیبا و عمیق بود.
امیدوارم در ادامه راهتان موفق باشید.
متشکرم
با سلام ، خدا پدرت را بیامرزد و با حضرت علی (ع) محشور نماید.جه زیبا و خوب مطلب را بیان نمودید .اگر امروز بدور از جنجالهای سیاسی و سیاسی کاری و فقط بخاطر خدا و نظام و خون شهدا و بخاطر حقی که امام (ره) و این مردم بر گردن این کشور و مسئولان دارند ، به اصلاح امور بپردازیم مطمئن باشید نظام تقویت میشود و مردم به انقلاب امیدوار و به نظام اسلامی بعنوان یک هدیه الهی راغب تر میشوند.
این انقلاب را نه آمریکا ،نه گرانی ، و نه جنگ از پای در نخواهد آورد ،آنچه که خطر است : باند بازی ، بی عدالتی ، عدم پاسخگویی ، ولاپوشانی جرم مسئولانی است که همدیگر را پوشش میدهند.امیدوارم مسئولان دلسوز بخصوص در وزارت اطلاعات و قوه قضائیه پیگیر باشند.
سلام علیکم
با آرزوی توفیقات روز افزون برای شما، استدعا دارم در سلسله مقالاتتان به مسئله بسیار مهم و زیر بنائی _کودکان_ به عنوان سرمایه های واقعی و آینده سازان این مملکت ببردازید.
آیا واقعآ نمی توان قانونی تصویب کرد که مانند سایر کشورهای توسعه یافته یا حتی در حال توسعه ، سوء استفاده از کودکان و به کار گماشتن آنها منع قانونی داشته باشد؟ برای کودکانی که قرار است نسل آینده این مملکت را بسازند، جه برنامه ریزی شده است؟ چرا باید خیل عظیمی از کودکان بجای استفاده از کلاس و درس و بازی، در سر چهارراه ها مشغول دستفروشی یا تکدی باشند و از آن وحشتناک تر سوء استفاده از این موجودات معصوم و خواب کردن آنها با مواد مخدر جهت بر انگیختن حس ترحم ...
ما را چه شده که ازاصل غافل گشته و به ظواهر چسبیده ایم؟ وادعا هم داریم ... ای وای برما...
و من الله توفیق
( برو هر جا دوست داري شكايت كن )
جانا سخن از زبان ما مي گويي!
جناب آقاي محمد مطهري عزيز انصافا قلب تمام ايرانيان بويژه انقلابيون و رزمندگان را شاد كردي. براي اينجانب هميشه سئوال بود كه آيا براي من اتفاقي بيفتد انهم از سوي يك آدم منتفذ آيا امكان دادخواهي و رسيدن به حق وجود دارد يا خير؟! هميشه دعا مي كردم كه اين امر براي من اتفاق نيفتد تا من نسبت به انقلاب و آرمانهاي امام عزيز پشت پا نزنم. اما مطلبي را مي خواهم اعتراف كنم و آن اينكه ترس من از شنيده ها نيست بلكه از واقعيت ها ناشي مي گردد. حتما حضرت عالي اين جمله را بار ها در دوائر دولتي و خصوصي و جاهاي ديگر شنيده ايد كه در جواب اعتراض شما مي گويند [ برو هر جا دوست داري شكايت كن] اين جمله خيلي معاني دارد! اولين معناي اين جمله اين هست كه شما نمي تواني حق خود را بگيري! جاي براي تظلم خواهي وجود ندارد! اين جمله برخي از راننده تاكسي تا مديران ارشد نظام هم هست!! واقعا اين حرف انسان مظلوم را مي سوزاند. نمي دانم اين جمله چه كسي وارد ادبيات ما وارد كرد[ انتقاد سازنده و انتقاد مخرب ] تا هر موقعي مي خواهي مطلبي را بگوي سريعا با واكنش روبرو خواهي شد و مي گويند انتقاد شما سازنده نيست!! بهرحال نمي دانم اين مطالب را چرا بيان مي كنم شايد از باب حديث نفس و شايد اين اميد در من زنده شد كه در كشور اسلامي ما برخي از حضرات بفكر اين مطلب افتادند تا شايد برخي از معضلات عمده جامعه را مرنفع سازند و باعث افتخار نظام و مملكت اسلامي شوند. وظيفه بسيار خطيري را شروع كرديد و من اميد وارم اين مطالب شما از سوي مسولين نظام جدي گرفته شود.
موفق و مويد باشي
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغضها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح ظهر نه غروب شد نیامدی
گاهی با خود می اندیشم که مرز مصلحت و مصلحت اندیشی کجاست و عدالت کجا؟
علی فرمود: "دست از من بدارید و دیگری را بر سر کار آرید همانا که من وزیر شما باشم به که امیر شما"! "زمانی که من امور توده را به دست گیرم به قوانین رایج شما که معلول نظام آلوده پیشین است اعتنا نخواهم کرد و همه را با همان چشمی که خدای، نگران است خواهم دید"! "... کابین زنان ... بدون لکنت زبان ... دادخواه ضعیف ... پاکدامنی قضات ... چشم فتنه ... شمشیر زدن بر روی اقوام و دوستان ... مانند مارگزیده در دل شب ... خلخال پای زن یهودی ... افسر ... سرباز ..."
علی اگر می گذاشتیم تو را، اگر مهلت می دادیم تو را تا پنج سالت ده سال می شد، نه (!) پنج سالت سی سال یا پانزده سال زودتر می شد! خدایا...
علی چه پایان زیبایی داشتی مثل پسرت که دخترت جز زیبایی ندید. نمی شد که پایانت جز این باشد. دیگر جامعه تو را نمی خواست! همان جامعه ای که حق گویی دوستی برایت نگذاشته بود.
متشکریم. عموزاده از سمنان
آقای مطهری عزیز، فریاد بزن، فریاد بزن شاید با فریاد تو عده ای از خواب غفلت بیدار شوند.، شاید با فریاد تو روح غرق در خون پیکران شلمچه، هویزه، مجنون و فاو شاد گردند. آقای مطهری عزیز به خدا دلم برای نظام و کشورم که عزیزانم را از دست داده ام می سوزد، هیچ پستی ندارم و نمی خواهم ولی دلم می خواهد این مملکت خدایی باقی بماند. فریاد بزن تا شاید با فریاد تو درخواب فرورفتگان را بيدار كند. به امید روزی که ریا و تزویر و مقدس مابی از جامعه مان رخت بر بندد.
خیلی جالب بود اما تا ما در ایران فقط شب شهادت حضرت علی را بزرگ می کنیم از بقیه دوران زندگی حضرت غافل خواهیم بود
آفرین بر شما که ادامه دهنده راه پدرتان هستید ایشان ضمن حفظ اعتقادات و هویت اسلامی تعصب خاصی روی بیان حقیقت داشتند که شکرخدا آن را در وجود شما به ودیعه نهاده اند .
مسیر خوبی را در پیش گرفته اید از مخالفتها نهراسید و ادامه دهید . شاید که دریای راکد سیاستمداری این مملکت برآشوبد و از دل امواج برآمده ، ساحل سلامت پدیدار شود.
دقیقا حرف دل بسیاری از کسانی بود که برای این انقلاب و ارزش های دفاع مقدس از جان و مال و فرزند خود گذشتند . تا کی باید شاهد بی عدالتی ها باشیم.یا اباصالح المهدی ادرکنی
روح استاد شهيد مرتضي مطهري قرين رحمت پروردگار باد
شما فرزند خلف آن شهيد بزگوار هستيد
قلم را زمين نگذاريد وحرمت آن را هم نگه داريد
با سلام، من تمام مطالب نوشتاری شما رو دنبال می کنم. بدانید که این صحبتها حرف دل تمام انسانها (نه فقط مسلمان) است.
امید آنکه مسوولان پنبه از گوش بیرون آورده و این سخنان را بشنوند.
با آرزوی موفقیت روزافزون شما
با سلام...
وقتی مقالات شما بخصوص این نوشتار را مطالعه کردم جز شکر که هنوز انسانیت و شجاعت امر به معروف و نهی از منکر بیدار است چیز دیگر نگفتم...گرچه در ابتدای این انقلاب نوزاد تازه وارد این عالم بودم که با نثار خون هزاران جوان ناب با ایمان، نعمت اسلام و جمهوری رو برای ما به یادگار گذاشت اما افسوس که امروز عملکرد بخي نامحرمان این خاک و انقلاب دلهای همه رو غمین این نموده که چرا و چرا انقلاب ما امروز در مقابل برخي مسائلسکوت می کنه اما اگه یه جوان بیکارش یه دزدی ساده کنه بارها به عنوان مجرم از تلویزیون و روزنامه نام و تصویرشو فریاد میزنن و میگن که فلان دزد رو گرفتیم اما ....
و درود بر شما فرزند خلف آن شاگرد خلف امام (ره)گويا چند صباحی است که دیگر صدای انقلابی مطهری ها ((ره) و شریعتی ها (ره)، در کوچه کوچه های شهر به بلندای آغازین روزهای برادری و اتحاد و ایمان ناب، به گوش ستم دیدگان نمی رسد....
جناب مطهری همه حرف شما درست، اما این همه فقط نصف یک پازل پرشکوه است که بدون آن کل کار خواهد لنگید. توجه فرمایید:
یکی از دوستان حقوقدان بنده میگفت در کشورهای داعیه دار علم حقوق قوانین بسیار پیشرویی در تمام زمینه ها وجود داشته و با توجه به اقتضائات جدید بروز میشوند که تا آخرین لحظه قبل از محکومیت فرد ، حقوق وی را به شدت رعایت کرده و حتی او را دم به دم را در جریان حقوقش قرار میدهند. اما همین قوانین شفاف، همه جانبه نگر و عمیق و در عین حال بروز و همگام با آخرین دستاوردهای علم بشری (مانند تعریف جرم سرقت در شبکه های رایانه ای و ابعاد گسترده حقوقی آن) به محضی که به دروازه های محکومین فرد رسید، به شدت سختگیرانه و بدون اغماض و بی ترحم عمل میکنند.
متاسفانه ما در ایران حقوق متهم را اسلامی و انسانی تعریف کرده ایم که بخواهیم به او عرضه کنیم و این بهانه به دست قانون گریزان میدهد که مثلا فلانی را بدون جرمی هتک آبرو کردند و .... بنابراین دو طرف کار میلنگد و نمیتوان متوقع باشیم متهم دیروز و محکوم امروز به اشد مجازات برسد.
منظور اینکه آبرو ها را حرمت نهاد (قبل از محکومیت) و بعد با قوانین بروز و شفاف اگر کسی محکوم شد با سختگیری به سزایش رساند. سوال اینکه کدامیک از این دو بال آماده هستند؟
احسنت بر شما كه حرف دل همه ي مردم بويژه كساني را زديد كه براي بر پايي اين جمهوري اسلامي از جانشان گذشتند
من نیز مانند دیگر دوستان از مطلب زیبای مطهری عزیز لذت بردم.خوشحالم که هنوز در کشور ما اقازاده های واقعی وجود دارند که خودرا الوده سیاست بازی وجاه طلبی نکرده اند وبه اسم دین وخون پدرانشان نان نمی خورند وهمچنان مورد علاقه ووثوق مردمندواما باید گفت که متاسفانه ما نام مسلمان را یدک می کشیم ولی کشورهای غیر مسلمان امروز عامل به احکام نورانی اسلام هستند مگر کشور کمونیست چین باافراد بالای حزب که مسولیت مهمی نیز در حکومت دارند در صورت تخلف شدید ترین برخورد را نمی کندوتا کنون این نوع برخورد باعث تضعیف کشورش شده یا اعتبار کشورش .متاسفانه تا کنون هیچ برخوردی بامتخلفین گردن کلفت، بعضي اقازاده ها و برخي از مسولان بلند پایه متخلف نشده است وتازه به محض دستگیری یک متخلف مسول قبل از تشکیل دادگاه وتحقیقات قضایی اورا بیگناه می داند اینجاست که مردم احساس می کنند که او نیز شریک این جرم است و مردم به این نتیجه می رسند که با انها هیچ کاری نمی کنند وفقط افراد معمولی جامعه باید به دادگاه بروند وبه اشد مجازات برسد خداوند عاقبت نظام را ختم به خیر کند. رزمنده 45 ماه جبهه. برادر معلم شهید دفاع مقدس. برادر جانباز 45درصدوکسی که از اولین راهپیمایی تا پیروزی انقلاب حضور بدون غیبت داشتم
با سلام كاش مي شد اين حرف ها به گفتمان جامعه نبديل شود. چگونه مي توان چنين كاري كرد؟ مي توان نظر خوانندگان را هم جويا شد. اگر به گفتمان جامعه تبديل شود آنگاه اميد اثر بخشي آن مي رود در غير اين صورت چه بسا زود فراموش شود. حد اقل كار ممكن اين است كه خوانندگان اين مقالات را تا آنجا كه ممكن است پرينت گرفته و در اختيار بقيه بگذارند.
تابناكيان عزيز سلام! من فكر مي كنم كه ريشه تمامي مشكلات و ام الفساد اصلي مملكت اسلامي ما در اين جمله نهفته باشد: «به مصلحت نمي باشد» و يا «به مصلحت مي باشد». شما مستحضر هستيد كه بسياري از مسولين با استفاده از اين عبارت بر بسياري از خطاها چشم مي پوشند و اين اينكه اين عبارت منشاء بسياري از تصميمات آنها مي باشد كه مثلا «به مصلحت است كه اين كار بشود يا نشود» ، «به مصلحت است كه فلان شخص در راس فلان امر باشد و يا نباشد» و .... مي بينيد كه اين عبارت منشاء بسياري از مشكلات است. مسولين بجاي اينكه وقت صرف كنند و زحمت بكشند و كار كارشناسي براي تصميم در خصوص موضوعات انجام دهند تنها به صرف «مصلحت مي باشد» و يا به مصلحت نمي باشد» خود را خلاص مي كنند.
با سلام - یک مثال مستند در تایید حرفهای شما به خصوص بخش چهارم-
چند هفته پیش که یک شوهر همسر و فرزتد خردسالش را بعد از خوراندن داروی بیهوشی در غذایشان به قتل رسانده بود و متواری شده بود و وقتی بر همگان مسجل بود که وی قاتل خانواده خود است با چاپ بدون پوشش تصویرش در جراید از مردم برای دستگیری اش مدد خواستند
اما یک هفته بعد که پلیس موفق به دستگیری وی شد خبر دستگیری او در جراید تنها باچاپ عکس شطرنجی اش در روزنامه ها مجاز بود
اقای مطهری بسیار جالب و در عین حال منقلب کننده بود من خودم 20 سال است که ساکن ایتالیا هستم و هر هفته اخباری مبنی بر برکناری یک فرد فاسد با مقام و منصب های بالا در کشور های مختلف دنیا میشنوم اما نکته ای که برای من جای ابهام دارد این است که ایا ایران بهشت برین واقعی از لحاظ عدالت است و هیچ فرد مفسدی ندارد که با عقل جور درنمی اید.
بادرودبرشماوروح مطهرپدربزرگوارتان
حرفهای دردمندانه جنابعالی چون ازدل برآمده لاجرم بردل می نشیند اما نکته-
-ای رالازم به تذکر میدانم شایدتمام حرفهایی که زدیدچون ازناحیه ی فرزند
یکی ازبزرگان نظام است شايد برای شما هزینه ای سنگین همانند حبس تعزیر هتک حرمت و......دربرنداشته باشد.
خدا پدرت را بیامرزد که تربیت او مطالب شما پیداست.تجربیاتی داریم از درد که اگر بخواهیم بنوبسیم کتابها میشود.شما قلمی گوبا و متین دارید و حق مطلب را ادا میکنید لطفا ادامه دهید.
من باتمام وجود از شمااستاد فرزانه تشکر میکنم .حقیقت امر این است که ما فرزندان انقلاب وامام هدف را گم کرده ایم ما که مقابل چشمان مان هزاران شعیه علی وتربیت شده امام ومطهری راتشعیه کردیم و30سال هم پای انقلاب خون دل خوردیم الان ببخشید... مسئله این است که همه ما راه را فرامو ش کرده ایم باید نهضتی همانندانقلابی درشان مردم مان راشروع کنیم وخسته نشویم واجرش راهم از خدا بخواهیم .شهداعزیزمان یار ما هستنند.والسلام.
با سلام
کاش حرفهای شما در این کشور خریداری داشت. کاش ...
با سلام خدمت آقای مطهری عزیز با خودم فکر میکردم شما تا بحال کجا بودید و خوشحالم که لااقل به خاطر پدر بزرگوارتان ممکن است حرفهای شما جدی گرفته شود. مطمئنم خیلی ها مثل من منتظر مقاله شما بودند و منتظر تر برای دیدن آثار این مقالات در ایران عزیزمان. مقاله شما درد دل همه کسانی است که دلشان برای ایران اسلامی میتپد. براستی یک درخت تنومند در مقبل هر حادثه بیرونی مانند طوفان و کولاک مقاومت میکند ولی کرم کوچک می تواند آرام آرام این درخت را از درون پوسانیده و از بین ببرد. امیدوارم همه ما خصوصا" مسئولین زودتر از خواب غفلت بیدار شویم و تا کار از کار نگذشته فکری بکنیم...براستی آیا کسی را که جرمی مرتکب شده نباید مجازات کرده و برای همیشه از سیستم حذف کرد؟
فرد خوابیده را می توان بیدار کرد ولی کسی را که خود را به خواب زده نمی توان بیدار کرد، جدیت و جسارت میخواهد.
با سلام من تمام مقالات شما را دنبال كردم بسيار عالي گفته ايد. هميشه اين سوال در ذهنم بود چطور در غرب كه اعتقادات ما مسلمانان را ندارند چطور اينطور منظم وبا وجدان كار ميكنند. مگر آنها انسان نيسنتند و خطا نمي كنند. صد البته كه اينجنين نيست. و دير بازي است كه به كاركرد رسانه ها در آنجا پي برده ام.وبقول شما تا رسانه ها اصلاح نشوند و اين مصلحت انديشي ها كه به جاي تقويت نظام تيشه به ريشه ميزنند ما به مدينه فاضله نزديك نخواهيم شد.
به نظر من آنقدر در مورد متخلفین آبروداری! شده است که از نگاه عموم و عرف جامعه قضیه کاملا معکوس شده و ضد ارزش به ارزش تبدیل شده است. یعنی کسی که از مقام و مسندش در راه منافع خود و نزدیکانش استفاده کند به عنوان یک آدم زرنگ! و در غیر اینصورت به عنوان یک آدم ساده لوح و پخمه و دستوپا چلفتی شناخته میشود! لطفا به اطراف خود نگاه کنید . آیا واقعا جو جامعه اینطوری که گفتم نشده است؟ یک سوال میپرسم: به نظر شما یک کاندیدای نمایندگی که مثلا در فلان شهرستان دهها میلیون تومان خرج تبلیغات خود میکند آیا هدفش خدمت به مردم است یا بستن بار خود و نزدیکان و حامیانش؟ آیا دیدن مشکلات جورواجور مردم قلبش را فشرده و به درد آورده یا اینکه...!؟
به امید روزهای بهتر
من يك سال در كره جنوبي بودم مدير عامل يك شركت بزرگ (چهارم در كره) در اظهار نامه مالياتي كم نشان داده بود در همان شركت دسبند ب دستش زدند و تا جند روز بالاترين خبر روز(با تصوير) در تمام رسانه ها بود
حال ببينيد وضع آنجا را و مقاسيه كنيد با ايران.
حقا"که تو فرزند ان مرد بزرگ هستي بالاخره يک نفر جرائت پيدا کرد هرف دل ميليونها ايراني مسلمان را بزند که نگران نظام و جمهوري اسلامي هستنند اميدوارم مسئولين مطالب عنوان شده شما را جدي بگيرند
بنام خدا- سيستم وسازماني سالم وپايداراست كه بطور اتوماتيك خطاهاي ولو جزئي را تشخيص وهمان لحظه همان خطارا اصلاح كند وازگسترش خطا درسراسر سازمان جلوگيري كند افرادي درارگانهاي مختلف ودرشغلهاي حساس وجوددارند كه علاوه براينكه بخاطر ارتكاب جرم وخطاتنبيه نشده اند بلكه تشويق وارتقاء مقام هم گرفته اند
به نام خدا
با سلام خدمت شما برادر بزگوار
1- مطالب فوق کاملا درست و صحیح است ولی درکنار این مطالب من میخواهم یک فضای جدیدی را باز کنم و آن اینکه ما فقط منتظر مسئولین وسیستم اطلاع رسانی و... بیان شده شده شما نباشیم بلکه به نقش تک تک خودمان وآحاد جامعه که اسلام عزیز هم روی آن خیلی پافشاری کرده نگاهی داشته باشیم آنجا که پیامبراسلام رسول الله(ص)فرمودند:
(ما اَعمالُ البِرِّ عِندَ الجِهادِ فی سبَیلِ اللهِ اِلا کَنَفثَه فِی بَحرٍ لُجّی. وَ ما جَمیعُ اَعمالِ البِرّ وَ الجَهادِ فی سَبیلِ اللهِ عِندَ الاَمرَ بِالمَعرُوفِ وَ النَّهی عَنِ المُنکَرِ اِلَّا کَنَفثَهٍ فی بَحرٍ لُجّی)
«همه‌ی کارهای نیك نسبت به جهاد در راه خدا مانند قطره نسبت به دریاست. و همه‌ی کارهای نیك به ضمیمه‌ی جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر چون قطره نسبت به دریاست.
آیا اگر همان فردی که درخیابان برای نوامیس مردم مزاحمت ایجاد کرد من به او اعتراض میکردم در حمایت من فرد دوم و سوم و... می امدند واو در یک جوی قرار میگرفت که همه را مخالف خود میدید باز به خود جرعت جسارت میداد .تک تک منو شما باید جامعه را به سمتی ببریم که هزینه گناه کردن در آن فوق العاده سنگین باشد درصورتی که امروز برعکس شده وهزینه دینداری بسیار زیاد است.
جدیدا من ودوستانمان وروحانی محل به این نتیجه رسیدیم که باید حداقل درسطح محل خودمان این مسئله امربه معروف راسامانی ببخشیم و با اتاق فکری دراین زمینه شروع کرده ایم که مجال گفتن آن نیست بسیاربسیار خرسند میشوم که مارادراین مقوله هدایت بفرمائید واز نظرات عالمانه شما بهره مند بشیم
ازاینکه باخواندن این سطور به این حقیر منت گذاشتید تشکر میکننم وازاینکه وقتتان را گرفتم عذرخواهی مینمایم.خیلی خرسند میشم که با شما بیشتر درارتباط باشم ولو به صورت ایمیل که آن را هم غنیمتی میدانم
روح پدرشهید والامقامتان شاد سایه مقام عظمای ولایت مستدام یاعلی مدد.
فرمايشات شما همه صحيح و آگاه كننده است ولي چرا افراد وقتي به قدرت ميرسند و توانايي جلوگيري آن را دارند عمل نمي كننند در حاليكه قبل از قدرت بدان اعتقاد داشتند
سلام
تا حالاکسی پول شما رو بالا کشیده؟
تا با بدهکارها برخوردی داشته اید؟
اگر برخوردی میداشتید این جمله معروف رو شنیدید که میگن (همشون میگن!)
آقا کدوم پول؟!چه کشکی ؟! چه ماستی؟! چرا تهمت میزنی آقا؟!اصلا میرم ازت شکایت میکنم!!!!
آره ! چک داری؟!سندی مدرکی ؟!
تازه سندم داری حق نداری بیای سراغ من!
برو شکایت کن میام جواب میدم
برچسب منتخب
# حمله به کنسولگری ایران در سوریه # جهش تولید با مشارکت مردم # اسرائیل # حمله ایران به اسرائیل
آخرین اخبار